رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت22
واران دهانش باز ماند و به بدن نگهبان افتاده بر روی زمین اشاره کرد:
- حتما باید میکشتیش؟
لاریسا بالای سر نگهبان ایستاد و به صورت سیاه شدهاش نگاه کرد:
- روح اونو تسخیر کرده بود.
واران ابرو بالا انداخت و سریع ایستاد. با همان صورت و بدن کثیف خم شد و دم باقی ماندهی آن موجود را بالا آورد...
سریع میچرخم و اجازه حرفی به او نداده و از مکانی که با نفسهای او به لجن تبدیل شده بود، فرار میکنم.
از همه انسانهایی که با مظلومگرایی و بازیگری به خواستههایشان میرسیدند، بدم میآمد. دنیا نیز یکی از همین آدمهای نفرتانگیز بود؛ کسانی امثال زیبا؛ که با نقش بازی کردن در برابر پدرم، به...
#پارت22
توی اتاق خواب بودم که صدای فریاد یک نفر شنیده شد !
رفتم بیرون که دیدم هوا بد جور گرگ و میش جوری آسمون توی جنگ بود که تا حالا نمونش رو ندیده بودم .
حواسم رو جمع کردم و به سمت صدا رفتم تعجب می کنم یعنی کس دیگه ای این صدا رو نشنیده بود؟
از کنار رود رد شدم چرا اینقدر قرمزه؟
انگار رودخونه هم...
#پارت22
با ﺻﺪای ﻛﺸﻴﺪه ﺷﺪن ﺻﻨﺪلی روی زﻣﻴﻦ ﺣﻮاس ﻫﺮ هفت ﻧَﻔرﻣﺎن به آن طرف پرت شد. یکی از ﭘﺴﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﻫﻴﻜﻞ ورزﻳﺪه ﻛﻪ ﺗﻴﭗ قهوهای شیکی ﻫﻢ زده ﺑﻮد از ﭘﺸﺖ ﻣﻴﺰ ﺑﺮخاﺳﺘﻪ و داﺷﺖ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ دﺳﺘﺸﻮیی میرﻓﺖ. ﻧﺎﮔﻬﺎن یکی دیگر از ﭘﺴﺮﻫﺎ از ﭘﺸﺖ او را ﺧﻄﺎب ﻗﺮار داد و ﮔﻔﺖ:
-بهراد ﻣﻮاﻇﺐ ﺑﺎش زیادی ﺧﻮدﺗﻮ تخلیه ﻧﻜنی ﻛﻪ...