خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
من عاشق آدم‌هایِ بی قید و شرطم، آدم‌های بی اما و اگر، آدم‌های بی بهانه و دلیل. آن‌هایی که این سر دنیا بگویی می‌آیند آن سر دنیا هم باز پا به پایت هستند. همان‌هایی که وقتی می‌گویی تا جایی برویم درس و کار و آفتاب و باران را بهانه نمی‌کنند، یک‌دفعه دچار سرماخوردگی نمی‌شوند و کل مشکلات دنیا در عرض یک روز سرشان هوار نمی‌شود! آن‌هایی که فرقی ندارد دو دقیقه کنارشان باشی یا از سپیده صبح تا سیاهیِ شب، دیدن‌شان حالِ چند ماه تا چند سال بعدت را می‌سازد، از آن آدم‌هایی که بغض کنارشان بی‌معنا می‌شود و حالِ بد بیگانه ترین!

انجمن رمان نویسی

رمان۹۸


دلنوشته های فاطمه جوادی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: yeganeh yami

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
متعهد بودن؛ چیزی نیست که همزمان با اسمی که توی شناسنامه ات میرود در درونت هم جا بگیرد... متعهد بودن به قلب آدم ربط دارد؛ که تا نگاهت خواست به کسی بیوفتد قلبت یادآوری کند که جایِ کس دیگری را ندارد و پر شده با مناسب ترین گزینه... که تا بحثی شد و دلت هرچیزی خواست الا قلبت یادآوری کند که فقط یک جا آرامی و کنار اوست... متعهد بودن؛ انداختن یک حلقه توی دست نیست، به تنها نبودن و بودنِ کسی کنارت هم ربطی ندارد... متعهد بودن یعنی یکی را داشته باشی چه در واقعیت چه در رویا یکی که با تمام کم و کاستی هایش دلت را بدجور صاحب شده...

انجمن رمان نویسی

رمان۹۸


دلنوشته های فاطمه جوادی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: VIDA VAHED و yeganeh yami

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
من آدمِ جلویِ کسی رو گرفتن نیستم؛
آدمِ سدِ راه کسی شدن برای نرفتن،
آدمِ کشیدنِ چمدون از دستایِ یکی،
آدم اینکه تویی که داری میری رو از پشت صدات کنم و هزار باره بگم نرو.
من فقط آدمِ وایستادن نگاه کردنم،
آدمِ دست و پنجه نرم کردن با نبودنا،
آدمِ راحت دل کندن از دل کنده ها....

انجمن رمان نویسی

رمان۹۸


دلنوشته های فاطمه جوادی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: VIDA VAHED و yeganeh yami

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکی شانه خالی میکند؛
دیگری می افتد، از ارتفاع چشمانِ کسی... نمیمیرد،
بدترین جای قضیه این است که نمیمیرد...
فلج میشود؛ تا آخر عمر مینشیند روی صندلی چرخدار...
صحنه سقوطش را مرور میکند، و زمینگیر چشمانی میشود که دیگر نیست...

انجمن رمان نویسی

رمان۹۸


دلنوشته های فاطمه جوادی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: yeganeh yami

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوستی هایتان را به عشق نرسانید !
به جایی که سلام دادنش، سَر حالتان بیاورد و قربان صدقه های بی منظورش، خاص شود برایتان.
به جایی که عقربه ها وقتی کنارش هستید، برای گذشتن عجله داشته باشند و قهوه ها تلخ به نظرت نیایند.
دوستی هایتان را به جایی که یک روز حرف نزدن با او، خُلقِتان را تنگ میکند و احوال پرسی نکردنش، حالِ خوبتان را بَد میکند، نرسانید.
دوست که بمانید ، لااقل کنارِ خودتان داریدش.
قدِ یک تبریکِ تولد، قدِ یک گپ و چایِ عصرانه، قدِ یک شب بخیر گفتن و عزیزم شنیدن از زبانش، قدِ نعمتِ بودنش ...
به عشق که برسانیدش، در حسرتِ دوباره شنیدنِ اسمتان از زبانش هم میمانید، بقیه چیز ها که دیگر هیچ ...

انجمن رمان نویسی

رمان۹۸


دلنوشته های فاطمه جوادی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • ناراحت
Reactions: yeganeh yami

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
همانقدر که دوست داشتنِ آدمها دلیل نمیخواهد
دوست نداشتنشان هم بی دلیل است...
یک نفرهایی را دوست نداری،
حتی وقتی که دوستت دارم به تو میگویند،
حتی وقتی لبریزت میکنند از محبت،
حتی وقتی مهم ترین تاریخ زندگیشان تاریخ تولد توست،
حتی وقتی چشمهایت تمام دنیایشان است و داشتنت نهایت ارزویشان...
دوست نداشتنِ آدمها هیچ دلیلی ندارد،
مثل دوست داشتنِ آدمها...
اصلا هرچیزی که دل دخیل باشد درش دلیل نیاز ندارد انگار...

انجمن رمان نویسی

رمان۹۸


دلنوشته های فاطمه جوادی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: yeganeh yami

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
"سبزی" چهارخانه ی پیراهنت،
"ساعت" های کنار هم بودنمان،
"سیر" نگاه کردنت،
"سیب"لبخندت،
"سکه" های متبرک شده با لمسِ دستانت،
"سمنویی" به شیرینی لحظه هایمان و سین هفتم هم بماند برای "سایه ات" روی زندگیم...
نیکو ترین سال ممکن است،
سالی که بهارش تو باشی

انجمن رمان نویسی

رمان۹۸


دلنوشته های فاطمه جوادی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: yeganeh yami

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
به جای چیزای معمولی به کسی که دوستش دارید بگیید "وطن"
آدم از وطنش دل نمیکنه؛
حتی وقتی نباشه،
حتی وقتی دور باشه،
حتی وقتی جاش یه جایِ دیگه تو زندگی یکی دیگه باشه
تو "وطنمی" با اینکه نیستم و نیستی:)

انجمن رمان نویسی

رمان۹۸


دلنوشته های فاطمه جوادی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: yeganeh yami

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
گفت: اون خوب نیست،
خوشگلتر از تو نیست،
حتی بلد نیست یه جور حرف بزنه که دلِ آدمارو بلرزونه،
اصلا هر جور که نگاه کنی میبینی تو داری حیف میشی این وسط...
گفتم: خودمم پیشش تاحالا طعم خودت بودنو چشیدی؟؟؟
خوشگلی و خوب بودن و پولدار بودن و با حرفاش دل لرزوندن یا نلرزوندن چیه...
با کسی باش که پیشش خودتی بدونِ ترس،
بدون ترس از اینکه مبادا تورو اونجور که هستی نخواد...

انجمن رمان نویسی

رمان۹۸


دلنوشته های فاطمه جوادی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی میشود؛
همین حالا قدر دانست،
همین حالا دوستت دارم گفت،
همین حالا سر و صورتش را مهر باران کرد،
چرا بعدا غصه نبودنش را بخوریم؟
چرا بعدا به جای خالیش دوستت دارم بگوییم؟
چرا رویِ سر و صورت بی جانش توی عکس اشک بکاریم؟
راستی؛
چرا ما قدر دانستن را یاد نگرفتیم؟
عوضش تا دلت بخواهد حسرت گذشته خوردن را بلدیم؟!

انجمن رمان نویسی

رمان۹۸


دلنوشته های فاطمه جوادی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا