رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
به دیده بستهی این تن
بدیدم روی ماهت را
کنار تکدرختی رو به دریا
دست در دستش
چشم در چشمش
بهیکباره پرید یادی
که تغذیه روحم بود
تمامش کرد دلم یادت
تمامش کرد زندگی، من را
#شمع_دل_افروز
...لایتناهی در ذهن اطفالی
پس چرا گذر عمر ناملایماتش را در جانت سکون داد؟
که حال رخت را ز ما پنهان میداری و در یادت جایی برای ما نیست
ما که تا سحرگاه بیدار و در پیچش حاصل از فراق تو خواب نداریم
تو چرا به نیمهشب بیداری؟
در کنارت هستم و از داشتنت محرومم
لعنت به تو ای دل
که حال بر بادی
#شمع_دل_افروز
...با نوازش گیسوانت
آرامش را ساکن دقیقه به دقیقه زندگیام میکنی
نبض نگاهت آنگاه که نگرانی و اندوه
در جانت رخنه کرده است
جهانم را به قبضهای خاک بدل میکند و
آگاه که شادی در تو نمایان میشود
همچو رودی آرام است
شمع دلافروز من
پردهی احساس من
مرغ سحرگاه من
بی تو جهانم به یک شب خواهد رفت...
...دلم بهآرامی سمت شعلهی چشمانت که رازهای جهان را برملا میکند
پر میکشند و جاودانه برایت آوازهی جان سپردن سر میدهند
یاران از شهد نگاهت به وجد آمده و مات و مبهوت میمانند
گویی شمعی بهآرامی در تاریکیِ دلشان افروخته شده
و عشق را در تو کمین میکنند
#شمع_دل_افروز
#اوزان_نویس
#دلنوشته_شمع_دل_افروز