رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...کشید. ساکت ساکت بود و این سکوت همه را نگران کرده بود. دلشان می خواست آناشید زجه بزند، فریاد بکشد، گریه کند ولی ساکت نماند.
آناشید زیر لـ*ـب زمزمه کرد:
_لعنت بهت کیارش، لعنت بهت لعنتی، بخاطر توی لعنتی زندگیم داغون شد، کاش هیچ وقت باهات آشنا نمی شدم، ای کاش هیچ وقت نمی دیدمت!!
#نجوای_خاموش...
...حالا دوباره توانسته بود روی پاهایش بایستد. الهه با دیدن این صحنه انگار زبانش بند آمده بود و حرفی برای گفتن نداشت. باورش نمی شد برادر زاده اش توانسته بود دوباره روی پاهایش بایستد و راه برود و این مثل یک معجزه بود!!
صدایش کرد:
_آناشید..تو ..تو ..رو..پاهات ..وایسادی!!!
#نجوای_خاموش
#سانیا_بهمنی