رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...که میشه دنیا را با همهی حقیقتش جدی نگرفت.
میشه غرق خیالات شد و به پس و پیش دنیا هیچ اهمیتی نداد. حتی میشه به خیالات رنگ واقعیت داد و با اونها زندگی کرد. برای همین از خیلی وقت پیش دیگه هیچی رو جدی نمیگیرم که اینجوری نه ترسی از آینده داری نه حسرتی برای گذشته.
☆نام_من_سرخ
#اورهان_پاموک
سبب اصلی تنهاییام این است که نمیدانم جزئی از کدام داستان خواهم بود. گویا میبایست جزئی از داستانی میشدم، اما مثل برگی از آن جدا افتادم ...
☆ من یک درختم
#اورهان_پاموک
من برای این که حال خوش داشته باشم باید دوز روزانهی ادبیات را مصرف کنم. در این مورد هیچ فرقی با بیماری که هر روز باید یک قاشق دارو مصرف کند ندارم.
☆رنگ های دیگر
#اورهان_پاموک
...زمزمه کردم:
اين اواخر بعضى شب ها بى خواب مى شم.
با مهربانى زمزمه کرد: مى گذره. هنوز جوونى. هنوز خيلى زوده که به خاطر غصه هات بى خواب بشى. نترس. اما وقتى به سن من برسى چيزهايى تو زندگيته که به خاطرش شب ها تا صبح بى خواب مى مونى. فقط سعى کن کارى نکنى که پشيمون بشى.
☆ موزه معصوميت...
در جوانی از نظر پدرم بزرگترین خوشبختی، ازدواج کردن با دختری بوده که روزی با هدفی مشترک و با هیجان همراه هم کتاب می خوانده اند. این را وقتی با مادرم درباره ی خوشبختی کس دیگری حرف می زدند به مادرم گفته بود ...
☆ زنی با موهای قرمز
#اورهان_پاموک
به بیمارستان رفتم. یک ماه در صف های بیمارستان منتظر ماندم.
بعد دکتر گفت که باید بارکشی را کنار بگذارم ؛
البته برای پول در آوردن٬ به جای بارکشی٬ دکتر را کنار گذاشتم!
☆ چیز غریبی در سرم
#اورهان_پاموک