رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#پارت_43
با دردی که در بدنش پیچید چشم باز کرد.
گلویش میسوخت و نتیجه خوابیدن روی سرامیک همین هم میشود.
دستش را بندِ دیوار کرد و از روی زمین بلند شد...گوشیاش را برداشت و به تماسهای نرگس که همهاشان بیجواب مانده بود خیره شد.
شمارهاش را گرفت و صدایش را روی آیفون گذاشت تا هم با او حرف بزند و...
آرشام
وقتی رسیدیم خونه، پری مستقیم رفت سمت اتاقش. تا خود اینجا داشت بهم فحش میداد. البته من تلافی نکنم ارشام نیستم، چغندرم!
رفتم یه دست لباس راحتی از امیر گرفتم و پوشیدم.
روی مبل ولو شدم.
"آخيش خسته شدم، عجب غلطی کردم گفتم بیام به اینا یه سر بزنما!؟"
نریمان:داداش مهدکودک باز کردین؟
-چطور؟
با...
#پارت_43
#رویای_قاصدک
-خودت از من بدتریا بعد واسه من میره بالا منبر.
مرضیه -من غلط بکنم!!! والا منم میخونم اما خودکشی نمیکنم.
-بعدم تو میدونی که خانواده ما از روز اول عید مسافرتای نوروزیشون شروع میشه مطمئنم خودمو بکشم تو مسافرت نهایتا روزی هفت ساعت پر کنم. تعطیلات عید بهترین موقعس که از بقیه...