رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت_شش
طولی نکشید که بساط ناهار جمع شد و پناه و شایان هر دو روی کاناپه لم داده بودند و کیک میخوردند. شایان در حالی که دنبال فیلمی برای دیدن میگشت، دست دور شانهی پناه انداخت و به خود نزدیک کرد. پناه که دیگر به این غافلگیریهای شیرین عادت کرده بود؛ لبخند زد و با آرامش سر به سـ*ـینهی ستبر و محکم...
...کشیدم و یقهاش را گرفتم. با عجز نالیدم:
- من... من...
ولی بعد تغییر موضع داده و خشمگین گفتم:
- ولم میکنی یا نه؟!
فهمیدم صبرش تمام شده!
یقهام را گرفت و او هم داد زد:
- تو هم این بچه بازیتو تموم میکنی یا نه!؟ یعنی چی! ول کن یقهمو، دیوونه شدی!
یقهاش را ول نکردم...
#پارت_شش
#برگِ_ریحان...
...های کسی که حکم قدیسه برایم داشت، در ذهن کوچک و خردسالم شکل گرفته، و قانونی نگفته و نانوشته برایم شد :
- هرکاری او کرد تو بکن! هر سوالی داشتی از او بپرس! بلاخره مادر توست و تو میبایست سوال هایت را از او بپرسی.
اما من بودم که میدانستم این ها سوال نیستند ...
#دلنوشته_رگ_وسواس
#پارت_شش
#ثنا_قاسمی