خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

مبینا گوهری

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
634
امتیاز واکنش
1,901
امتیاز
118
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
22 روز 8 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلامتی اونی که همیشه یا بیرون کلاس بود یا تو

دفتر مدرسه فقط به عشق اینکه خنده رو لـ*ـب دوستاش بنشونه !

***

یکی از سرگرمی‌هام اینه سر امتحان الکی هی کفه دستم رو نگاه کنم مراقب احساس زرنگی کنه بیاد خفتم کنه ببینه هیچی کفه دستم نیست…. بعد بش بگم ضایع شدی خخ! اصلا به عشق همین حرکت میرم مدرسه !

***

بی سرو صدا وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید خونه ، معلمتون نیومده”
جالب اینجاست که اون یه ساعتی که زود میومدیم خونه یه حس

و حال عجیبی داشتیم ، اصن اون یه ساعت معادل ۱۰ سال بود !

***
ﺳﺮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻫﺎ ﺳﻮﺍﻻﺗﯽ ﻣﯿﺪﻥ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ !
.
.
.
.
ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﺎ ﺗﻮ ﻋﻤﺮﺷﻮﻥ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ

***

دختره متولد 85 پست گذاشته : از این به به بعد پول کارت

شارژهایم را سیگار میخرم و با خیابان حرف میزنم …
تو پول کارت شارژاتو نگه دار لوازم تحریر

بخر ۲روز دیگه باید بری مدرسه آب بابا نان داد بنویسی !

***

شادی ها و تفریحات سالم ما تو کلاس اینه که با یه میخ صندلی استاد رو سوراخ سوراخ میکنیم
سپس یه سرنگ ترجیحن بزرگ را از آب(در صورت موجود آب سالم) پر کرده و به اسفنج داخل صندلی تزریق میکنیم
پس از نشستن شخص مربوطه رو صندلی دل بچه ها شاد و پای استاد خنک میشود
تبصره:
برای شادی بیشتر مجوز استفاده از سس قرمز به جای آب نیز داده میشود

***
شما یادتون نمیاد ما وقتی بچه بودیم اول مهر که کفش نو برام میخریدن

سر کلاس انقدر نیگاش میکردم که دیگه چشمام خسته میشد ،

تازه اگه روش یه لک میفتاد با آب دهنم تمیزش میکردم …
انقد که من از کفشم لـ*ـذت میبردم لیونل مسی از کفش طلاییش لـ*ـذت نمیبره …
***

حالت چشــــــــــــم
.
.
.
.
.
.
هنگام درس دادن استاد سر کلاس :
(-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-)
وقتی استاد خبر امتحان رو میده :
(o_O) (o_O) (o_O) (o_O) (o_O) (o_O)
موقع امتحان:
(←.←) (→.→) (←.←) (→.→) (←.←) (→.→)
وقتی استاد موقع امتحان حواسش جمع میکنه واسه مچ گیری:
(↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓)
وقتی که نمره ها رو میزنن :
(͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏)


طنز مدرسه‌ای

 
  • تشکر
Reactions: ZaHRa

مبینا گوهری

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
634
امتیاز واکنش
1,901
امتیاز
118
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
22 روز 8 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
یادمه یکی از پر استرس ترین لحظات دوران ابتدایی وقتی بود که دیکته تموم میشد

و مبصر دفترارو جم میکرد میذاشت رو میز معلم ؛ مام هی حواسمون به دفترمون بود ببینیم

کی نوبت صحیح کردن دیکته ما میشه ، نوبتمون که میشد همش

چشممون به خودکار معلم بود ببینیم غلط داریم یا نه … قلبمونم تند تند میزد !!!

***

دیشب که من رفته بودم مهمونی/معاون مدرسمونو دیدم
از ترس اینکه گیر و غر شروع شه/نگاهمو از تو چشاش دز دیدم

یواشکی از گوشه ی چشم اون/تا گوشه راست اتاق خزیدم
خیال میکردم که منو ندیده/هول شدمو میزو جلوم ندیدم

پا زدمو خوراکی ها رو ریختم/با خجالت لبامو زود گزیدم
یهو همه نگاها،برگشت سمت بنده/کاشکی میشد آب بشم یا بشم پرنده

ناظممونو دیدم برگ توتون میکشه/میون اون هیاهو خط ونشون میکشه
نمره انظباطو 3 نمره کم میکنم/بزار بیای مدرسه پاتو قلم میکنم

ناظممون رقیه60-70 سالی داره/جورابای گندشو هر جا میره میاره
اومد تا با جوراباش زهر چشی بگیره/اما نفهمید که پاش پشت یه چیزی گیره

یه میز دیگه افتاد مهمونا هو کشیدند/برای حل مشکل مارو جلو کشیدن
صابخونه ما دو تا رو از خونه بیرون انداخت/من موندمو رقیه با 4تا چشم حیرون

***
یادش بخیر اوج خوشحالیمون این بود که شیفت صبح بودیم و پنجشنبه ساعت ۱۲ تعطیل میشدیم ،

شنبه هم چون بعد از ظهری بودیم ساعت ۱۲ میرفتیم ؛ اوج ناراحتیمونم میشد عکسش !!!


طنز مدرسه‌ای

 
  • تشکر
Reactions: ZaHRa

مبینا گوهری

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
634
امتیاز واکنش
1,901
امتیاز
118
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
22 روز 8 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
یادش بخیر ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﻮﺩ و ﻫﻤﻪ ﯼ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺍﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﮔﺮﯾﻪ

ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺟﺰ ﻣﻦ ، ﺭﻓﺘﻢ ﭘﯿﺶ ﻣﺪﯾﺮ ﮔﻔﺘﻢ آﻗﺎ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﯿﻢ ؟؟؟!!!
ﯾﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻣﻨﮕُﻼﺯیسازیوم ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻮﺩﻡ !

***

امتحان وسیله ست، نمره دست استاده
الکی خودتو از اینترنت نندازی بشینی درس بخونی هاااا

***

تفاوت دو جنس رو از اینجا بفهمید که دخترا دو ماه قبل از سال تحصیلی جدید

لوازم تحریرشون آمادس ولی پسرا سه هفته بعد از شروع مهر تازه یادشون میاد حتی کتاباشونو نگرفتن …

***

یکی از جملاتی که در دوران مدرسه از معلمین و مدیر

و معاونیین محترم به دفعات شنیده میشد این جمله بود :
“پرونده تون رو میزاریم زیر بـ*ـغلتون”
خداییش کی دیده پرونده دانش آموزی را بزارن زیر بـ*ـغلش ؟؟؟ مگه هندونس ؟!

***

ﯾﺎﺭﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺩﯾﮑﺘﻪ ﯾﻪ ﮐﻠﻤﻪ ﺭﻭ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻨﯿﺪ !!!
ﻏﺒﺮﺍﻕ ﯾﺎ ﻗﺒﺮﺍﻍ ﯾﺎ ﻏﺒﺮﺍﻍ ﯾﺎ ﻗﺒﺮﺍﻕ ! کدومش ؟؟؟
ﺑﻌﺪ ﻣﻠﺖ ﻫﻤﻪ ﻧﻮشتن : Ghebragh !!!
ملت خجسته
بوی ماه مهر
دیکته پای تخته ای

***

یادش بخیر لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب

بین ساعات ۷:۰۰ تا ۷:۱۵ وجود داشت توی هیچ

چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت !


طنز مدرسه‌ای

 
  • تشکر
Reactions: ZaHRa

مبینا گوهری

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
634
امتیاز واکنش
1,901
امتیاز
118
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
22 روز 8 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
_معلم: وقتی گفته می شود «من می روم، تو می روی، او می رود» چه زمانی است؟

شاگرد: این زمانی است که زنگ خورده و ناظم هم جلوی در ایستاده.

***

_معلم از دانش آموزان خواست که انشاء در باره یک مسابقه فوتبال بنویسند. همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر، معلم از او پرسید: تو چرا نمی نویسی؟

دانش آموز جواب داد: نوشته ام!

معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد. نوشته بود: به علت بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد!

***

معلم: «چرا در آخر ماه، ماه پنهان می شود آیا می دانی کجا م رود؟»

شاگرد: آقا حتماً می رد حقوقش را بگیرد».

***

معلم:بگو ببینم هندوستان کجاست؟

شاگرد:آقا چرا هر چه گم می شود از ما می پرسید؟!

***

معلم:سعید! دو حیوان دوزیست نام ببر.

سعید: قورباغه و برادرش

***

معلم تاریخ با عصبانیت از شاگرد پرسید:چه کسی یزد گرد سوم را کشت؟

شاگرد با ترس جواب داد: آقا به خدا من بی تقصیرم

***

معلم : ماه های خارجی رو به ترتیب نام ببر.
شاگرد : تیر ، مرداد ، شهریور ، مهر ...
معلم : این هایی که گفتی ماه های ایرونی هستن . چه ربطی به ماه های فرنگی داره؟!
شاگرد : باور کنید آقا معلم اینها همون ماه های خارجین که من به فارسی ترجمه کردم آقا!


طنز مدرسه‌ای

 

مبینا گوهری

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
634
امتیاز واکنش
1,901
امتیاز
118
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
22 روز 8 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
پاسخ های جالب دانش آموز باعث شد تامعلم از دادن نمره صفر به او خودداری کند:)

ناپلئون درکدام جنگ مرد؟

در آخرین جنگش!

***

-اعلامیه استقلال امریکا در کجا امضا شد؟

در پایین صفحه

***

چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتنی بزنید بدون آن که ترک بردارد؟

زمین بتنی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد!

***

علت اصلی طلاق چیست؟

ازدواج!

***

علت اصلی عدم مردود شدن دانش آموزان چیست؟

امتحانات.

***

چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟

نهار و شام!

***

چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟

نیم دیگر آن سیب!

***

اگر یک سنگ قرمزی را در دریای آبی بیاندازید، چه خواهد شد؟

خیس خواهد شد!

***

یک فرد چگونه می تواند هشت روز نخوابد؟

مشکلی نیست، شبها می خوابد!

***

چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟

شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنید که یک دست داشته باشد!!

***
اگر در یک دست خود سه سیب و چهار پرتقال و در دست دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید، کلا چه خوهید داشت؟

دستهای خیلی بزرگ!


طنز مدرسه‌ای

 
  • تشکر
Reactions: ZaHRa

مبینا گوهری

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
634
امتیاز واکنش
1,901
امتیاز
118
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
22 روز 8 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
سر کلاس بچه ها داشتن سر وصدا میکردن ..یهو ناظم میاد میگه : ایــــنجا طویلس ؟......یهو یکی برگشت گفت : نه آقا ! اشتباه اومدی !

***

یه معلم داشتیم تو کلاس میگفت شغل ما، شغل انبیاست.منم اومدم خود شیرینی کنم؛ گفتم:انبیا که همشون چوپانی میکردن نه گذاشت، نه برداشت گفت:منم دارم همین کارو میکنم دیگه گوسفند!خدا حفظش کنه زیادی رک بود:)

***

معلمی در کلاس علوم از دانش آموزی پرسید:« با دیدن پای این حیوان، نام حیوان را بگو.» دانش آموز هر چه به پایی که در دست معلم بود نگاه کرد، نتوانست پاسخ دهد.
معلم پس از مدتی گفت: «بگو اسمت چیه تا برایت یک صفر بگذارم.» دانش آموز پایش را از کفش درآورد و گفت: «خب، شما هم از روی پای من بگویید اسمم چیه.»

***

معلم وارد کلاس میشه میگع سعید بهت تبریک میگم 8 شدی؟!!"

همه بچه ها زدن زیر خنده .

سعید گفت:(خب خانم چراتبریک میگین؟.)

معلم گفت چون نمره اول کلاس تویی!!

ایندفعه دیگه فقط سعید خندید

***

کیا وقتی تو خونه کسی بهشون املا نمیگفت کتاب

رو باز میکردن از رو مینوشتن آخر هم به خودشون ۲۰ میدادن ؟

***

روزی معلمی به شاگرد خود گفت: از روی درس 10 بار بنویس!
روز بعد شاگرد از روی درس شش بار نوشت. معلم به او گفت چرا از روی درس شش بار نوشتی؟!
شاگرد گفت: بدبختی اینجاست که ریاضی مان هم ضعیف است!!!


طنز مدرسه‌ای

 

مبینا گوهری

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
634
امتیاز واکنش
1,901
امتیاز
118
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
22 روز 8 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
معلم: چرا انشایی که درباره ی گربه نوشتی مثل انشای برادرته؟! رضا: آقا اجازه چون ما یک گربه بیشتر توی خونمون نداریم!

***

معلم پسر غضنفر اونو به مدرسه احضار میکنه ....فرداش غضنفر میره مدرسه و از معلم می پرسه چی شده؟ پسرم چکارکرده ؟معلم : پسر شما خیلی خنگه! غضنفر : یعنی چی؟ پسر من خیلی هم با هوشه ....معلم: الان بهتون ثابت می کنم...به پسر غضنفر میگه : برو ببین من تو حیاط مدرسه هستم یا نه ؟پسره میره و بر می گرده میگه : نه خانم معلم تو حیاط نبودید..معلم : شاید تو دفتر مدیر باشم برو اونجا رو هم ببین پسره باز میره و بر می گرده و میگه : نه خانم معلم اونجا هم نبودید .معلم : حالا دیدید بچه تون چقدر خنگه ؟غضنفر : خوب شاید رفتید مسافرت خانم معلم.

***

کلاس شما بدترین کلاسی بود که تو این سالا داشتم.جمله معمول همه معلم ها, ناظم ها و مدیران مدرسه طی سال, در صورت بروز حادثه...

***

ﻣﻌﻠﻢ سر کلاس فارسی ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ کرﺩ. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ. ﻣﻌﻠم گفت:ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ.ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ کرﺩ:بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یکدیگرﻧﺪ که ﺩﺭ ﺁﻓﺮینش ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ دگر عضوها را نماند قرار ﺑﻪ ﺍینجا که ﺭسید ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ. ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: بقیه ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: یادم نمی آید.ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: یعنی چی؟ این ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍنستی ﺣﻔﻆ کنی؟!ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﺁخه مشکل ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﻣﺎﺩﺭﻡ مریض ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ, ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ کار می کند ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ, ﻣﻦ باید کارهای ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﻫﻮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺮ برادرهایم ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ببخشید.ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: »ببخشید! همین؟! مشکل ﺩﺍﺭی که ﺩﺍﺭی، باید ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ می کردی. مشکلات ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ نمیشه!«ﺩﺭ این ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ:ﺗﻮ کز ﻣﺤﻨﺖ دیگران بی غمی نشاید که ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ آدمی

***

دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد .

معلم گفت: از نظر فیزیکى غیرممکن است که نهنگ بتواند یک آدم را ببلعد،

زیرا با وجود این که پستاندار عظیم‌الجثه‌اى است، امّا حلق بسیار کوچکى دارد .

دختر کوچک پرسید: پس چه طور حضرت یونس به وسیله یک نهنگ بلعیده شد؟

معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. این از نظر فیزیکی غیر ممکن است .

دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت یونس مى‌پرسم.

معلم گفت: اگر حضرت یونس به جهنم رفته بود چى؟

دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسید . !


طنز مدرسه‌ای

 
  • عالی
Reactions: Deana

مبینا گوهری

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
634
امتیاز واکنش
1,901
امتیاز
118
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
22 روز 8 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
یه جوک خوندم،
میگف: کلاس مجازی و امتحانای حضوری، مثل اینه که بهت کالاف موبایل یاد بدن و بگن برو سوریه بجنگ!

***

از وقتی که مدرسه ها مجازی شده کابوس شب جمعه ،اتو کردن های لباس ها با ترس ،درس های مونده و لعن و نفرین به خود به خاطر بی عقلی و استراحت تا راس ۱۲ شب جمعه داره به خاطرات میپیونده.
واقعا تاسف باره.

***

یه بارم بعد امتحان از اونجایی که گند زده بودم
رفتم پیش معلم چابلوسی کنم بهم نمره بده(بله یک عدد چابلوس هستم، هر چی هم گفتی خودتی =/) ولی متاسفانه با تلاش های بسیار هم راضی نشد.
منم اعصابم خورد شد با صدای بلند بهش گفتم پابو!(به کره‌ای میشه احمقꈍᴗꈍ)
معلممون هم با تعجب گفت یعنی چی؟
منم گفتم به کسایی که خیلی زیبا هستن و نمیشه زیبایی شونو توصیف کرد میگن پابو ⁦;-)⁩
بدبخت خر ذوق شد پونزده رو کرد بیست.
بعد هی بگین این چینی مینیا چیه نگاه میکنی!

***

چرا وقتی تو جواب سوال معلما میگیم نمیدونم معلم صفر میده؟مگه نمیگن گفتن نمیدونم نصف علمه؟خب پس باید نصف نمره رو بدن چرا صفر میدن؟

***

معلممون بعد از اینکه امتحان آنلاین گرفته ویس فرستاده که من داشتم شما رو میدیدم که از رو کتاب نگاه می‌کردید
.
.
.
.
مردک خو شاید من لباس نپوشیده باشم تو باید بیایی منو نگا کنی؟ :(
حالا کار ندارم از کجا و چجوری داشته مارو می‌دیده


البته ناگفته نماند که شب قبل از امتحان ساعت 10 گفته فردا میخام امتحان بگیرم :(

***

ادمای معمولی وقتی میخوان درس بخونن در اتاقو میبندن صدا اذیتشون نکنه
من تا شروع میکنم درس خوندن میان در اتاقمو میبندن که صدای اهنگ بیرون نره
(مدیونید فکر کنید موقع درس خوندن با اهنگ عربده میزنم)

***

استاد عزیز شما که 90 تا سوال میدی میگی بخونین از توش 20 تا میارم ..
خو تو همون 20تارو بده ما بخونیم دیگه مشکل داری؟
هم خودتو خسته میکنی هم مارو -_-

***

سرجلسه امتحان داشتم با کناریم تقلب میکردم مراقب اومد برگه رو پاره کرد عاقا مگه خودتون نگفتین پرسیدن عیب نیست نداستن عیب است ؟! منم فقط پرسیدم دیگه...


طنز مدرسه‌ای

 

مبینا گوهری

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام
مدیر آزمایشی
  
عضویت
7/1/24
ارسال ها
634
امتیاز واکنش
1,901
امتیاز
118
سن
17
محل سکونت
دیار خیالات
زمان حضور
22 روز 8 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
هیچی به خوبی امتحانات مجازی نیست از رو کتاب که مینویسیم از تو اینترنت که نگاه میکنیم جوابارم که با هم رد و بدل میکنیم آخرشم کلی قسم و آیه به معلم که خانم خیلی سخت بود امتحان

من و دوستام :)))

معلم :////

شاد :((((

***

موقع درس خوندن که میشه
سمت خدا با اجرای نجم الدین شریعتی هم جذابیت خاص خودشو پیدا میکنه


***

بدی های میز اخر نشستن موقع امتحاناست :/
معلم میاد زرتی میچسبه به دیوار ته کلاس ک خووب همرو زیر نظر داشته باشه.
حق داره والا جای خوبیه :)

***

سال هفتم بودیم و امتحان آخر ترم زبان
یکی از بچه کلا کتابو باز نکرده بود و فقط نوشتن الفبا رو بلد بود و به امید قبولی با تقلب من اومده بود سر جلسه امتحان.
به من گفت تو یه برگه دفتر کل جوابار بنویس من کپی کنم.
منم فرصت رو غنیمت شمردم و هرچی فحش بلد بودم تو برگه نوشتم پرت کردم سمت طرف اینم کپی کرد. هیچی دیگه یه سال فکر کنم موند با ده نمره منفی
پ.ن:من شاگرد اول بودم

***

میدونید من چطور اسم اشخاص مهم رو حفظ میکنم ؟ نمیدونید؟ الان براتون میگم
۱- البرت انشتین~ آل ببرت انشتین
۲- تیمور گورکانی~ تیمور گوربه گوری
۳- تامسون~ پرتغال تامسون
۴- دالتون~لوک خوش شانس
۵-شرودینگر~ شرور دیگه

منبع: روزنه، جوک‌های دانش‌آموزی، پارس ناز


طنز مدرسه‌ای

 
  • تشکر
Reactions: ZaHRa
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا