خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
عمه خندید و زیر لـ*ـب گفت:
- ای شیطون! آخه این چه کاری بود که کردی؟
چاییم رو هورت کشیدم و با هیجان تعریف کردم:
- وای عمه نمی‌دونی! یه پسره دیلاقی بود. اصلا نگاش رو از گل فرش مون برنداشت، مثلا می‌خواست بگه چشم پاکه. مامانش هم که نمی‌دونی عمه، خدای اعتماد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و The unborn

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
به سمت صدا برگشتم، با دیدن رضا هجوم اشک رو توی چشمام حس کردم. برگشته بود! بالاخره، بعد از چند هفته، بعد از... با بغض زمزمه کردم:
- رضا...
رضا به سمتم اومد و پرسید:
- اینجا چیکار می‌کنی؟
اشک چشمام رو پاک کردم و جواب دادم:
- اومدم به عمه سر بزنم.
آهانی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و The unborn

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
رضا خندید و جواب داد:
- همین دور و برا!
عمه از نرده ها خم شد و به اطراف و کوچه نگاهی کرد.
- داشتی با کسی حرف می‌زدی؟
- نه بابا! با کی می‌خوام حرف بزنم؟
و به سمت در خونه راه افتاد. به سمتم برگشت و چشمکی حوالم کرد.این یعنی آشتی! لبخند زدم و با ذوق به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و The unborn

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
صبح بود، برای نماز بیدار شدم و بعد هر کاری کردم نتونستم بخوابم. صدای خروپف مائده کنار گوشم، یکی از دلیلای بی خوابیم بود. اما دلیل اصلیم، حضور پررنگ رضا توی افکار بی سروتهم بود. فکر رضا، آینده ای که با هم دیگه داشتیم و بازی های سرنوشت همه افکارم رو مشغول خودش کرده بود. مانع آن چنانی سر راه مون نبود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و The unborn

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
لباس ها رو داخل تشت سفید انداختم. مشتی آب به صورتم زدم که صدای مائده رو از کنار گوشم شنیدم.
- خبری از رضا نیست! عجیبه!
بهش نگاه کردم. موهای مشکی و چشم های قهوه ای رنگش زیر آفتاب برق می زد.
- کجاش عجیبه؟!
مائده تشت رو زیر بـ*ـغلش زد و گفت:
- اونجاش عجیبه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و The unborn

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
انگشت هام رو از شدت استرس بهم گره کردم. باورم نمی‌شد. یعنی جدی جدی رضا با عمه و شوهر عمه حرف زده بود؟ یعنی واقعا جربزش رو داشت که بتونه کاری کنه که باهم بمونیم؟ توی خونه راه می‌رفتم و زیر لـ*ـب دعا می‌خوندم. صدای صلوات فرستادن مائده هم از گوشه اتاق میومد. مامان نگاه مشکوکی بهم انداخت و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و The unborn

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
عشق
رویایی است بین خواب و بیداری...
دیده ای اما یادت نمی آید...
دوباره اگر بخوابی...
ادامه اش را نمی بینی...
***
کنارش آروم نشستم، فکر می کردم منو نمی‌بینه، اما بدون این که برگرده و به صورتم نگاه کنه گفت:
- چقدر دیر کردی.
لحنش نه هیجان داشت، نه شور و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و The unborn

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
با من رفت و آمد نکن.
رفت فعل قشنگی نیست.
با من
فقط راه بیا.
***
چادر رو ، روی سرم گذاشتم و رو به مائده کردم و پرسیدم:
- خوبم؟!
مائده پوفی کشید و دوباره از لای در آشپزخونه به بیرون نگاهی انداخت. دستش رو کشیدم و دوباره گفتم:
- خوبم مائده؟
مائده با حرص...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و The unborn

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
چند ساعت از رفتن رضا و عمه گذشته بود. روی صندلی نشسته بودم و به ماه نگاه می کردم. دیگه حتی اون ستاره های خوشگل دور و برش هم نبودن. تنها بود! احساس کردم کسی کنارم نشست. به سمت چپم نگاه کردم و کسی رو دیدم که اصلا انتظار دیدنش رو نداشتم. بابا!
بهم نگاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و The unborn

DENIRA

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
21/7/19
ارسال ها
615
امتیاز واکنش
4,654
امتیاز
198
محل سکونت
تهران
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
با اخم از مدرسه بیرون زدم. خدایا گند زدم رفت! جواب مامان و فرامرز رو چی بدم؟ رضا چی؟ وای خدا چه غلطی بکنم؟
رضا جلوی در مدرسه با همون پاترولش منتظرم بود. لبخندی به روش زدم و بدون اینکه به روی خودم بیارم امتحان رو گند زدم، سوار ماشینش شدم. رضا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آن شب سیاه | DENIRA کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، ZaH'ra و The unborn
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا