رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...زیر دندانهایم گَس شد.
تلخ شد، زهر شد.
کدر شده بود، بوی تعفن میداد.
نگاه کردم،
نبودند، لبخندهایشان؛ اما جا مانده بود.
در عوض قلبم را ربوده بودند.
خودم جان! یادت نرود،
من از اینجا با تو سخن میگویم، بیست سالگی!
از ظلمات نترس،
از انزوا نترس.
از سارقین روح و قلب بترس.
از مدعیان معرفت.
#دلنویس
...من از اینجا با تو سخن میگویم، بیست سالگی!
اگر خواستند پُرت کنند از غرور
اگر خواستند تن خاکیات را ورق طلا بگیرند و
زیر بـ*ـغلت را از هندوانه پُر
فرار کن.
فرار کن که برای سقوط مهیایت میکنند.
چهار قدم به عقب برگرد.
هندوانهها را زمین بگذار.
روی زمین چهار زانو بنشین.
خاکی شدن گاهی لازم است.
#دلنویس