خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: پارت25

  1. -FãTéMęH-

    در حال تایپ رمان آرشتات (جلد دوم مانوی) | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت25 از همان فاصله‌ی چهار متری نیز به راحتی می‌توانست تشخیص دهد او کیست. خواست بی‌توجه به راهش ادامه دهد که مرد بی‌حواس پایش در گِل فرو رفت. لیز خورد و محکم به زمین اصابت کرد. نیمی از تنش را کثیفی فرا گرفت. او، اما در حال خود نبوده و اصلا نمی‌فهمید چه اتفاقی افتاده؛ پس الکی شروع به خندیدن...
  2. -FãTéMęH-

    بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت25 نگاهم می‌کند و می‌گوید: - وحشت‌زده بودی و مداوم نگاهت دور و بر اتاق می‌چرخید؛ انگار منتظر بودی که یکی از اون لولوخرخره‌ها به سمتت بیان و تو رو ببرن. نگاهم را به کانتر داده بودم و ناخن‌هایم را در گوشت کف دستم فرو کرده بودم. نمی‌دانستم چه قصدی از تعریف این خاطرات دارد؟ می‌خواست آزارم دهد؟...
  3. Ashly

    در حال تایپ رمان مهره‌های گمشده | Ashly کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت25 سموئل: داشتیم توی جنگل می گشتیم. روی زمین برفی ایستاد و کش و قوسی به خودش داد. هر دو خسته بودیم کل شب رو نخوابیده بودیم . قصدمون موندن توی اون کلبه بود اما با در نظر گرفتن اون نیرو های شیطانی جرئت این رو نداشتیم. لباس ها رو که از کلبه برداشته بودیم دور خودش پیچید و به درخت خشکیده ای که...
  4. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    #پارت25 پسره سرش را بالا آورد و با لبخند به آتوسا نگاه کرد. - به‌به دختر خاله عزیز چه عجب ما شما رو زیارت کردیم. آروین دستی به پشت سرش کشید و گفت: - چه خبر از اون داداش مشنگت؟ تنها اومدی؟ -خوبه، نه با دوستام اومدم فکر کنم یکیشون رو بشناسی اگه یادت باشه سه‌چهار سال پیش باهاش اومدیم شمال خونه...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا