رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
امیر دستی به ریش نداشتش کشید و با حالت متفکری نگاهم کرد.
-شاید آموزش دیدی؟!
شونه ایی بالا میندازم و نگاهش میکنم.
-نمیدونم والا!
-بیخیال. مهم اینه که کارت رو خیلی خوب انجام دادی.
لبخند میزنم و سرم رو بالا پایین میکنم.
امیر: ناهار خوردی؟
-نه کی میخواستم بخورم که!
-بیا بریم پایین یچی درست کنیم...
#پارت_55
#رویای_قاصدک
و به او متذکر شدم که هوش مرا هرگز در مقابل خودم به چالش نکشد. من به خودم و هوشم مطمئنم. حرفش را به شکل مودبانه ای تلافی کردم
ماهان- اصلا این چیزا نبودش چرا انقدر سختش میکنی این صرفا یه شام دوستانه س و من دوست داشتم یه شب خوب باهم داشته باشیم. همین
به تقلا افتاده. به یکباره...