خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Essence

کاربر برگزیده‌ی رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
519
امتیاز واکنش
5,022
امتیاز
313
زمان حضور
11 روز 6 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
جوابی ندادم که با خودش گفت:
- نمی‌دونم چقدر باید از تو متنفر باشه که همچین کاری باهات کنه... از قبل فهمیده بودم که آدم خطرناکیه، همیشه سعی کردم کنترلش کنم، ولی... ولی انگار نمی‌شه.
- خودت رو اذیت نکن؛ اون آشغال، روانیه، باید از خودمون دور نگهش داریم.
شاید توی فکر به حرفم فرو رفت که ساکت شد. دقایق گذشتن و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، M O B I N A و 4 نفر دیگر

Essence

کاربر برگزیده‌ی رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
519
امتیاز واکنش
5,022
امتیاز
313
زمان حضور
11 روز 6 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
سکوتمون رو هرازگاهی، آب‌غوره‌ای که روشنک با موهای دماغش محکم تا مغزش می‌کشید، مختل می‌کرد. وقتی بهش نگاه می‌کردم، با پفی سراسری روی صورتش مواجه می‌شدم که انگار سال‌ها بود با تخلیه‌ی نصفه‌نیمه‌ی فعالیت غدد اشک پدید اومده. این باعث می‌شد هر حرفی که پشت دهنم چیده بودم رو گم کنم و دروغ نیست، ما اون روز واقعا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، M O B I N A و 4 نفر دیگر

Essence

کاربر برگزیده‌ی رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
519
امتیاز واکنش
5,022
امتیاز
313
زمان حضور
11 روز 6 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
درنگ طولانیش، به نفس کلافه‌ی من رسید و تموم شد. چشم از کوچه‌ی خلوت و باریک مقابل گرفتم که آپارتمان مشترک روشنک و آناهیتا توش واقع شده بود. پیشونیم رو بین دو دستم تکیه دادم و سکوت کردم.
این‌بار با تمام وجود نمی‌دونستم که باید چی‌کار کنم. خودم رو ملزم می‌دونستم که جوابی برای آناهیتا و آروین داشته باشم، ولی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، M O B I N A و 4 نفر دیگر

Essence

کاربر برگزیده‌ی رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
519
امتیاز واکنش
5,022
امتیاز
313
زمان حضور
11 روز 6 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
نیم‌نگاهی بهش انداختم. به در تکیه داد و سرش رو با حالتی دلخور به شیشه چسبوند. درها درجا با این حرکتش قفل شدن؛ ماشین نگرانش بود؟ همه چیز احمقانه بنظر می‌رسید. مسیری بی‌انتها رو صامت سپری کردیم، تا این‌که پرسیدم:
- سقط کردن چطوریه؟
با اکراه اظهار به ندونستن کرد. سوالم رو گسترش دادم:
- می‌تونی یه چیزی بخوری...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، M O B I N A و 4 نفر دیگر

Essence

کاربر برگزیده‌ی رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
519
امتیاز واکنش
5,022
امتیاز
313
زمان حضور
11 روز 6 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
سکوت برقرار شد؛ سکوت سنگین سراسری در پس سقوط نجواهای عذاب‌آور. نمی‌خواستم برگردم، پشت سرم رو ببینم و با صد چشم متعجب خیره بشم که فقط منتظر اواسط حرف زدن من بودن تا به‌طور صامت از سر و تهش سر در بیارن. بعد از چندلحظه، من مجبور شدم که گره‌ی سر نگاهم رو به چشمای مبهوت منشی جدا کنم.
به روشنک نیم‌نگاهی انداختم،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، M O B I N A و 4 نفر دیگر

Essence

کاربر برگزیده‌ی رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
519
امتیاز واکنش
5,022
امتیاز
313
زمان حضور
11 روز 6 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
بیست و چهار ساعت، به اندازه‌ی بیست و چهار روزی گذشته بود که ده روز قبلش باید با روشنک اتمام حجت می‌کردم. به سختی می‌گذشت و سختی عطش قورت دادن دود رو بیشتر می‌کرد. مخصوصا وقتی که مخفیانه، هرازگاهی نیم‌نگاهی به سر بیرون‌زده‌ی پاکت سیگار، از جیب داخلی و سمت راست کتم می‌انداختم. برای چندمین‌بار چشم ازش گرفتم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، M O B I N A و 4 نفر دیگر

Essence

کاربر برگزیده‌ی رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
519
امتیاز واکنش
5,022
امتیاز
313
زمان حضور
11 روز 6 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
به بابا نگاه کردم. با تمام وجود بهم نگاه نمی‌کرد، تمرکزش بهم ریخته بود. چهره‌ای کمی بهم ریخته داشت و عصبی بود، در تضاد با آرامش خشونت‌وار دقایق قبل. این‌بار برخلاف همیشه نتونسته بود این احساس رو بروز نده که آره، اونم از زائد بودن کیان در رنجه. در نهایت کدوم از ما باید این برج عذاب رو ازبین می‌برد؟
کم‌کم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، M O B I N A و 4 نفر دیگر

Essence

کاربر برگزیده‌ی رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
519
امتیاز واکنش
5,022
امتیاز
313
زمان حضور
11 روز 6 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
برده‌وار سیگار توی دستم رو بین لـ*ـبام نگه داشتم، و فندک و سیگار رو تقدیم کردم. اونا رو که گرفت، بعد از درنگی خطرناک، با دست چپ به سمت صورتم حمله‌ای کرد و در جواب پلکای محکم بهم چسبیده‌م، نصفه‌ی سیگار رو هم ازم دریغ کرد. چشمام رو که باز کردم، سیگارم رو مچاله وسط اتاق انداخته بود. اون داشت می‌رفت و سیگار داشت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، M O B I N A و 4 نفر دیگر

Essence

کاربر برگزیده‌ی رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
519
امتیاز واکنش
5,022
امتیاز
313
زمان حضور
11 روز 6 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
- اولش خواستم به نرگسم بگم بیادا...
- نکنه دوباره توی دلت با من شرط‌بندی کردی؟
نگاهش رو تا روی میز وسطمون پایین کشید. خشک خندید و به لیوانایی بزرگ و سفید که پر از ماده‌ای شیری رنگ با پودری قهوه‌ای بودن اشاره کرد. بعد از تعارفش، بهشون نگاهی کردم و ترجیح دادم دوباره ازش نپرسم چه چیزایی رو بهم قاطی کرده تا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، Tabassoum و 4 نفر دیگر

Essence

کاربر برگزیده‌ی رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
519
امتیاز واکنش
5,022
امتیاز
313
زمان حضور
11 روز 6 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرانگشتای دستش رو روی شقیقه‌ی راستش فشار داد و با چشمای بسته سکوت کرد. خودم رو از لبه‌ی مبل، در حالت اشتیاق نسبت به حرفاش، به عقب کشیدم و کمرم رو به مبل فشار دادم. نسترن دو دستش رو روی صورتش کشید و با صدایی گسسته گفت:
- نرگس توی دو حالت مریض بود، ولی انگار آشنا شدنش با محمد دوره‌ی افسردگیش رو تا جایی عقب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان میسوفونیا (جلد سوم رمان منحوس) | Essence کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، Tabassoum و 4 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا