مشاعره

Nazgol.H · 20/7/20

f.zare گفت:
سـ*ـینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
[/QUOTE
یارا بهشت صحبت یاران همدم است
دیدار یار نامناسب جهنم است
سعدی

mahaflaki · 20/7/20

تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت

Nazgol.H · 20/7/20

mahaflaki گفت:
تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت

تو نیکی می کن و در دجله انداز
خداوند در بیابانت دهد باز

Maryam.ey · 20/7/20

Nazgol.H گفت:
تو نیکی می کن و در دجله انداز
خداوند در بیابانت دهد باز

زهی گویا ز تو کام و زبانم
تویی هم آشکارا هم نهانم!

mahaflaki · 20/7/20

Maryam.ey گفت:
زهی گویا ز تو کام و زبانم
تویی هم آشکارا هم نهانم!

من از ان حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

Maryam.ey · 20/7/20

mahaflaki گفت:
من از ان حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی...
دل بی تو به جان آمد؛ وقت است که بازآیی

mahaflaki · 20/7/20

Maryam.ey گفت:
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی...
دل بی تو به جان آمد؛ وقت است که بازآیی

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

Maryam.ey · 20/7/20

mahaflaki گفت:
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

ای آنکه گاه گاه ز من یاد می کنی
پیوسته شادزی که دلی شاد می کنی!

mahaflaki · 20/7/20

Maryam.ey گفت:
ای آنکه گاه گاه ز من یاد می کنی
پیوسته شادزی که دلی شاد می کنی!

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

Maryam.ey · 20/7/20

mahaflaki گفت:
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

تا تو نگاه می کنی کارمن آه کردن است
ای به فدای چشم تو:) این چه نگاه کردن است!

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

نقاش انجمن رمان ۹۸

کاربر فعال انجمن

نقاش انجمن رمان ۹۸

عضو تازه وارد انجمن

کاربر فعال انجمن

عضو تازه وارد انجمن

کاربر فعال انجمن

عضو تازه وارد انجمن

کاربر فعال انجمن

عضو تازه وارد انجمن

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین