رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت.1
- آرام، این لباس چطوره؟
با صدای آوین، خواهرم نگاهم رو از لباس نباتی رنگ عروسیم گرفتم و بهش خیره شدم و گفتم:
- رنگ سبز، اوم... به نظرم قشنگه!
با خوشحالی خندید و به سمت اتاق پرو رفت تا لباس مجلسی سبز رنگش رو بپوشه، نگاهی گذرا به بقیهی لباسها کردم که چهرهی سهیل از دور نمایان شد.
سریع،...
#پارت_1
با پیچیدن صدای ناله و گریه به گوشم وحشت زده از خواب پریدم، با گیجی و چشمای بسته بلند شدم و نشستم روی تـ*ـخت.
چشمام رو باز کردم، جا خورده به اطراف چشم دوختم، ولی جز تاریکی مطلق چیزی نمیدیدم و صدایی نمیشنیدم فکر میکردم خواب دیدم یا توهمی شدم.
دوباره به حالت قبل برگشتم و دراز کشیدم پتورو...
#پارت.1
مهرداد
نگاهی به دیوار کاخ انداختم. واقعا زیبا بود !
ولی سخنرانی این استاد خسته کننده شده بود .
نگاهی به ارژان و میلاد انداختم و گفتم :
- این دیگه چه سخن رانی کسل کننده ایه؟! من که دلم نمی خواست بیام شماها منو مجبور کردین، کاخ باگینکهام من کل معماری این کاخ رو حفظم ولی بازم استاد در...