رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...منظومه من، مشتریاش بسیار است!
موج دریا به ساحلش هجوم میآورد.
شب را موجوار بر شانهات مریز.
بگذار کمی هم من غوطهور شوم در سیاهی مطلقش!
فکرش را بکن؛
باران مهمان ضیافت شب گیسوانت شود، شاید هم تکه ابری باران را در خود دفن کند
تا قرص نورانی چهرهات، بازهم بتابد؛
بازهم ای ماه منظومه من!
#نافه_گشا
...و مرگ حامی سرد و متزلزلش میشود.
هم جنس حمایتهای تو...!
بازی جالبی بود؛ گاوچران خوبی بودی.
یک قدم من
یک قدم تو
من رو به تو و تو بر خلاف من
هفت تیرت را بِکِش مَرد!
ثانیه مُرده است و عقربه روی یازده و پنجاه و نه دقیقه و پنجاه و نه ثانیه ماتش برده
هفت تیرت را بُکُش؛ اینجا کسی زنده نیست...
آنچنان در این خیابان با دلم میجویمت
گو که نابینا در شب در پی یک روزنهست
ناگهان در خود شوم پیدا
دل کجاست؟ من کجا هستم؟
با چه من میجویمت؟
حال من؛ هم در پی یک گوشه چشمی از توام
هم امانت دادهام دل را!
فریاد از دلی که میمحابا بیاجازه از برم پر میکشد...
#نافه_گشا