رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت_هفت
شایان متعجب بود، چه میشنید؟ قابل باور نبودند حرفهای پناهش! او از کودکی مهر شایان را به دل داشت؟ واقعا سوال اصلی این است؛ او عاشقتر بود یا پناه؟ جواب برای من واضح است؛ جوابی که هردو از آن میگریختند... .
حرفهای پناه هنوز ادامه داشت اما بیرمقتر از آن بود که بخواهد ادامه بدهد.
***...
...او هم به ده سال پیش و مراسم ختمی که خودش جای خاله آسمان بود فکر میکرد، من که به آنزمان فکر نمیکردم. دلم اصلا مرور گذشته را نمیپذیرفت.
شاید نیمی از جیغهایم، از ترس گذشته بود. از تکرار همان اتفاقاتی که قبلا افتاده بود... شاید امید داشتم ملکا زنده باشد... شاید...
#پارت_هفت
#برگِ_ریحان
#فَرواک
...بود. دلی که نمیتوانست ببیند دیگران درحالی که کاری نکردند، محکوم به بدبختی بشوند.
آری ..با خود میگفتم بگذار من درد و رنج بکشم ولی برای خانواده ام اتفاقی نیوفتد. همان اتفاقی که ابلیس بر سر من میآورد. همان دستور ها و حکم های او... مرا تا مرز آتش برزخ پیش برد.
#دلنوشته_رگ_وسواس
#پارت_هفت...