خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است. هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

حسینعلی مبینی کشه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/11/23
ارسال ها
68
امتیاز واکنش
371
امتیاز
113
سن
42
زمان حضور
11 روز 22 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و ششم:
او مردم را در گوشه و کنار خیابان‌ها می‌دید که مضطرب و نگران، درباره موضوعی صحبت می‌کنند!
پنی با دیدن این اوضاع، به اضطرابش افزوده شد و سریعتر به سمت اِسکله می‌دوید. گویی از همه چیز خبر داشت، اما خود نمی‌دانست که چرا به اسکله می‌رود. او هر چه به اسکله نزدیک‌تر می‌شد، ازدحام مردم را بیش‌تر از پیش می دید.
او این‌قدر رفت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ برزخ‌های مادرانه | حسینعلی مبینی‌ کشه کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، *NiLOOFaR*، MaRjAn و یک کاربر دیگر

حسینعلی مبینی کشه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/11/23
ارسال ها
68
امتیاز واکنش
371
امتیاز
113
سن
42
زمان حضور
11 روز 22 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و هفتم:
حنا در اعماقِ قلبش، مدام امیدوار بود که یک خبر خوبی از آن کشتی برسد. چون پیش از این، چندین بارِ دیگر هم دیده بود که کارکنان کشتی‌های سانحه دیده، با قایق‌های نجات، خود را از مهلکه نجات داده و برگشته بودند. او مدام چشمش به دریا بود تا شاید قایق‌های نجاتِ کشتی را ببیند.
حنا در این افکار بود که ناگهان به خود آمد و در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ برزخ‌های مادرانه | حسینعلی مبینی‌ کشه کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، *NiLOOFaR*، MaRjAn و یک کاربر دیگر

حسینعلی مبینی کشه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/11/23
ارسال ها
68
امتیاز واکنش
371
امتیاز
113
سن
42
زمان حضور
11 روز 22 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و هشتم:
بارقه‌های امید
هنگام رفتن به سمت خانه، باران نم‌نمک شروع به باریدن کرد. حنا به‌همراه پنی، هنوز چند ده متری از اسکله دور نشده بودند که ناگهان، صدایی توجه همگان را به خود جلب کرد. صدای مردانه و کلفتِ مردی میان‌سال، که به عنوان دیده‌بان، بادوربینی که در دست داشت، افق‌های دوری از دریا را، در پیِ خبری از آن کشتی، رسد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ برزخ‌های مادرانه | حسینعلی مبینی‌ کشه کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، *NiLOOFaR*، MaRjAn و یک کاربر دیگر

حسینعلی مبینی کشه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/11/23
ارسال ها
68
امتیاز واکنش
371
امتیاز
113
سن
42
زمان حضور
11 روز 22 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و نهم:
*جدال بر سر گرفتن خبر از عزیزان:
حنا با شنیدن این خبر، پنی را کلا از یاد برده بود و در هیاهوی جمعیت، در پی گرفتن خبری از ارسلان، می‌جنگید!
چه هیایوی عجیبی! انگار جمعیتی که تا نیم ساعت پیش، با شنیدن اولین خبرها از قایق‌های نجات؛ با یک‌دیگر هم خانواده و صمیمی شده بودند، الان هر یک برای زودتر خبر گرفتن از عزیزان‌شان، با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ برزخ‌های مادرانه | حسینعلی مبینی‌ کشه کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، *NiLOOFaR*، MaRjAn و یک کاربر دیگر

حسینعلی مبینی کشه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/11/23
ارسال ها
68
امتیاز واکنش
371
امتیاز
113
سن
42
زمان حضور
11 روز 22 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی‌ام:
*جستجو در بین اجساد زخمی؛
دقایقی پُرالتهاب گذشت و بعد از این‌که نیمی از بازماندگان را به اسکله آوردند، از ازدحام جمعیت کاسته شد. اما حنا هرچه داخل قایق‌ها را نگاه می‌کرد، اثری از ارسلان نمی‌یافت! او متعجب و وحشت زده با خودش گفت:
- پس ارسلان کو؟ چرا خبری ازش نیست؟!
اما برای این‌که از این حالت دربیاید و اجازه ندهد تا ناامیدی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ برزخ‌های مادرانه | حسینعلی مبینی‌ کشه کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، *NiLOOFaR*، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

حسینعلی مبینی کشه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/11/23
ارسال ها
68
امتیاز واکنش
371
امتیاز
113
سن
42
زمان حضور
11 روز 22 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و یکم:
کمی که حالش جا آمد، خود را در آ*غو*ش زنِ مُسنی یافت. او همان زنی بود که از حنا مراقبت می‌کرد. چه آ*غو*ش گرم و پرمهری داشت. گرمای آ*غو*شش؛ طعنه به آ*غو*شِ پُرمهرِ مادرهای مهربان می‌زد! اما حنا از لحاظ روحی خیلی خسته و به‌هم ریخته بود و دیگر طاقت غم و غصه را نداشت. او بعد از به‌هوش آمدنش، همراه با آن آرامش نسبی که پیدا کرده بود،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ برزخ‌های مادرانه | حسینعلی مبینی‌ کشه کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، *NiLOOFaR*، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

حسینعلی مبینی کشه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/11/23
ارسال ها
68
امتیاز واکنش
371
امتیاز
113
سن
42
زمان حضور
11 روز 22 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و دوم:
پس بر سر جنازه‌ی اول، اندکی با مکث ایستاد. چشم‌هایش را محکم بسته و سرش را پایین انداخته بود. حنا در دل، مدام به خود قوت قلب می‌داد تا بر جراءت خود بیافزاید و زیر لـ*ـب زمزمه‌کنان، خدا را صدا می‌زد و آرزو می‌کرد که چشمانش به صورت ارسلان باز نشود.
او همین‌طور که سرش پایین بود، آرام‌آرام چشمانش را باز کرد. ابتدا چشمانش به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ برزخ‌های مادرانه | حسینعلی مبینی‌ کشه کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، *NiLOOFaR*، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

حسینعلی مبینی کشه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/11/23
ارسال ها
68
امتیاز واکنش
371
امتیاز
113
سن
42
زمان حضور
11 روز 22 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و سوم:
*مفقود الاثر:
ارسلان نه بین زنده‌ها بود، نه بین مرده‌ها! یعنی چی؟ چرا پس خبری از ارسلان نبود. پس ارسلان کجا بود؟
حنا نمی‌دانست که باید خوش‌حال باشد، یا ناراحت. از طرفی متحیر بود که ارسلان کجاست. پس دوباره با عجله برگشت برای بازبینی جنازه‌ها. این‌بار جنازه‌هایی را هم که خانواده‌های‌شان بالای سرشان بودند را نیز، به دقت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ برزخ‌های مادرانه | حسینعلی مبینی‌ کشه کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، *NiLOOFaR*، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

حسینعلی مبینی کشه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/11/23
ارسال ها
68
امتیاز واکنش
371
امتیاز
113
سن
42
زمان حضور
11 روز 22 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و چهارم:
با دیدن سایه‌بان؛ پنی خود را آرام‌آرام به آن رساند تا لحظاتی از بارش باران در امان باشد. وارد سایه‌بان که شد، صحنه‌ای دید که تا آن روز نظیرش را ندیده بود. او چندین مرد را دید که خوابیده‌اند و خانواده‌های‌شان بالای سر آن‌ها، مشغول گریه و زاری هستند!
پنی با کمی تامل و طبق دانسته‌های اندکش، فهمید که آن مردها، باید مرده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ برزخ‌های مادرانه | حسینعلی مبینی‌ کشه کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، *NiLOOFaR*، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

حسینعلی مبینی کشه

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/11/23
ارسال ها
68
امتیاز واکنش
371
امتیاز
113
سن
42
زمان حضور
11 روز 22 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت سی و پنجم:
با این شرایط؛ پنی مردد شده بود که چگونه می‌تواند تلافی پری را سر گریس دربیاورد. او موقعیت را مناسب نمی‌دید و کاری از دستش بر نمی‌آمد. پس سرش را از ناچاری پایین انداخت، که چشمش به کفش‌های گریس خیره شد.
وای که گریس، چه کفش‌های قشنگی داشت! یک جفت پوتینِ دخترانه‌ی ساق‌بلند و براق، به رنگ قرمز و روبان‌های سفید که به بـ*ـغل های...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ برزخ‌های مادرانه | حسینعلی مبینی‌ کشه کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، *NiLOOFaR*، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا