خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: پارت12

  1. در حال تایپ رمان انگارین | حوری کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت12 دستش رو بالا آورد. - تا زمان ملاقات اینجا مشغول به کار هستید. آیا متوجه این امر شده‌اید؟ سرم رو یکم خم کردم. - آری. متوجه شدم. خوبه ای زمزمه کرد. و از در ورودی خارج شد. خانومی قد بلند با هیکلی درشت بهم نزدیک شد. - بانوی جوان، نامتان چیست؟ من اصلاً دلم نمیخواد، ماندانا صدام کنن. - مانی،...
  2. Saba☆

    در حال تایپ رمان بالی شکسته | ☆Saba کاربر انجمن رمان ۹۸

    #بالی‌شکسته #پارت12 فاصله که گرفتم سرعتم رو کم کردم توی یه کوچه بن بست رفتم.قلبم مثل گنجشک می زد. به دیوار تکیه دادم به کفشام خیره شدم. در اوج بدبختی دنبال چی ام؟ دنبال آرامش سرم رو بالا گرفتم خیره به چشمای مشکی شدم گفتم: -باید ازم دل سرد شده باشی چرا انقدر دنبال منی؟ شده تا حالا بگی من کجای این...
  3. -FãTéMęH-

    بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

    به پله‌ها اشاره می‌کنم و می‌گویم: - مزاحم نمیشم. خواستم سریع به سمت پله‌ها روم که زیبا نمی‌گذارد و صدایم می‌زند. پلک‌هایم را محکم به هم فشار داده و به سمتش می‌چرخم و چشمانم را باز می‌کنم. زیبا از حالت چهارزانو خارج شده و پا رو پا انداخت. سرش را کج کرد که موهای تماماً طلایی‌اش بر روی شانه راستش...
  4. zahra1400m

    در حال تایپ رمان دلدادگی نفس | zahra1400m کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت12 نمی‌دوستم چکار کنم و به کجا برم. شوک بهم وارد شده بود و هیچ جوره نمی‌تونستم حرکت کنم. احساس حالت تهوع و سر‌گیجه ول کنم نبود. بالاخره تونستم با قدم‌های آهسته سمتش برم. با هر قدمی که بر‌می‌داشتم قطره اشکم سرازیر می‌شد. دیدم که روی برانکارد گذاشتنش؛ و بلافاصله سمت ماشین آمبولانس هدایتش...
  5. Ashly

    در حال تایپ رمان مهره‌های گمشده | Ashly کاربر انجمن رمان ۹۸

    #پارت12 «جیک» سر میز غذا نشست اما من باید از اون دختر سر در می آوردم! تا حالا گونه ای مثل اون ندیده بودم پس باید پیش رفیق قدیمی و نویسنده تاریخ سرزمین جادو می رفتم تا اطلاعاتی به دست بیارم . منم کتم رو بر داشتم از هر دو خداحافظی کردم ولی یه چیز رو فراموش کردم ! چرا ایندفعه سموئل به دنبال سانی...
  6. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    #پارت12 «ترانه» داشتم بند کفش‌هایم را می‌بستم، که دیدم ترنم حاضر ایستاده جلوی دَر، انگار که می‌خواست جایی بره! نتونستم خودم‌ را کنترل کنم و ازش پرسیدم: - ترنم جایی می‌خوای بری؟ سری تکان داد و گفت: - سیاوُش اومده دنبالم که بریم تولد یکی از دوستاش! ابرویی بالا انداختم و گفتم: - آهان برین خوش...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا