خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
محمدرضا در شش سالگی وارد مدرسه‌ای به نام، دبستان نظام شد که به دستور رضاشاه در قصر سعدآباد بر روی تپه‌های غیرمسکونی شمال شهر بر پا شد و هدف آن تعلیم ولیعهد دریک محیط نظامی بود.
[۶]

تعلیمات مدرسه نظام؛ اگر چه دشوار و رمق‌گیر بود؛ اما نیروی مقاومتش را افزود. او همچنین سوارکاری، ژیمناستیک و بوکس را فرا گرفت.
[۷]


محمدرضا که از محبت مادری محروم شده بود، به دوستان مدرسه‌ای روی آورد که اغلب فرزندان امرای ارتش یا مقامات مهم دولتی بودند.
[۸]


محمدرضا در خاطراتش فردوست را صمیمی‌ترین دوست دوران کودکی و نوجوانی‌اش می‌خواند. وی از ۸ سالگی وارد مدرسه نظام شد و علی‌رغم این که پدرش از مقامات دون پایه ارتش بود، به دلیل ابراز لیاقت در تحصیل به این مدرسه و کلاس مخصوص ولیعهد راه یافت و در امتحانات پایان سال اول، شاگرد اول شد، در حالی که ولیعهد خارج از رده قرار داده شد.
[۹]


سال بعد کلاس به ساختمانی معروف به خوابگاه در کاخ گلستان منتقل شد، تا ولیعهد به محل زندگی‌اش نزدیک باشد. در این کلاس بود که رضاشاه فردوست را به عنوان دوست و همراه همیشگی پسرش برگزید، تا حتی در روزهای تعطیل نیز تا هنگام خواب با او باشد.
[۱۰]


محمدرضا همزمان با ورودش به مدرسه آموزش زبان فرانسه را به وسیله معلمی فرانسوی به نام سیلوستر آغاز کرد.
[۱۱]

خانم ارفع (این معلمه فرانسوی به نام خانوادگی همسر ایرانی‌اش، ارفع نام گرفت.) نیز نظارت بر امور داخلی او را عهده‌دار شد.
[۱۲]

در این مدرسه علاوه بر دروس روزانه، کاربرد اسلحه و تعلیمات صحرایی انجام می‌شد.
[۱۳]

ولیعهد از ۸ سالگی می‌بایست با شاه ناهار می‌خورد و در جلسات مشورتی وزراء، بازدید واحدها و رژه‌ها شرکت می‌کرد.
[۱۴]


رفتار او به خاطر ولیعهد بودنش طی شش سال حضورش در دبستان نظام با شاگردان بسیار ظالمانه بود و برخی را خیلی آزار می‌داد
[۱۵]

و اولین درس‌های قدرت را از پدرش آموخت.
[۱۶]


در درس ریاضیات بسیار ضعیف بود و اصولا" حوصله فکر کردن نداشت و از همان کودکی اهل تفکر عمیق و همه جانبه نبود و پیشنهادات را بدون بررسی و در نظر داشتن دور نمای آن می‌پذیرفت. این ویژگی در زندگی آینده و شیوه کشور‌داری‌اش تاثیر عمیق گذارد. در زمینه تاریخ و ادبیات و مسائلی که نیاز به فکر کردن نداشت، نمرات خوبی می‌آورد. در تهران معلمان مراعات او را می‌کردند؛ اما در سوییس بدون در نظر گرفتن موقعیتش با او برخورد می‌شد، به همین دلیل در حل مسائل ریاضی در می‌ماند، با این وجود هیچ تلاشی برای یادگیری آن نمی‌کرد. در علوم طبیعی همچون فیزیک و شیمی، آن چه را در آزمایشگاه می‌دید، فرا می‌گرفت و آن بخش را که مربوط به درک مطلب می‌شد؛ مثل چگونگی ترکیبات و فرمول‌های شیمیایی، کاملا"در می‌ماند.
[۱۷]


در دوازده سالگی پس از اتمام تحصیلات دبستان در شهریور ماه ۱۳۱۰ به اتفاق برادرش علیرضا، فردوست، مهرپور پسر تیمورتاش (وزیردربار)، خود تیمورتاش، دکتر مودب نفیسی (وی پزشک معالج روزگار کودکی ولیعهد بود که بیماریهای سخت او را معالجه کرده بود و به عنوان طبیب مخصوص تعیین و کلیه امور تحصیلی وشخصی او را در سوییس بر عهده گرفت.) و آقای مستشار که قبلا"معلم ادبیات فارسی او بود و می‌بایست، در سوییس نیز به درس ادبیات ولیعهد رسیدگی می‌کرد، به سوییس اعزام شدند.
[۱۸]


محمدرضا پهلوی | آریامهر

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و ~ĤaŊaŊeĤ~

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
رضاشاه ابتدا فرانسه را به برای تحصیل پسرش در نظر گرفت؛ اما پس از مطالعه سوییس را برگزید که کشور کوچکی بود. وی در کشمکش‌های میان کشورهای اروپایی جنبه بی‌طرفی را رعایت می‌کرد.
[۱۹]

محمد‌رضا ابتدا در شهر لوزان و در مدرسه‌ای معمولی به طور موقتی ثبت نام شد و در منزل پروفسوری (دوویلیه در کتابش از این خانواده به عنوان خوانواده خرازی فروشی نام می‌برد.)
[۲۰]

سوییسی اقامت گزید.
[۲۱]

تا سال بعد به مدرسه «له روزه» که مشهور‌ترین موسسه فرهنگی خصوصی سوییس و در شهر رول بین ژنو و لوزان بود، منتقل شود. این موسسه توسط بلژیکی به نام کارناک در سال ۱۸۸۰ تاسیس شد و تا مدتها شاگردانش صرفا بلژیکی بودند؛ اما زمان ورود پهلوی به این مدرسه‌ هانری (پسر کارناک) آن را اداره می‌کرد و بیشتر شاگردانش غیرسوییسی و از فرزندان اشراف و دولتمردان سایر کشورها بودند،
[۲۲]

آموزگاران نیز دست‌چین شده بودند و تشکیلات عالی ورزشی داشت و شاگردانش در زمستان برای اسکی به کوهستان مهاجرت می‌کردند. هزینه‌های شبانه روزی این مدرسه بسیار بالا بود.
[۲۳]

اتاق رزرو شده برای پهلوی وسیع‌ و زیبا بود که بر روی دیوارهایش تصاویر ورزشکاران و یادگاری‌هایی از پیروزی‌های تیم‌های فوتبال بود.
[۲۴]

پهلوی در طول ۴ سال تحصیل در روزای از نظر درسی متوسط بود و علاقه چندانی به مطالعه کردن نداشت. دو درس ریاضی و فرانسه برایش از همه مشکل‌تر بود. تمرینات ریاضی را به فردوست می‌سپرد. ادبیات فرانسه‌اش نیز پس از آشنایش با پرون کمی بهتر شد.
[۲۵]

پرون پسر خدمتکار مدرسه بود و در کارهای نظافت و باغبانی به پدرش کمک می‌کرد. آشنایی آن دو بدین قرار بود که طی چند بار اذیت و آزار توسط محصلین، محمدرضا به یاری‌اش شتافت و همین موجب علاقه پرون به ولیعهد شد. او بارها اتاق ولیعهد را مرتب و نظافت کرد؛ اگر چه ده سال از محمدرضا بزرگتر بود و به دلیل موقعیت پایین اجتماعی نمی‌توانست، دوست مناسبی برای او باشد، با این وجود ظرافت و طبع شعر و معلوماتی که در زبان فرانسه داشت، توجه ولیعهد را به خود جلب کرد و دیگر نه برای نظافت که برای خواندن شعر و بحث‌های ادبی نزد او می‌رفت و کم‌کم بهترین مونس ولیعهد شد.
[۲۶]

آنچنان که فردوست می‌گوید؛ احتمالا" فردوست چند ماه قبل از ورود محمد‌رضا به مدرسه توسط سرویس اطلاعاتی انگلیس و با هماهنگی مدیر بلژیکی مدرسه که با انگلیسی‌ها روابط خوبی داشت، در مدرسه گذاشته شده بود، تا بعدها به موثرترین و مرموزترین چهره پشت پرده دربار تبدیل شود.
[۲۷]

ولیعهد در اوایل ورودش به دبیرستان روزای درگیری‌هایی با محصلین پیدا کرد و حتی یکبار با یک آمریکایی کارش به کتک‌کاری و بهداری مدرسه کشید؛ ولی بعدا منزوی و آرام شد و بیشتر اوقات در اتاقش به صفحات گرامافون و رادیو یا پذیرایی از دوستان معدودش می‌پرداخت. چون دیگر خبری از سر خم کردن‌های مدرسه نظام نبود و شاگردان مدرسه او را یکی چون خود به حساب می‌آوردند.
[۲۸]

و برخوردهای قلدر مابانه کارساز نبود، از این‌رو از روابط دوستانه‌ای با شاگردان آن جا و از جمله شاگردی آمریکایی به نام پیرسن و سوییسی به نام هوبرپیکته که بعدها روزنامه نگار و سپس بانکدار شد، طرح دوستی ریخت و آنها اغلب در اتاقش بودند.
[۲۹]

دوستانش نیز او را پسری خوب و دوست داشتنی توصیف می‌کردند.
[۳۰]

در آب و هوای سوییس او بسیار زود به سن بلوغ رسید و تنومند و ورزشکار شد.
[۳۱]

از این‌رو بزرگترین رضایت‌نامه دبیرستانی محمد، پیشرفتش در فوتبال و دیگر رشته‌های ورزشی بود و به شکرانه وجود او روزای ۴ سال پیاپی جام پیروزی لمان که بالاترین ارزش را در سوییس داشت، به خود اختصاص داد.
[۳۲]

او علاوه بر کاپیتانی تیم فوتبال
[۳۳]

در اسکی و‌ هاکی روی یخ نیز مقام اول بود.
[۳۴]


محمدرضا پهلوی | آریامهر

 
  • جذاب
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و ~ĤaŊaŊeĤ~

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
محمدرضا در سال ۱۳۱۴ سه هفته قبل از اتمام تحصیلاتش به تهران فراخوانده شد و پس از تعطیلات تابستانی، به دانشکده افسری که پدرش با مشورت نظامیان فرانسوی تاسیس کرده بود، وارد شد و با سی تن از پسران افسران عالی رتبه که با دقت انتخاب شده بودند، هم کلاس شد. او در ارتش برای اولین بار استقلال نسبی را تجربه کرد و به تدریج بر کم‌رویی مادرزادی‌اش غلبه کرد.
[۳۵]

در این دانشکده مقررات بسیار سختی اجرا می‌شد، ساعت ۰۳/ ۵ بیدار باش، تعلیمات بدنی از ساعت ۷ تا ۹، درس از ۹ تا ۱۲، تمرینات ۱۴ تا ۱، ۱۷ تا ۱۹ قدم آهسته. بعلاوه تمرین و عملیات شبانه و کماندویی که ولیعهد، فردوست و علی قوام (که بعدها همسر اشرف شد.)
[۳۶]

جز نظارت کاری انجام نمی‌دادند. در فواصل بین آموزش‌های نظامی پدرش او را به سفرهای درون ایران می‌برد، با مردمی که در آینده بر آنان حکومت می‌کند، آشنا شود.
[۳۷]

در سال ۱۳۱۷ش. در سن ۱۸ سالگی گواهی‌نامه دانشکده افسری را دریافت کرد و به درجه ستوان دومی نائل شد.
[۳۸]

و در استخدام ارتش به سمت بازرس نظامی منصوب شد. رضا‌شاه اغلب او را احضار و درباره کارهایش از او پرسش می‌کرد. نیم ساعت قبل و یک ساعت بعد از ناهار‌، رضاشاه با او صحبت می‌کرد و او را در جریان امور قرار می‌داد و پیوسته نگران آینده تاج و تـ*ـخت محمد‌رضا بود؛ زیرا کم‌ جرات و محافظه‌کار بود؛
[۳۹]

حتی رضاشاه در این‌ اندیشه بود که متممی برای قانون اساسی تهیه کند که جانشین شاه به ناچار نباید، پسر ارشد باشد.
[۴۰]

در مجموع شاه علی‌رغم علاقه ویژه‌اش به محمدرضا او را شایسته حکومت نمی‌دانست.
[۴۱]


محمدرضا پهلوی | آریامهر

 
  • جذاب
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و ~ĤaŊaŊeĤ~

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ پس از بازگشت محمدرضا شاه از مسافرت اروپا، در مراسم جشن دانشگاه، در ورودی دانشکده حقوق، ترور شد. ضارب ناصر فخر‌آرائی، خبرنگار روزنامۀ «پرچم اسلام» بوده است، که هویت او هنوز روشن نشده است.

۵.۱ - دلایل ترور شاه

دلایل ترور شاه را به چند دسته می‌توان تقسیم کرد.

۵.۱.۱ - افزایش اختیارات شاه

شاه در روز ۲۷ تیر ۱۳۲۷ سفری شش هفته‌ای به اروپا داشت که دو هفته از این مدت را در انگلستان سپری کرد. مهم‌ترین انگیزۀ شاه از مسافرت لندن، جلب موافقت مقامات انگلیسی با افزایش «اختیارات قانونی» او بود که تلاش می‌کرد با تجدید نظر در قانون اساسی کشور به این مقصود دست یابد. در لندن به طور تلویحی با درخواست شاه موافقت شد؛ اما به وی گفتند پیش از تشکیل مجلس مؤسسان، هیچ‌گونه اقدام عجولانه‌ای در این‌باره انجام ندهد.[۴۲]
مسافرت شاه به لندن که بلافاصله پس از نخست‌وزیری عبدالحسین هژیر انجام گرفت، باعث بیشتر شدن سوء‌ظن آمریکایی‌ها و فعالیت‌های محرمانۀ سازمان امنیت آمریکا (CIA) در ایران شد.[۴۳] هژیر امیدوار بود با گنجانیدن طرح مخالفت با تقسیم فسلطین در برنامۀ دولت، اجباری کردن رعایت «روزه‌داری» و محدودیت فروش مواد غذایی و مشروبات معتاد در ماه رمضان و طرح تسهیل زیارت حج، از شدت مخالفت‌ها و دشمنی‌های محافل سـ*ـیاسی - مذهبی علیه خود بکاهد.[۴۴]
دیری نپایید که همۀ این تدابیر بی‌اثر بودن خود را نشان داد و آن، زمانی بود که شاه، موسی نوری اسفندیاری، وزیر خارجه وقت را در ۱۳ آبان ۱۳۲۷ برای چگونگی تشکیل «مجلس مؤسسان» و تغییر برخی از اصول قانون اساسی به دیدار ارنست بوین (وزیر خارجه انگلستان) فرستاد. هنگامی که این خبر، روز بعد، از رادیو لندن پخش شد، موجی از نارضایتی و اعتراض را در محافل سـ*ـیاسی ایران برانگیخت. سفیر آمریکا در ایران، همان روز به دیدار شاه رفت و نظر نامساعدِ دولت متبوع خود را از تغییر قانون اساسی و افزایش اقتدار شاه به وی اعلام کرد.[۴۵]


محمدرضا پهلوی | آریامهر

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و ~ĤaŊaŊeĤ~

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک روز پس از دیدار سفیر ایالات متحده با شاه، هژیر مجبور به استعفا شد و محمد ساعد، برای تشکیل کابینۀ جدید ماموریت یافت. علت استعفای وی، رسیدن به تفاهمی تازه با شرکت نفت انگلیس و ایران بود؛ [۴۶] زیرا انگلیسی‌ها به روشنی دریافتند که هر چه بیشتر در ابقای هژیر اصرار ورزند، فاصله بیشتری تا تحقق نقشه‌های خود ایجاد خواهند کرد؛ بنابراین ساعد را برگزیدند تا فشار مخالفان به مرور کاهش یابد؛ چون یقین داشتند، هر قدر رئیس دولت، قوی‌تر و قاطع‌تر باشد، شدت اختلاف بیشتر خواهد شد؛ چه بسا در این صورت، دیگر تقدیم لایحه تجدید نظر در قرارداد نفت، ناممکن می‌شد؛ [۴۷][۴۸] اما سرانجام، مجلس به دولت، رای سکوت داد.[۴۹]
به دنبال درگیری‌های لفظی نمایندگان در مجلس، افکار عمومی به اعتراض برخاست. آیت‌الله کاشانی اعلامیه شدیدی، ضد شرکت نفت انگلیس و ایران صادر کرد و خواهان الغای امتیاز آن شد.[۵۰][۵۱] همچنین یازده نفر از نمایندگان، طرحی تهیه و به ریاست مجلس، تقدیم، و ضمن آن اعلام کردند که «مجلس شورای ملی ایران، قرارداد ادعایی نفت جنوب را به رسمیت نمی‌شناسد و آن را کان لم یکن می‌داند.» [۵۲]
روز قبل از ترور شاه نیز، عده‌ای از دانشجویان، کلاس‌ها را ترک و به سوی میدان بهارستان حرکت کردند و پس از پیوستن به دانشجویان دانشسرای عالی به سخنرانی، تظاهرات و صدور قطع‌نامه علیه شرکت نفت پرداختند.[۵۳]

۵.۲ - چگونگی اجرای ترور

پس از بازگشت محمدرضا شاه از مسافرت اروپا، دستورهایی دربارۀ اصلاح امور کشور توسط شاه داده شد؛ ولی متاسفانه حکومت وقت در گوش خود پنبه گذاشته بود. ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ نیز مانند سال‌های گذشته، محمدرضا شاه پهلوی برای شرکت در جشن دانشگاه از کاخ سلطنتی حرکت کرد؛ هنگامی که به طرف پله‌های ورودی دانشکده حقوق رسید، ناگهان صدای تیراندازی بلند شد. گلوله به لـ*ـب بالای شاه خورد و شاه بی‌درنگ، سر خود را پایین آورد.[۵۴] ضارب، اسلحه به دست، ایستاده بود و پنج تیر شلیک کرد که یکی از تیرها نیز به پشت شاه اصابت کرد. ضارب پس از شلیک پنج تیر، اسلحه را به طرف شاه پرتاب کرد.[۵۵] سربازهای گارد، چند تیر به طرف ضارب شلیک کردند و او را کشتند. پس از بررسی محتویات جیب ضارب، مشخص شد که وی «ناصر فخر‌آرائی» خبرنگار روزنامۀ «پرچم اسلام» بوده است.[۵۶] شاه نیز به بیمارستان منتقل شد و با چند بخیه، حالش رو به بهبودی رفت.[۵۷]


محمدرضا پهلوی | آریامهر

 
  • جذاب
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و ~ĤaŊaŊeĤ~

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
با آنکه می‌توان انبوهی از اسناد، مدارک، نقل قول‌ها و اظهار نظرهای متفاوت و ضد و نقیض دربارۀ ترور شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ یافت و ارائه کرد؛ اما هنوز، واقعیت ترور و هویت ناصر فخرآرائی روشن نشده است.[۵۸]
کیانوری نوشته است: «مجلس شورای ملی، قرارداد ادعایی "نفت جنوب" را به رسمیت می‌شناسد. این طرح که در مجلس هم قرائت شد به امضای ۱۲ نفر رسیده بود و فقط، سه امضا باقی داشت تا مطرح شود. ترور شاه در ۱۵ بهمن در دانشگاه، بهانه‌ای به دست داد تا بلافاصله حکومت نظامی اعلام کنند و قزاق‌بازی درآوردند. جراید را توقیف، احزاب را تعطیل، عده زیادی را دستگیر و زندانی و آیت‌الله کاشانی را تبعید کردند و محیط رعب و وحشت و خفقان به وجود آوردند تا هیچ‌کس را یارای نفس کشیدن نماند.[۵۹] حزب توده ایران از جمله سازمان‌های سـ*ـیاسی بود که تصور می‌شد، در این ترور نقش داشته است.» [۶۰][۶۱]

۵.۴ - نسبت‌دادن ترور شاه به رزم‌آرا

این فرض هم وجود دارد که ترور شاه با اشاره، موافقت یا رضایت سرلشکر رزم‌آرا صورت گرفته باشد؛ حتی نوشته‌اند که رزم آرا با اصرار، کارت خبرنگاریِ روزنامۀ پرچم اسلام را برای فخرآرائی گرفته بود. رزم آرا دو هدف را دنبال می‌کرد: اولاً: اگر فخرآرائی موفق نمی‌شد، کار او بهانه خوبی برای دولت فراهم می‌کرد تا اشخاص و گروه‌های مخالف را پاک‌سازی کند؛ ثانیاً: اگر موفق می‌شد، آن وقت، مرد مقتدری چون رزم‌آرا، شانس اول جانشینی بود.[۶۲]
حسین فردوست، این واقعه را این‌گونه نقل می‌کند: «ترور به آیت‌الله کاشانی و حزب توده منتسب شد؛ ولی شک و تردید نسبت به رزم‌آرا هم وجود داشت....شایعاتی درباره رابـ*ـطه رزم‌آرا با برخی سران حزب توده در قضیه ترور محمدرضا نیز وجود داشت، بعدها که خود رزم آرا ترور شد، رئیس اطلاعات ستاد ارتش (مبصّر) دفتر خاطرات او را در جستجوی خانه‌اش پیدا کرد که مطالب جالبی درباره ۱۵ بهمن در آن یافته بود که با من در میان گذاشت. سخنان مبصر برای من کافی بود که مطمئن شوم در خاطرات رزم‌آرا دلایلی بر نقش وی در ترور وجود داشته است....بدون تردید اگر ترور موفق می‌شد، رزم‌آرا با در اختیار داشتن ارتش و نیروهای نظامی، حاکم مطلق ایران می‌شد و در آن خانه، محمدرضا جانشینی نداشت.» [۶۳]


محمدرضا پهلوی | آریامهر

 
  • تشویق
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و ~ĤaŊaŊeĤ~

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
از آنجایی که چند روز قبل از این تیراندازی، آیت‌الله کاشانی، اعلامیۀ شدیداللحنی علیه انگلیس صادر کرده بود و رژیم شاه از این عمل ایشان ناخشنود بود، منزل کاشانی محاصره شد و آیت‌الله کاشانی را با ضرب و شتم دستگیر و به سوی قلعه فلک‌الافلاک خرم آباد و سپس به لبنان تبعید کردند. همچنین برای اینکه مقاومت دیگری پیدا نشود، حکومت نظامی برقرار شد.[۶۴][۶۵]
تحقیقات ماموران دربارۀ ضارب به مرحلۀ نهایی رسید و فعالیت تجزیه‌طلبانۀ حزب توده، از بدو تشکیل تا آن تاریخ، مطالعه و معلوم شد که حزب توده با انجام این نقشه می‌خواست، نقشۀ استعمار ایران را عملی سازد؛ از این‌رو پس از آنکه جریان به استحضار مجلس شورای ملی رسید، عموم نمایندگان از این حادثه اظهار تاسف کرده، تصویب کردند حزب توده در سراسر کشور منحل شود؛ بدین ترتیب حزب توده ـ که در عرض هفت سال، فعالیت و کوشش عجیبی در تجزیه کشور و تیرگی روابط ایران با همسایگان جنوبی و شمالی انجام داد ـ منحل شد و عده‌ای از سرانش، خود را مخفی کردند و گروهی به زندان افتادند.[۶۶][۶۷][۶۸]
شاه ایران در سال‌های آخر سلطنت خود به طرز تاسف‌باری شاهد سقوط پرشتاب حکومت خود بود. وقایعی که در سال‌های ۱۳۵۴ و بعد از آن اتفاق افتاد، حکومت محمدرضا پهلوی را به سرنگونی نزدیک‌تر می‌کرد؛ اما افزایش درآمد سالانه نفت تا مرز ۲۰ میلیارد دلار در سال او را امیدوار می‌ساخت. همچنین توسعه روابط کشور با همسایگان غرب و شرق و بهبود رابـ*ـطه ایران با عراق، اوضاع را بیش از پیش خوشایند ساخته بود. در آبان سال ۱۳۵۴ دربار شاه پنجاهمین سال سلطنت خاندان پهلوی را با صرف هزینه‌های هنگفت برگزار کرد که در این ریخت و پاش‌ها نارضایتی‌های مردمی را می‌افزود. در این دوران شاه سعی می‌کرد بیش از گذشته نظر مساعد آمریکا را جلب کند و با تسلیم در برابر تمام خواسته‌های کارتر به سلطنت خود با آرامش ادامه دهد. شاه به خیال خود امنیت و آرامش کاملی در کشور حاکم کرده بود، غافل از اینکه جرقه‌های انقلاب در همان سال‌ها زده می‌شد و در بطن جامعه، مردم با روشنگری‌های روحانیت از اوضاع و احوال ایران و ظلم و ستم‌های شاه خائن آگاه می‌شدند. دیکتاتوری ظالمانه شاه و برخورد وحشیانه دولت وقت با مخالفت‌های مردمی در آن زمان را می‌توان نقطه تشدید و تحول نهضت‌های انقلاب دانست. مدت زیادی به طول انجامید تا شاه و اطرافیانش متوجه اوضاع دگرگون پیرامون خود شوند. اقدام آنها در واکنش به اوضاع، برکناری هویدا و نخست وزیری آموزگار بود. آموزگار پیش از آن ذرات نفت را بر عهده داشت این تغییرات وضعیت نابسامان مملکتی را عوض نکرد. ناآرامی و اعتصاب، اوضاع ایران را فلج کرده بود. اعلامیه‌های آیت‌الله خمینی همه جا پخش می‌شد و او اکنون خواهان تشکیل کمیته‌ها شده بود. «بگذارید هر مسجد تبدیل به یک کمیته برای انقلاب شود» آیت‌الله به این دلیل این درخواست را کرد که پلیس و ساواک قادر نبود در مساجد رخنه کند.[۶۹]


محمدرضا پهلوی | آریامهر

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و ~ĤaŊaŊeĤ~

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
شاه ایران در سال‌های آخر سلطنت خود به طرز تاسف‌باری شاهد سقوط پرشتاب حکومت خود بود. وقایعی که در سال‌های ۱۳۵۴ و بعد از آن اتفاق افتاد، حکومت محمدرضا پهلوی را به سرنگونی نزدیک‌تر می‌کرد؛ اما افزایش درآمد سالانه نفت تا مرز ۲۰ میلیارد دلار در سال او را امیدوار می‌ساخت. همچنین توسعه روابط کشور با همسایگان غرب و شرق و بهبود رابـ*ـطه ایران با عراق، اوضاع را بیش از پیش خوشایند ساخته بود. در آبان سال ۱۳۵۴ دربار شاه پنجاهمین سال سلطنت خاندان پهلوی را با صرف هزینه‌های هنگفت برگزار کرد که در این ریخت و پاش‌ها نارضایتی‌های مردمی را می‌افزود. در این دوران شاه سعی می‌کرد بیش از گذشته نظر مساعد آمریکا را جلب کند و با تسلیم در برابر تمام خواسته‌های کارتر به سلطنت خود با آرامش ادامه دهد. شاه به خیال خود امنیت و آرامش کاملی در کشور حاکم کرده بود، غافل از اینکه جرقه‌های انقلاب در همان سال‌ها زده می‌شد و در بطن جامعه، مردم با روشنگری‌های روحانیت از اوضاع و احوال ایران و ظلم و ستم‌های شاه خائن آگاه می‌شدند. دیکتاتوری ظالمانه شاه و برخورد وحشیانه دولت وقت با مخالفت‌های مردمی در آن زمان را می‌توان نقطه تشدید و تحول نهضت‌های انقلاب دانست. مدت زیادی به طول انجامید تا شاه و اطرافیانش متوجه اوضاع دگرگون پیرامون خود شوند. اقدام آنها در واکنش به اوضاع، برکناری هویدا و نخست وزیری آموزگار بود. آموزگار پیش از آن ذرات نفت را بر عهده داشت این تغییرات وضعیت نابسامان مملکتی را عوض نکرد. ناآرامی و اعتصاب، اوضاع ایران را فلج کرده بود. اعلامیه‌های آیت‌الله خمینی همه جا پخش می‌شد و او اکنون خواهان تشکیل کمیته‌ها شده بود. «بگذارید هر مسجد تبدیل به یک کمیته برای انقلاب شود» آیت‌الله به این دلیل این درخواست را کرد که پلیس و ساواک قادر نبود در مساجد رخنه کند.
[۶۹]



