رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت_52
نگاه خیرهاش به جسیکا موجب شد که اوهم نگاهش کند...
دریایی با موجهای طوفانی اصابت کرد به جنگلی که تمام برگهایش نه به جهت وزش نسیم بلکه برای غمی میرقصیدند که حد و مرز نداشت...
از روی مبل بلند شد و به سمت حیاط رفت
همان حیاطی که در ابتدای آمدنش جانی دوباره به روح و جان مردهاش بخشیده...
آرشام
با خستگی ماشین رو پارک میکنم و به ساعت نگاه میکنم 2:30 .
با دستم چشمهام رو میمالم و به سمت پری برمیگردم تا بگم پیاده بشه.
-پری...
هنوز حرفم رو کامل نکرده بودم که چشمم به صورت معصومش میوفته.
"اخی چقدر ناز خوابید."
برای یه لحظه دلم براش قش میره، اما سرم رو تکون میدم تا به خودم بیام.
-پری،...
#پارت_52
#رویای_قاصدک
فصل سوم : سیاه چاله چشمانش
زمان حال.....
«توسن رو آماده کن دارم میام» اس ام اس را ارسال میکنم و صدای موزیک را تا انتها بالا میبرم.
«لعنت به شبهای بعد از تو به دردی که ماند از تو به دادم نمیرسی»
آوای آهنگ در تمام تنم جاری است. آتش رو به خاموشی است. چیزی نمانده. تماما...