رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
زانوهایم را در بـ*ـغل میگیرم و سرم را بر روی آنها قرار میدهم. چندین بار زمزمه میکنم و نفسهای عمیق میکشم. بلاخره قلبم آرام میگیرد و نفسهایم عادی میشود.
سرم را از روی زانوهایم بلند میکنم و به تاج تـ*ـخت تکیه میدهم. هیچ وقت نمیتوانستم از این ترس فرار کنم و آن را برای همیشه از خود دور سازم...
#پارت16
جیک :
بدنم داشت توی شعله ی قرمز می سوخت!
فریاد هام کلبه رو می لرزوند.
من توی خواب رفته بودم با اینکه در واقعیت درد داشتم اما اونجا سالم بودم به اطرافم نگاه کردم .
من روی کوه بودم! آسمون صاف و دوست داشتنی بود ولی زیر پام برف های چک چک صدا می دادن جلوتر رفتم تا ببینم چقدر ارتفاع داره که...