خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم یک از گزینه‌ها در رمان خوب اعمال شده؟

  • جمله‌بندی و شیوه بیان

    رای: 8 61.5%
  • خط داستانی جدید و جذاب

    رای: 7 53.8%
  • توصیفات

    رای: 8 61.5%
  • واقعیت مداری رمان

    رای: 4 30.8%
  • غیرقابل پیش‌بینی بودن

    رای: 5 38.5%
  • زاویه دید مناسب

    رای: 7 53.8%

  • مجموع رای دهندگان
    13

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 57 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت219

لبخند می‌زند و دستش را تکانی داده و به سمت خیابان می‌رود و به ساعت مچی‌اش نگاه می‌کند. من نیز مردد به سمت ماشین می‌چرخم و سوار می‌شوم. از آینه‌ی بـ*ـغل به اویی که هنوز در کنار خیابان منتظر تاکسی است، نگاه می‌کنم. لـ*ـبم را می‌جوم و استارت می‌زنم. کمربندم را با کندترین حرکت می‌بندم. باز نگاهم به سمتش می‌چرخد که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، SelmA، مبینا زارع و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 57 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت220

شانه بالا می‌اندازم و می‌گویم:
- مجبوری بیاری. چون بدون گیسو از شام خبری نیست.
پوفی می‌کشد و می‌گوید:
- باشه، ولی خودتون پشیمون می‌شید. حالا ببین.
می‌خندم و پا در محوطه گذاشته و می‌گویم:
- گیسو که دختر شیرینیه!
پوزخند می‌زند و می‌گوید:
- باشه، معلوم میشه کی شیرینه.
سر به تاسف تکان داده و از دانشگاه خارج...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، SelmA، مبینا زارع و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 57 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت221

فاصله بین صندلی او و بوم، تنها چهار قدم است. سرم را به سمت دیوار گرفته و چندین نفس عمیق می‌کشم تا به خود مسلط شوم. اصلا دوست نداشتم صورت قرمز شده از خجالتم را ببیند. واقعا چرا باید به خاطر یک نزدیک بودن این گونه خجالت‌زده و معذب شوم؟
- خوب، بریم ادامه درس؟
با صدایش به خود آمده و بدون نگاه به او، شروع به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، SelmA، مبینا زارع و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 57 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت222

وارد خانه شده و نگاهم در اطراف می‌چرخد. گربه سفید بر روی بالشتک سفید و پنبه‌ای مخصوص خود لم داده و دستش را بر روی دست دیگرش گذاشته است. با دیدن من سرش را از روی دستانش بلند کرده و به من نگاه می‌کند.
با آن‌که هر روز او را می‌دیدم، ولی هنوز به حضورش در خانه عادت نکرده‌ام. نگاهم را از آن حیوان کوچک و پشمالو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، SelmA، مبینا زارع و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 57 دقیقه
نویسنده این موضوع
# پارت223

منتظر به « در حال تایپ » بالای صفحه خیره می‌شوم و بلاخره انتظار تمام می‌شود:
« تو اول اوکی بده، خانم غفاری با من. »
ناخداگاه خنده‌ام می‌گیرد. چه پر صلابت!
« از نظر من اوکیه. »
با لبخند به موبایل زل می‌زنم و پیام جدیدش را می‌خوانم:
« همون اولشم می‌دونستم اوکی میدی. »
شکلک زبان دراز بعدش، باعث خنده‌ی بی‌صدایم می‌شود. پیام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، SelmA، مبینا زارع و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 57 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت224

زیبا با لبخندی بزرگ می‌گوید:
- دیر نکردیم که.
پدر لبخند می‌زند و می‌گوید:
- شما نه، ولی مهمونمون زیاد عجله داشته انگار.
با ابرویی بالا رفته می‌گویم:
- اردلان اومده؟
پدر با خنده می‌گوید:
- آره، به همراه خواهر شیرینش.
به گوشه‌ای اشاره می‌کند و می‌گوید:
- اونجا، کنار پنجره نشستند.
نگاهم را به سمت پنجره با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، SelmA، مبینا زارع و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 57 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت225

گیسو کمر صاف می‌کند و دستی به موهایش می‌کشد:
- می‌دونم.
این حرفش باعث خنده‌ی همه‌امان می‌شود و اردلان می‌گوید:
- ببخشید، زبونش خیلی درازه.
پدر خم شده و لپ گیسو را می‌کشد و هم‌زمان می‌گوید:
- چی میگی؟ دختر به این شیرینی!
گیسو با لبخندی بزرگ می‌گوید:
- مثل عسل.
پدر با ابرویی بالا رفته می‌گوید:
- چی؟
گیسو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، SelmA، مبینا زارع و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 57 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت226

طوری با ذوق گفت که انگار منتظر شنیدن قصه‌ی شاه‌پریون است.
پدر با لبخند می‌گوید:
- پدرم دلش براش سوخته بود و تو آشپزخونه بهش کار داده بود. بعد از اون موقع، به بهونه دیدن پدر، همش تو رستوران بودم. طوری که پدرمم شک کرده بود.
می‌خندد و می‌گوید:
- چه روزایی بود.
لبخندش، اما تلخ است. چه چیز این قصه‌ی عاشقی تلخ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، SelmA، مبینا زارع و 9 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 57 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت227

تکه‌های ریز شده قلبم را به سختی جمع کرده و با شانه‌هایی افتاده، به سمت خانه می‌روم. به امن‌ترین نقطه‌ای که می‌شناسم، پناه می‌برم، اما اتاق تاریک یک ضعف دیگرم را بر سرم می‌کوبد و بلاخره سد اشک‌هایم به بدترین شکل می‌شکند و سیل راه می‌افتد. قبل از آن‌که نفس تنگی نیز این سیل را همراهی کند، دستم کلید را لمس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، SelmA، مبینا زارع و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,769
امتیاز واکنش
10,741
امتیاز
328
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
44 روز 17 ساعت 57 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت228

پیام دومش من را نیز به خنده وا می‌دارد:
« تصور قیافه‌ات با اون مواد سفید و دو خیار رو چشمات، اونم طوری که روی مبل لم دادی، خیلی باحاله. »
واقعاً تصورش خنده‌دار است. برایش می‌نویسم:
« واقعا از این مواد چسبناک استفاده می‌کنی؟ »
پیامش می‌آید:
« آره دیگه، کلی شمع هم دورم روشن می‌کنم. با کلی گل رز و عود که هوا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، SelmA، مبینا زارع و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا