خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم یک از گزینه‌ها در رمان خوب اعمال شده؟

  • جمله‌بندی و شیوه بیان

    رای: 9 50.0%
  • خط داستانی جدید و جذاب

    رای: 10 55.6%
  • توصیفات

    رای: 8 44.4%
  • واقعیت مداری رمان

    رای: 5 27.8%
  • غیرقابل پیش‌بینی بودن

    رای: 7 38.9%
  • زاویه دید مناسب

    رای: 7 38.9%

  • مجموع رای دهندگان
    18

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,192
امتیاز واکنش
12,261
امتیاز
373
زمان حضور
50 روز 21 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت29

لبخند می‌زند و می‌گوید:
- خیلیا به خاطر مشکلاتشون به سمتم میان و خوب...
یک قدم جلو آمده و ادامه می‌دهد:
- همشون هم جواب گرفتند.
متعجب و گیج شده می‌گویم:
- روانشناسی؟
یک ابرویش بالا می‌رود و می‌خندد. به بازویم می‌کوبد و می‌گوید:
- نه از اون لحاظ؛ ولی خوب، دارویی دارم که دوای هر دردیه پسر.
متعجب نگاهش می‌کنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • ناراحت
Reactions: Mitra_Mohammadi، مبینا زارع، crying_lollipop و 16 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,192
امتیاز واکنش
12,261
امتیاز
373
زمان حضور
50 روز 21 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت30

متوجه می‌شوم کسی کنارم جا می‌گیرد. چشمانم را باز می‌کنم و به اردلان که بیخیال در حال چپاندن یک ساندویچ بود، نگاه می‌کنم. نگاهم را که حس می‌کند، سرش را می‌چرخاند و پلاستیک کنارش را سمتم می‌گیرد و با همان دهان پر می‌گوید:
- می‌خوری؟
چهره‌ام کمی درهم می‌شود و می‌گویم:
- نه، مرسی.
شانه بالا انداخته و یک گاز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Mitra_Mohammadi، مبینا زارع، crying_lollipop و 14 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,192
امتیاز واکنش
12,261
امتیاز
373
زمان حضور
50 روز 21 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت31

هواپیما را یک دور چرخاندم و صدای خنده‌ام در سالن پیچید. با تصوری کودکانه، خود را سوار آن هواپیمای قرمز رنگ می‌پنداشتم و در دل آسمان، پروازکنان خود را به ستاره‌های نورانی می‌رساندم و چندین ستاره را از درخت پربار آسمان می‌چیدم.
خنده‌کنان به سمت آشپزخانه رفته و کنار مادرم که در حال شستن ظرف‌ها بود، ایستادم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Mitra_Mohammadi، مبینا زارع، crying_lollipop و 13 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,192
امتیاز واکنش
12,261
امتیاز
373
زمان حضور
50 روز 21 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت32

پلک‌هایم با ضرب از یکدیگر جدا شده و کمد در مقابلشان قرار می‌گیرد. اتاق رو به تاریکی، باعث می‌شود سریع بلند شوم و نگاهی به اطراف بی‌اندازم. نور کمی که از در بالکن به داخل تابیده می‌شد، نشان می‌داد نزدیک غروب است.
دستم به سمت کلید برق رفته و چراغ‌های پشت تـ*ـخت را روشن می‌کنم. این‌گونه خیالم راحت‌تر است.
دستی به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Mitra_Mohammadi، مبینا زارع، crying_lollipop و 14 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,192
امتیاز واکنش
12,261
امتیاز
373
زمان حضور
50 روز 21 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت33

لـ*ـب‌هایم را محکم بر روی یکدیگر می‌فشارم و ناخن‌هایم را در کف دستانم فرو می‌کنم؛ دستانی که در جیب پالتو کرمی رنگم پنهان شده بودند. نگاهم مداوم در بین دانشجویان، در حرکت است تا کسی را که می‌خواهم بیابم.
نزدیک به ظهر بود و با این حال خورشید در آسمان، قادر نبود سرمای آذرماه را شکست بدهد و گرمای خود را به ما...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Mitra_Mohammadi، مبینا زارع، crying_lollipop و 13 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,192
امتیاز واکنش
12,261
امتیاز
373
زمان حضور
50 روز 21 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت34

هیچ چیزی در حیاط نبود و کف آن با سرامیک‌هایی که از خاک به زردی می‌زد، چینی بر روی ابروهایم می‌نشاند. حمید به سمت ساختمان که در سمت چپ حیاط قرار داشت، قدم برداشت. به اجبار دنبالش راه می‌افتم. در زرد و آهنی را باز می‌کند و داخل می‌شود. از پله‌های رو به رو، بالا می‌رویم و در طبقه دوم به سمت در سمت چپ می‌رود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Mitra_Mohammadi، مبینا زارع، crying_lollipop و 13 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,192
امتیاز واکنش
12,261
امتیاز
373
زمان حضور
50 روز 21 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت35

قلبم انگار به یک دره بدون ته، سقوط می‌کند. کم کم داشتم می‌فهمیدم چه غلطی کردم. قرار بود معتاد شوم. معتاد آن پودر لعنتی. تمام صحنه‌های معتادان در تلویزیون جلوی چشمانم رژه می‌روند. من داشتم چه غلطی می‌کردم؟ این درست نبود.
صدای حمید بار دیگر من را از هپروت بیرون می‌کشد:
- هی، آرمان گوشت با منه؟
آب دهانم را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Mitra_Mohammadi، مبینا زارع، crying_lollipop و 14 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,192
امتیاز واکنش
12,261
امتیاز
373
زمان حضور
50 روز 21 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت36

یک داروخانه از مقابل چشمانم رد می‌شود. نمی‌دانم چرا؛ ولی پایم به صورت خودکار روی ترمز فشار می‌آورد و مرا مجبور به ایستادن می‌کند. نگاهم از شیشه به تابلو داروخانه شبانه روزی است و قلبم، خود را به دیواره می‌کوبد.
با صدای بوق ماشینی از پشت سر، نگاهم را گرفته و سریع راهنما می‌زنم و پارک می‌کنم. راننده با دشنامی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Mitra_Mohammadi، مبینا زارع، crying_lollipop و 13 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,192
امتیاز واکنش
12,261
امتیاز
373
زمان حضور
50 روز 21 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت37

سریع بلند شده و همان طور که دست به صورتم می‌کشیدم، به طرف در رفته و کلید برق کنارش را می‌زنم. می‌خواهم در را باز کنم که آستین بالا رفته‌ام، باعث می‌شود همه چیز را به یاد آورم.
با شتاب به پشت سر برمی‌گردم. وسایل پخش شده کنار تـ*ـخت، مجبورم می‌کند تا باز به سمت تـ*ـخت رفته و تند تند همه وسایل را در پاتختی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • ناراحت
Reactions: Mitra_Mohammadi، مبینا زارع، crying_lollipop و 14 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,192
امتیاز واکنش
12,261
امتیاز
373
زمان حضور
50 روز 21 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت38

آهی می‌کشد و همان طور که انگار صحنه‌‌ای را تصور می‌کرد، گفت:
- دقیقا مثل بچگی‌هات بامزه‌ای.
اخم می‌کنم و با حرص پایه را بلند می‌کنم. از هر لحظه‌ای برای اذیت کردنم استفاده می‌کرد. به سمت پله‌ها می‌چرخم و بالا می‌روم. صدای خنده کم صدایش بیشتر روی مخم راه می‌رود.
با یک نفس عمیق، در اتاق را باز می‌کنم و داخل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Mitra_Mohammadi، مبینا زارع، crying_lollipop و 14 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا