رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
#نبض_سرنوشت
#پارت_31
- اما من میدونم. دوسش داری؛ ولی نه به اندازه قبل. خودتم خوب میدونی؛ قطعا نمیخوای عشق رو...
پریدم تو حرفش و گفتم:
- آره هنوز دوسش دارم؛ ولی نه اونقدر که دیگه بهش صدمه نزنم!
چند بار زد تو پیشونیش و گفت:
- ماهان بچه بازی رو بزار کنار.
تا خواستم حرف بزنم صدای در اومد.
سرابی...
ارشام
روی مبل میشینم و به امیر نگاه میکنم که همچنان مشغول ویز ویز کردن با پری بود.
_خب چخبر؟ مارو نمیبینی خوشی؟
امیر با نیش باز به سمتم برمیگرده و انگار که متوجه نشده چی گفتم، سرش رو تکون میده.
با حرص دوباره حرفم رو تکرار میکنم که لبخند گنده ایی میزنه.
_هیچی. با پری هستم دیگه، خبر خاصی نیست.
یه...
#پارت_31
#رویای_قاصدک
در حصار دستان خاله فرو می روم و گونه اش را میبوسم. با عمو دست میدهم و سری با احترام برای ارسلان و آرمین تکان میدهم و سلام می دهم که به همان شکل پاسخ میدهند. در کنار نشمین روی مبل دونفره می نشینم. حواسم به کوتاهی دامنم هست و پاهایم را جمع میکنم و به یک سمت خم میکنم همه گرم...