رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
با کوبیدن شدن دو دست، همه به آن سمت چرخیدیم. استاد شفقی با لبخند شروع به صحبت کرد:
- سلام بچهها؛ صبحتون بخیر. میدونم الان میخوایید اعتراض کنید که توی این هوای سرد چرا شما رو به اینجا کشوندم.
تقریبا دهن همه را با همین چند کلمه بست. همه منتظر آمدنش بودند تا اعتراض خود را به گوشش برسانند و حالا...
#پارت26
سلنا:
بعد از تموم شدن اون جنگ کوچولو و بردن اون پسر همه چیز دوباره رو به راه شد من از مگی خواستم یه اتاق بهم بده تا بتونم استراحت کنم اما من پول کافی برای اجاره اینجا نداشتم پس مگی تصمیم گرفت بهم اجازه بده امشب رو توی اتاق خودش بخوابیم.
آروم از پله ها بالا رفتیم و توی طبقه دوم سمت چپ...