خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Doniyaslani

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
967
امتیاز
153
زمان حضور
48 دقیقه
نویسنده این موضوع
#part_23
چشم تو چشم رامین شدم اونقدر ترسیده بودم که حتی نپرسیدم اون اینجا چکار می‌کنه
دوباره برگشتم سمتجای خالی ماشین که صدای رامین اومد:
_دلینا تو اینجا چکار میکنی؟ چرا رنگت پریده؟
با انگشت اشاره دستمو سمت جای خالی ماشینی که فرار کرده بود گرفتم که گفت:
اونجا که چیزی نیست! دلینا درست بگو ببینم چی شده
با صدای خفه و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان لجبازی با تو عالمی دارد | دنیا اصلانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، Saghár✿ و 17 نفر دیگر

Doniyaslani

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
967
امتیاز
153
زمان حضور
48 دقیقه
نویسنده این موضوع
#part_24
هنوز داشتم به نزدیک ترین کس‌ که تو حرفش بکار برده بود فکر میکردم که صدای گوشیم بلند شد
چشم هردومون به گوشی که عمو فریبرز روش نوشته بود خیره شده بودیم که راد گفت:
_جواب بده و مطمئنش کن از هیچی خبر نداری و فقط تولد دوستته.
بدون جواب حرف راد با ذوق ظاهری جواب دادم:
_به به به عمو جون! علیک سلام! چه عجب گوشی ما...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان لجبازی با تو عالمی دارد | دنیا اصلانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، Saghár✿ و 17 نفر دیگر

Doniyaslani

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
967
امتیاز
153
زمان حضور
48 دقیقه
نویسنده این موضوع
#part_25
هووف مردکِ ناشناسِ سه نقطه...
همه داشتن با تعجب نگام میکردن غیر از نفس که با نگرانی نگام میکرد..رامین هم معلوم نبود از قیافش چیزی
سرمو تکون دادم و سعی کردم با لحن شادی حرف بزنم...نمی‌خواستم بقیه رو هم نگران و ناراحت کنم....پس گفتم:
_چتونه همتون دارین با نگاهاتون منو میخورین بابا!!
و چشم غره نامحسوسی به نفس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان لجبازی با تو عالمی دارد | دنیا اصلانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، Saghár✿ و 17 نفر دیگر

Doniyaslani

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
967
امتیاز
153
زمان حضور
48 دقیقه
نویسنده این موضوع
#part_26
_این ماشین از کجا اومد دیگه؟؟
_ممکن بود به هر طریقی با پلاک ردمونو بزنن بچها یه ماشین از قبل پارک کرده بودن واسم
_وااا اونکه بلاخره یه آژانس بود دیگه!!
_خوب!!بلاخره با احتیاط باید کار کرد
_اوه بعله...
_لباسی آوردی میخوای ورزش کنی؟
کولم رو تکون دادم و گفتم:
_اوردم تو کوله هس
_خوبه
_امم اینجایی که میریم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان لجبازی با تو عالمی دارد | دنیا اصلانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، Saghár✿ و 15 نفر دیگر

Doniyaslani

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
967
امتیاز
153
زمان حضور
48 دقیقه
نویسنده این موضوع
#part_27
حق به جانب گفتم:
_پس چی!!
با تعجب نگام کرد که کمی فکر کردم تا معنی حرفمو هضم کنم
(تو دلی):خاک.. کدومم آدمی واسه خروجش در میزنه؟؟؟
(من):در نمیزنن؟؟؟
(تو دلی):میزنن؟؟
(من):نه نمیزنن
(تو دلی):پس سایلنت گلم..
به وجی یا همون تو دلیم چشم غره ای رفتم که صدای راد اومد:
_کم کم دارم پی میبرم واقعا رد دادی...
_تو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان لجبازی با تو عالمی دارد | دنیا اصلانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، Saghár✿ و 14 نفر دیگر

Doniyaslani

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
967
امتیاز
153
زمان حضور
48 دقیقه
نویسنده این موضوع
#part_28
هووف چند تا دفاع از خودم یاد داد وچند تا هم حمله کلی ام حرف زد تا بلاخره دیگه داره تموم می‌کنه
_خب تو بهم حمله میکنی ببینم تو حمله چی میکنی
_یا ابرفرض..غلط کردم بابا
_دلینا
_باشه‌ باشه....هوف
رفتم سمت راد خواستم با پا بزنم تو زانوش که راحت پامو گرفت و پیچوند و با یه حرکت انداختم زمین و خودش نزدیکم شد..
یه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان لجبازی با تو عالمی دارد | دنیا اصلانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، Saghár✿ و 14 نفر دیگر

Doniyaslani

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
967
امتیاز
153
زمان حضور
48 دقیقه
نویسنده این موضوع
#part_29
یه پیرمرد در رو باز کرد و تا چشمش به راد افتاد گفت:
_به به باباجان!!خوش اومدی...چشممون به در خشک شد تا تو بیای..نمیگی ما کسیو نداریم!!!
بعد یه نگاهی به من کرد و گفت:
_خوش اومدی بابا جان!!بیاین تو..
رو کرد به راد:
_پس ازدواج کردی که حالی از ما نمیگیری!!!
_عه این چه حرفیه حاج رسول!! ایشون دلینا خانوم دانشجو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان لجبازی با تو عالمی دارد | دنیا اصلانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، Saghár✿ و 14 نفر دیگر

Doniyaslani

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
967
امتیاز
153
زمان حضور
48 دقیقه
نویسنده این موضوع
#part_30
بلاخره رسیدیم دم خونه...بعد از تشکر و خدافضی از راد هر چی کیفمو گشتم کلید نبود!!هوف باز یادم رفته کلید بیارم با خودم
زنگ آیفون و زدم که دانی بداشت:
_کیه!!
_دانی منم درو باز کن
_بیا تو آبجی
و درو باز کرد..
رفتم تو هال که دیدم ژوون..
پس گفتم:
_به به به جمعتون جمعه خوشکلتون کم بود که اونم اومدش
مامان با لحنی مثلاً جدی کاردی که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان لجبازی با تو عالمی دارد | دنیا اصلانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، Saghár✿ و 13 نفر دیگر

Doniyaslani

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
967
امتیاز
153
زمان حضور
48 دقیقه
نویسنده این موضوع
#part_31
بلاخره رسیدیم دم خونه...بعد از تشکر و خدافضی از راد هر چی کیفمو گشتم کلید نبود!!هوف باز یادم رفته کلید بیارم با خودم
زنگ آیفون و زدم که دانی بداشت:
_کیه!!
_دانی منم درو باز کن
_بیا تو آبجی
و درو باز کرد..
رفتم تو هال که دیدم ژون همه هستند پس گفتم:
_به به به جمعتون جمعه خوشکلتون کم بود که اونم اومدش
مامان با لحنی مثلاً جدی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان لجبازی با تو عالمی دارد | دنیا اصلانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، Saghár✿ و 13 نفر دیگر

Doniyaslani

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
967
امتیاز
153
زمان حضور
48 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از نصیحت کردنای مامان و چشم گفتنای من کفش سفید اسپورتمو پام کردم و با مامان خدافضی کردم و درو باز کردم و اطرافو نگاه کردم که صدای بوق ماشین عمو اومد درو بستم و رفتم سمت ماشین عمو و سوار شدیم
_سلام عمو
_علیک سلام عمو جون، خوبی؟؟
_شکر خوبم شما خوبید؟؟
_منم خوبم
دیگه حرفی نزدیم یهو عمو انگار تازه یادش اوفتاده پرسید:
_راستی تولد خوش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان لجبازی با تو عالمی دارد | دنیا اصلانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Meysa، *ELNAZ* و 11 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا