رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...ایندهات هراس دارم..
آخر میدانی تقاص دلِ شسکته..
دِلی خورد شدهاس..
*
میدانی دلبرم..
دل شکستن هنر نیست..
گر بود که حال عالمیان احل هنر بودند..
#جیغ
***
گر به آن روزی بازگردم
که تورا دیدم..
قول نه خواهم داد..
دوباره اشتباهم را تکرار نکنم..
*
نمیخواهم..
نمیتوانم..
راستَش..
نمیشود..
که تورا به...
این روزها عجیب دلم هوای
زندگی را کرده است..
این روزها تمام لحظه هایم را با
حسرت تو..
سپری میکنم
و زندگی کردن را از یاد بردهام..
*
زندگی!
ز: زوزهی گرگ ها
نون: نالهی بی کس ها
دال: درد ناتوان ها
گ: گلهی فقرا
ی: یار های رفتنی
عجیب این روزها زندگی
معنای تازه اش را نشانم داده است..
#جیغ
...چه برسر او میاید آیا اوهم برای فردی مانند من بیقراری میکند نمیدانم..
دلبر من تو بودی..
و اما من..
هیچگاه نمیتوانم..
تو!
باشم..
*
دلبرم میشود این حجران را پایان دَهی..
دیگر حتی اندکی اندیشه درسر ندارم تا لحظه های بی تورا پر کنم..
دیگر این دوری را تاب نمیاورم..
بیا و مرا از بی تابی رها کن..
#جیغ
#جیغ!
شب و روزم را با فکر به این میگذرانم که کجای کارم را اشتباه کردهام که تو را رنجاندم..
آخر میدانی هرچه می اندیشم نمیتوانم آن چشمان پر کینهات را با آن نگاه های پر عشقت قیاس دَهَم..
کاش میآمدی و تنها پاسخم را میدادی تا بدانم کجا عاشقت نبودم...
*
امروز چه روزیست..
نه توان اشک ریختن را دارم...
#جیغ
میتوانم هنوز هم دوستت داشته باشم؟
آخر تو کجا و من کجا..
اما..
عشق خوب و بد نمیشناسد..
بی وجدان خود را با وصله ای محکم به معشوق میبندد و ثانیه های زندگی را با فردی به نام
تو..
پر میکند..
*
آرام جان میشود بگویی من برای تو و قلبت چه بودم؟
وسیله ای بی ارزش برای پر کردن لحظه های تنهاییت
یا...
#جیغجیغ..
این روزها مسکن عشق شده است..
این روزها دیگر کوه ها هم از دستم دلخورند..
حال نمیدانم..
یا دلشان از این همه غم گرفته است..
یا گوش هایشان رنجیده است..
*
گاهی..
با خود فکر میکنم مگر من از تو در عشقم چه خواسته بودم که این گونه مرا گوشه ای از این دنیا با کوله باری از غم های عظیم رها...
#جیغ!
قلم به دست میگیرم تا نامهای برایت بنویسم..
شاید که تو آن را روزی به خوانی
سلام ای دلبر بی عشقم..
آمدم تا درد هایم را برایت بگویم..
بگویم..
آن روزی که تورا میان گل های بهاری دیدم و گیسوانت میرقصیدند..
عشق دخترک در دلم ماند..
و آن روزی که تو این چنین گفتی مرا دوست نمیداری
اولین جیغ های...
#جیغ!
با امید آن روزی که می آیی و مرا با خود به همان زمانی خواهی برد که هنوز مرا دوست داری..
زنده خواهم ماند..
*
من جیغ میکشم..
اشک هایم لحظه عمان نمیدهند..
خاطراتت لحظه به لحظه پیش چشمانم هستند..
همهی اینها هستند
اما..
چه کسی میبیند؟
آیا کسی هست لحظهای زمانش را برای عاشق غمزدهای چون من...
#جیغ
پیش از انکه در آن روز بارانی بگویی
دوستت ندارم..
من خود این را فهمیدم
میدانی چطور
از آن روزی که دیگر صبح بخیر نگفتی..
*
جیغ..
میزنم و به چشمان چون عسلت می اندیشم
جیغ..
میزنم و به گیسوان پر مواجت می اندیشم
جیغ..
میزنم و به خنده های شیرینت می اندیشم..
#جیغ!
#جیغ!
جیغ میزند..
جیغ میزنم..
هر دویمان جیغ میزنیم..
من و قلبم..
قلبم برای تکه هایی که انقدر خورد شدهاند که دیگر نمیتواند انهارا به هم وصل کند..
و من..
برای دردی که در قلبم حس میکنم..
*
میشود من را با خود ببری؟
قول میدهم وجودم را حس نکنی
من خود را میان امواج گیسوانت گم میکنم
آخر نبودت را تاب...
#جیغ!
آری!
میدانم نمی توانم برایت آن فرد رویاهایت باشم
آری میدانم که تو آن بالا بالا ها سیر میکنی و اندک نگاهی به فقیران زیر دستت نمی اَندازی
اما..
تو بگو چه کنم؟
با بیقراری های قلبم چه کنم؟
خوب دوستت دارم مگر حرام است؟
آری!
دوست داشتم یوسف بر زلیخا حرام است..
#جیغ!
#جیغ!
دلبرم میشود تنها مرا دوس داشته باشی؟
میدانم که من انقدر هاهم دوس داشتنی نیستم
میدانم که تو دمخور زیبایی برای شب های مهتابی ات می خواهی..
میدانم عشقی می خواهی از جنس رویا
اما..
من تنها..
عشقی از جنس عشق را به تو هدیه خواهم داد..
عشقی از جنس دوست داشتن های پاک..
مانند زلالی اب رود خانه...
#جیغ!
قول میدهی که در چمدانت خاطراتمان را نبری؟
میدانم که میروی اما..
من قول خاطراتمان را به قلبم دادهام..
*
میبینی..
چه قدر خاطراتمان بوی عشق میدهند
راستش..
هنگان به یاد اوردنشان بوی..
گاهی بویی از جنس خنده های شیرینت را میدهند
گاهی بوی چای دمصبح را میدهند
گاهی بوی عسل چشمانت را میدهند
گاهی...
#جیغ!
صدای جیغ های پی در پی قلبم را میشنوم
جیغ میزند!
چرایش در یک روز بارانی در یک جمله
دوستت ندارم..
جا مانده است ..
*
دلبر جانم منتظر میمانی؟
منتظر ان روزی که از دست زندان خود!
رهایی یابم و..
با تمام توان به سوی عشق بشتابم
و در کنارت جای گیرم و تو..
با نوازش هایت سردی زندان را از تنم برانی...