رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#part1
۹۹/۱/۲۳
ساعت۷:۴۵صبح
تهران_قرچک
پسرک نوجوان با ترس به صحنهی روبهرویش نگاه میکرد؛ آنقدر شوکه شده بود که حتی پلک هم نمیزد! بدنش میلرزید و این نشان از ترسیدن زیادش را میداد، شاید هم بهخاطر سوز هوا بود! عینک ته استکانی جا گرفته روی صورتش را درست کرد. آبدهانش را قورت داد و کمی...
part1
*دلارام
تند برگشتم و به عقب نگاه کردم. چیزی نبود!
با صدای باد سریع برگشتم، پاهام خشک شده بود و نمیتونستم فرار کنم.به دستای لرزونم نگاه کردم و دستامو تو جیبم بردم و چشمهام رو بستم . تمام جونم عرق شده بود و جرعت نگاه کردن به اطرف رو نداشتم. در دل لعنتی به کرشمه فرستادم که امروز مدرسه نیومده...