رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وای خدای من این چی داشت میگفت؟!
شکر و نمک باهم دیگه؟!
من چی خوردم؟
به امیر نگاه میکنم که دلش رو گرفته داره میخنده، با چهره ای که فکر کنم دیگه قرمز شده بود یکی زدم پس کلش که صدای اخش بلند شد.
آخيش دلم خنک شد.
_پسره پروو هی هیچی نمیگم بیشتر میخنده!؟
امیر قیافه حق به جانبی به خودش میگیره.
_تقصیر من...
#پارت_34
#رویای_قاصدک
آرتا_ ایلدا نمکدونو بده
_شما خودت نمکی داداش همینجوریش راه میری نمک میریزه ازت به خودت رحم نمیکنی به ما رحم کن
آرتا_ نه دیگه امشب حجم زیادی از نمکم صرف شیرینی های تو شد اینه که باس جبرانش کرد.
_نه مثه اینکه هنوز نمکی.... یه ساعتی بود به شیرینی ها اشاره نکرده بودی نگران...