و خود سریع بیرون رفت. لاریسا نگاهش در اطراف چرخید. دو میز چوبی بزرگ که دو طرف اتاق مستطیل شکل را گرفته بود، پر بود از لوازمی که برای لاریسا عجیب به نظر میرسید. موم زنبور و روغن برایش قابل تشخیص بود. ریشهها و برگ درختان زیادی از دیوارهها آویزان بودند. توتهایی که له شده بودند در کاسه بزرگی در...