۶.۲ - تبعید امام به فرانسه


دولت آمریکا نتوانست آنطور که شاه انتظار داشت، رضایت نظر او را برآورده سازد. پس از او شریف امامی کابینه را عهده‌دار شد. شریف امامی از مهره‌های دست نشانده انگلیسی بود و در اعمال خود سعی در جلب نظر انگلیس داشت. در طول عهده‌دار بودن نخست وزیری شریف امامی، تغییری در جهت بهبودی وضعیت شکل نگرفت. در همین دوران بود که امام (رحمة‌الله‌علیه) به فرانسه، تبعید شدند و ورود ایشان به "نوفل لوشاتو" برخلاف انتظار شاه تیتر اول روزنامه‌های دنیا قرار گرفت.

۶.۲.۱ - نتایج ورود امام


ورود آیت‌الله خمینی به نوفل لوشاتو یک نقطه عطف در تاریخ انقلاب بود. او اکنون در معرض توجه کامل مطبوعات و رادیوهای جهان که به تمام سخنان و اقدامات او توجه زیادی می‌کردند، قرار گرفته بود. یک نتیجه حضور آیة الله خمینی در پاریس این بود که سر دبیرهای روزنامه‌های ایرانی را دچار حیرت و سرگردانی کرد.
[۷۰]

در همین ایام بود که حماسه خونین ۱۳ آبان به دست دانش آموزان و دانشجویان انقلابی رقم خورد و رژیم پهلوی را با چالش بیشتری روبرو کرد.
[۷۱]


محمدرضا پهلوی | آریامهر

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و ~ĤaŊaŊeĤ~

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
با روی کار آمدن دولت نظامی کلیه مطبوعات و دانشگاه‌ها تعطیل شد و دفاتر روزنامه‌ها به اشغال نظامیان در آمد. به نظر می‌رسید چند روز پس از دولت جدید ازهاری آرامشی نسبی برقرار شود. شاه دستور داده بود نظامیان بر روی مردم شلیک نکنند و مردم نیز از این وضعیت در جهت افزایش تظاهرات خود استفاده کردند. حکومت نظامی ازهاری نیز راه به جائی نبرد. موج نارضایتی از حکومت همچنان قوی‌تر از پیش در مسیر خود در جریان بود. تظاهرات مردم در اصفهان، همدان، یزد، کرمانشاه و فریدون کنار، ده‌ها شهید و مجروح باقی گذاشت. ماموران ضد مردمی، اجتماع مردم گرگان در قبرستان شهر را به رگبار بستند که در اثر آن بیش از ده تن شهید شدند.
[۷۳]

با آغاز محرم و با الهام از قیام امام حسین (علیه‌السّلام) شور جدیدی در مردم پدید آمد. شتاب حرکت مردم دو چندان شد. در بسیاری از شهرها تظاهر‌کنندگان با کفن به خیابان‌ها ریختند.
[۷۴]

در پی پیام‌هائی، روحانیون از مردم دعوت می‌کردند تا در راهپیمائی تاریخی تاسوعا و عاشورا شرکت کنند. بیانیه مدرسین حوزه علمیه قم چنین بود: اعلام می‌داریم که در عاشورا و تاسوعای سیدالشهدا حضرت امام حسین (علیه‌السّلام)، برای عزدارای و تعظیم شعائر و بیان مجدد خواسته‌های اصیل اسلامی خود در این نهضت سراسری، راهپیمائی بزرگی خواهیم داشت. در شعارهای روزهای حماسی تاسوعا و عاشورا بر «تشکیل جمهوری عدل اسلامی»، «نابودی رژیم ضد مردمی پهلوی»، «تامین استقلال و آزادی میهن» و «رهبری امام» تاکید می‌ورزید. این روز مردم به شدت اراجیف ازهاری جلاد مبنی بر غیر واقعی بودن تظاهرات شبانه و توهین به خون مردم را به تمسخر گرفتند.
[۷۵]



۶.۴ - دولت بختیار


بدین ترتیب دولت نظامی نیز نتوانست اوضاع نابسامان کشور را آرام سازد و شاه به ناچار برای خروج از بن بستی که در آن گرفتار شده بود به رهبران جبهه ملی روی آورد و قبل از همه دکتر غلامحسین صدیقی را برای مقام نخست وزیری در نظر گرفت. دکتر صدیقی پس از یک هفته مطالعه و مشورت پاسخ رد داد و شاه از شاپور بختیار دعوت کرد. بختیار این پیشنهاد را به شرط گرفتن اختیار کامل و خروج شاه از کشور بعد از رای اعتماد مجلسین به دولت پذیرفت. شاه ناگزیر تمام شرائط را پذیرفت.
حکومت ۲۷ روزه بختیار آخرین مرحله سیر حوادثی بود که به سقوط سلطنت ۳۷ ساله محمدرضا پهلوی انجامید. بختیار تعمدا یا ناخودآگاه که تاریخ درباره آن قضاوت خواهد کرد با اقدامات ناپخته و نسنجیده خود شتاب و سرعت بیشتری به حرکت‌های انقلاب بخشید و سقوط رژیم سلطنتی را سریع‌تر و آسان‌تر از آنچه تصور آن می‌رفت، امکان‌پذیر ساخت.
[۷۶]


