خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: پارت_چهل

  1. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_چهل «سهیل» صدای ویبره‌ی موبایل درون جیب کتم وادارم کرد از حرکت بیاستم. پایم را که درون اندک برف‌های باقی مانده‌ی بارش اخیر فرو رفته بود بیرون کشیدم و به نام فردی که قصد برقراری ارتباط را داشت چشم دوختم. خانم پولادوند بود، منشی کلینیک. تماس را سریع وصل کردم. -...
  2. si30

    در حال تایپ رمان کینه‌ای دیرینه | si30 کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت_چهل و هشتم تا صبح نتونستم بخوابم. هرکاری کردم خوابم نبرد، طاقتم سرشده بود رفتم سمت در قبل اینکه بکوبم به در صدای علیرام رو شنیدم که انگار باگوشی حرف می‌زد. علیرام: -رسام این پسرهٔ عوضی ردمون رو زده. -... صدای علیرام عصبی و بلند بود: -اه لعنتی پسر سردار سگ صفت آردا. دست بردار نیست عوضی...
  3. si30

    در حال تایپ رمان کینه‌ای دیرینه | si30 کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت_چهل و پنج *** با نیلا تو نشیمن نشسته بودیم و صحبت می‌کردیم یهو نیلا چشماش رو ریز کرد و مرموز گفت: -شیطون دیروز تو مزرعه وقتی بیدار شدم نبودی، علیرام هم نبود. بهش نگا کردم و خیلی عادی گفتم: -من اطراف رو نگاه می‌کردم که یهو چشمم به یه اسب افتاد‌. نیلا با ذوق گفت: -ععه پس مرواریدُ دیدی؟ با...
  4. si30

    در حال تایپ رمان کینه‌ای دیرینه | si30 کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت_چهل و چهار اتاق تاریك بود و خدا رو شکر متوجه نمی‌شد که زیرچشمی می‌پامش. کتش رو روی صندلی انداخت و به تـ*ـخت خواب نگاه کرد. چون از پنجره نور می‌تابید روش من می‌تونستم تقریبا واضح ببینمش. کمی تعجب کرد. وای خدایا. این می‌خواد لباسش رو عوض کنه؟ محکم چشمام رو فشردم روی هم. صدای قدم هاش رو شنیدم،...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا