خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است. هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم یک از گزینه‌ها در رمان خوب اعمال شده؟

  • جمله‌بندی و شیوه بیان

    رای: 9 64.3%
  • خط داستانی جدید و جذاب

    رای: 8 57.1%
  • توصیفات

    رای: 8 57.1%
  • واقعیت مداری رمان

    رای: 4 28.6%
  • غیرقابل پیش‌بینی بودن

    رای: 6 42.9%
  • زاویه دید مناسب

    رای: 7 50.0%

  • مجموع رای دهندگان
    14

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,975
امتیاز واکنش
11,398
امتیاز
328
زمان حضور
48 روز 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت269

چشمان ریز شده‌ی اردلان با صدای شاد آرام یکی می‌شود:
- کجایی؟
نگاه از چشمان مشکوک اردلان می‌گیرم و جواب می‌دهم:
- دانشگاه، البته دیگه تمومه.
صدای همیشه شادش بار دیگر در گوشم می‌پیچد:
- چه بهتر، ببین می‌خوایم با بچه‌ها بریم دریاچه چیتگر، میای دیگه نه؟!
لـ*ـبم را می‌جوم و مردد می‌گویم:
- الان می‌خواید برید؟
- یک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tiralin، Essence، مبینا زارع و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,975
امتیاز واکنش
11,398
امتیاز
328
زمان حضور
48 روز 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت270

با صدای بسته شدن در شاگرد، تکان ریزی می‌خورم و سرم را می‌چرخانم. اردلان همان طور که موهای بلند و فرفری‌اش را عقب می‌داد، به جلو اشاره می‌کند:
- برو دیگه، دیر شد.
لبخند می‌زنم و خاطره را عقب می‌دهم و استارت می‌زنم و در دل می‌گویم:
- امروز تنها نیستم.
به سمت خانه می‌رانم و نیم نگاهی به شلوار لی کاغذی اردلان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tiralin، Essence، مبینا زارع و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,975
امتیاز واکنش
11,398
امتیاز
328
زمان حضور
48 روز 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت271

لپم را از داخل میان دندان‌هایم می‌گیرم تا از شکستن بغض در گلویم جلوگیری کنم. چهره‌اش را ناراحت نشان می‌دهد و با انگشت اشاره به گونه‌ام می‌کشد و می‌گوید:
- آخی، چه غم‌انگیز!
نگاهش را از گونه‌ام به چشمانم می‌دوزد و ادامه می‌دهد:
- قبل عاشقی به قلبت نگفتی قرار نیست اون دختر هیچ وقت به کسی مثل تو دل ببنده؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Tiralin، Essence، مبینا زارع و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,975
امتیاز واکنش
11,398
امتیاز
328
زمان حضور
48 روز 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت272

ماشین را ابتدای اتوبان پارک می‌کنم و همان طور که پیاده می‌شوم با آرام تماس می‌گیرم. به ماشین تکیه می‌دهم و همان موقع صدای شاد آرام از آن سمت خط به گوش می‌رسد:
- رسیدی آرمان؟
کاش صدای من نیز همانند او شاد می‌بود:
- آره، همون جایی که آدرسشو دادی پارک کردم.
انگار متوجه‌ی صدای گرفته‌ام نیست که با صدای بلندی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tiralin، Essence، مبینا زارع و 7 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,975
امتیاز واکنش
11,398
امتیاز
328
زمان حضور
48 روز 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت273

میلاد دستش را به طرفش می‌گیرد:
- ایول، پس مثل خودمی.
اردلان دستش را به دست او می‌کوبد و فائزه چشمان قهوه‌ای‌اش را در حدقه می‌چرخاند و می‌گوید:
- باز تو کسیو‌ مثل خودت پیدا کردی، جو گرفتت؟
با نگاه سنگین آرام به روی خود، نگاهم را به او می‌دوزم که لبخند کوچکی می‌زند و بدون صدا می‌گوید:
- خوبی؟
با لبخند کوچکی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Fatima_sh، Tiralin، Essence و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,975
امتیاز واکنش
11,398
امتیاز
328
زمان حضور
48 روز 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت274

سر به سمت میله‌های مشکی و حفاظ شیشه‌ای در سمت راستم، می‌چرخانم. از این بالا، دریاچه زیر نور خورشید همانند الماس می‌درخشید. به خاطر نور مستقیم خورشید، چشمانم را کمی تنگ می‌کنم و نگاه از دریاچه می‌گیرم‌. یک طرفم نرده شیشه‌ای و طرف دیگرم اردلان نشسته و از این موقعیت خیلی راضی هستم. مقابلم اما عماد است که عینک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Fatima_sh، Tiralin، Sajede Khatami و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,975
امتیاز واکنش
11,398
امتیاز
328
زمان حضور
48 روز 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت275

همه ناامید به عماد نگاه می‌کنند که او خونسرد کبابش را قورت می‌دهد و می‌گوید:
- من با همه چی موافقم.
نگاهشان در آخر روی من می‌نشیند. امیدوار می‌شوم که بلاخره من را نیز آدم حساب کردند، ولی حس معذب و دست‌پاچه بودنم، باعث می‌شود که با خود فکر کنم:
- همون حسابم نکنند، خیلی بهتره.
در نهایت فقط می‌توانم یک جمله...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Fatima_sh، -DELI- و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,975
امتیاز واکنش
11,398
امتیاز
328
زمان حضور
48 روز 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت276

نگاه به سرامیک سفید زیر پایم می‌دهم و آرام می‌گویم:
- مگه بدبختی من فقط اونه که حالا بخوام نگران باشم؟
سر بلند می‌کنم. تعجب و کمی ترحم در نگاهش پر می‌زند. نگاه از چشمانش جدا کرده و به سمت بیرون مرکز می‌روم. از مرکز خرید بیرون آمده و به سمت مسیر پیاده‌روی در امتداد دریاچه می‌روم. دست در جیب برده و کناری...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Fatima_sh، Sajede Khatami و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,975
امتیاز واکنش
11,398
امتیاز
328
زمان حضور
48 روز 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت277

احساس شرم را فراموش می‌کنم و سرم سریع به سمتش می‌چرخد و متعجب و حیران در چشمانش نگاه می‌کنم. می‌خندد و شیطون می‌گوید:
- بلاخره نگام کردی.
گیج دو بار پلک می‌زنم که توضیح می‌دهد:
- نگاهتو ازم می‌دزدیدی. حرفی زدم که نگام کنی.
لـ*ـبم را در حصار دندان‌هایم می‌کشانم و به سمت مرد پشت در شیشه‌ای می‌چرخم، مردی که دو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Fatima_sh، Tiralin و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,975
امتیاز واکنش
11,398
امتیاز
328
زمان حضور
48 روز 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت278
سر جلو می‌برد و شالش را پشت گردنش گره می‌زند و جلو تنش رها می‌کند و با ذوق فرمان را می‌گیرد و هم‌زمان باهم رکاب می‌زنیم و به سمت جلو می‌رویم و آرام به سمت سراشیبی کوچک مقابلمان اشاره می‌کند و می‌گوید:
- بریم اونجا، سراشیبی خیلی حال میده.
همان طور که در حال رکاب زدن هستیم، از مقابل بچه‌ها که کنار پیاده‌رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: مبینا زارع، Sajede Khatami، -DELI- و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا