رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...هرگز نخواهم ساخت؛ با آنکه او با من بد کرد و شکستن صدای قلبم را چون بوق کرنا آوازهی شهر کرد، اما من برایش میگریم و هرگز فراموشش نمیکنم و تا ابد با یاد عشقی که جایش این روزها واقعا خالیست زندگی خواهم کرد و وفاداریم را چون مجنون، آوازه شهر بی او میکنم...
#حنانه_سادات_هاشمی...
#عشق_مرده
#حنانه_سادات_هاشمی
ای کاش می شد، بازهم با تو بودن را احساس کرد!
کنارت نشت و با تو سخن گفت!
ای کاش می شد، بازهم با تو قدم زد، گذشته ها را مرور کرد و آنها را از نو ساخت...
ای کاش می شد، بازهم به تو خیره شد،چیزی نگویی و فقط خیره شد!
ای کاش می شد بازهم روزهای خوب را باز گرداند. و آنهارا...
#عشق_مرده
#حنانه_سادات_هاشمی
سرما را تا مغز و استخوانم احساس میکنم. اما بدون تو اینها اهمیتی ندارد...
فکرم دوباره به آن روزها بر میگردد، که باهم در اینجا قدم میزدیم...
اما چند سالیست که تو نیستی و اینجا تنها قدم میزنم...
آن روز هم همچو امروز خیابان برفی بود و لغزنده!
اما من با تو سردی هوا را...