محمدرضا پهلوی | آریامهر

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و ~ĤaŊaŊeĤ~

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,239
امتیاز واکنش
64,109
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
در این دوران تظاهرات، اعتصابات و ویرانی‌ها به اوج خود رسیده بود. در تبریز، اردبیل، اصفهان، زنجان، شاهرود، تربت حیدریه، شیراز، ارسنجان، آمل، قم، مرند، فریدون کنار، بندرعباس، کنگاور و چالوس صدها نفر به خون غلطیدند. روز ۹ دی یکی از خونین‌ترین روزهای انقلاب بود.
[۷۷]

در این شرایط شاه چاره‌ای جز فرار و خروج از کشور نداشت و سرانجام در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ محمدرضا پهلوی، کسالت و ناراحتی مزاج را بهانه قرار داده و گریز را بر قهر آشتی‌ناپذیر خلق ترجیح می‌دهد تا به تصور خویش آتش افروخته از خشم توده‌ها را تخفیف دهد. چهره در هم رفته و دیده‌های گریان شاه جلاد، عمق اندوه دیکتاتور را از گریز، نشان می‌دهد، علیرغم اینکه خود سخن از بازگشت به وطن می‌راند. فرار دیکتاتور گرچه با غایت و نهایت آرمان‌های مردم ستمدیده فاصله‌ای بسیار داشت اما در حکم یک پیروزی مرحله‌ای، خود، شادی‌زا و غرورآفرین بود.
[۷۸]



۶.۵ - علت سفر شاه


از واقعه‌های بسیار مهم دوران حکومت شاهپور بختیار، مسافرت شاه به خارج از کشور و بازگشت امام خمینی پس از ۱۵ سال تبعید به ترکیه، عراق و پاریس بود که باعث دگرگونی‌های مهمی در تاریخ ایران شد. از زمان حکومت شریف‌امامی گاه‌گاهی شعارهایی علیه شاه داده می‌شد؛ ولی در دوران حکومت ازهاری به‌ویژه در تظاهرات تاسوعا و عاشورا بیشتر شعارها علیه رژیم سلطنت پهلوی بود. شدت‌گرفتن بیماری محمدرضا در این مدت، روحیۀ او را بسیار ضعیف کرده بود.
بیماری کشنده سرطان، تظاهرات دامنه‌دار مخالفان در سراسر کشور، مطالب رسانه‌های گروهی در داخل و خارج، حمله همه‌جانبه به شاه، فرار سربازان و نظامیان از پادگان‌ها، پیوستن گروه‌هایی از طرفداران شاهنشاه به مخالفان و به‌ طور کلی، آشفتگی در همه امور کشور، سبب شد که او از هر سو وضع خود را متزلزل و حتی جان خود را در خطر ببیند؛ در نتیجه، در‌صدد برآمد، نمای حکومتی را با روی کار آوردن یکی از شخصیت‌های مخالف، سر و سامانی بدهد و پس از انجام کار و تشریفات حکومت بختیار، کشور را ترک کند.
[۷۹]



۶.۶ - مسافرت به خارج از کشور


شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» چنین می‌نویسد: «قرار شد شهبانو و من پس از اینکه بختیار از مجلسین رای اعتماد گرفت، برای چند‌ هفته استراحت، کشور را ترک کنیم. آخرین روزهای اقامت در تهران، سخت نگران بودم. آرزو داشتم سفر من موجب پیدایش آرامش و تسکین تشنجات شود. امیدوار بودم، بخت با شاهپور بختیار یاری کند و بتواند وطن را از ویرانی و نابودی نجات دهد.» به‌ هر‌حال، با سفر بی‌بازگشت شاه، بسیاری معتقد بودند که رژیم از همان روز سقوط کرد.
[۸۰]


مقصد نهاییِ محمدرضا در این‌سفر، آمریکا بود؛ زیرا آمریکایی‌ها در آن هنگام، متعهد شده بودند، شاه را در آمریکا بپذیرند. محل اقامت او در کالیفرنیا نیز از قبل پیش‌بینی شده بود؛ ولی وی پس از توقفی کوتاه در «اسوان مصر» دعوتی از ملک‌حسن دوم، پادشاه مراکش دریافت کرد.


محمدرضا پهلوی | آریامهر

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و ~ĤaŊaŊeĤ~
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا