رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت.2
به چشم های پسر خیره شد.
- خب، چی میخوای بدونی؟
پسر با عجله دفترچه ی آبی رنگش را از کیفش بیرون آورد و روان نویسی که همواره پشت گوشش می گذاشت به دست گرفت. با هیجانی که دیگر نمی توانست کنترلش کند، گفت:
- از اول. میخوام همه چیز رو مو به مو با جزئیات بهم بگین. اینکه چطور با هم آشنا شدید؟...
#پارت.2
- بله.
هیچ صدایی شنیده نشد، اخم ریزی کردم و دوباره گفتم:
- بله.
با نشنیدن صدایی، پوفی کرده و آیفون رو گذاشتم.
اَه بر مردم آزار لعنت، معلوم نیست مشکلشون چیه؟
بیخیال شونهای بالا انداختم و برای تعویض لباس به اتاق خوابم رفتم، اتاق خوابی با وسایل کم، آخه هر چی وسایل داشتم به خونهی جدیدم...
#پارت_2
با حلقه اشکی که تو چشمام نشسته بود باحرص و ناراحتی به رفتنش خیره شده بودم که یدفعه وایساد و دستشو گرفت به سرش و بی هوا افتاد رو زمین؛ جا خورده و ترسیده نگاهش کردم و با گیجی سرجام قفل شده بودم توان بلند شدن رو نداشتم و کاملا دست و پامو گم کرده بودم و نمیدونستم چیکار باید انجام بدم.
انگار...