خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Niloo. J

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/3/20
ارسال ها
208
امتیاز واکنش
3,267
امتیاز
228
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
به یه نفر که مخواستن اعدامش کنن گفتن حرفی برا گفتن داری ؟

گفت نه ،

ميكشنش بالا ؛

دست وپاميزنه میگه بیارینم پایین حرف دارم..

میارنش پایین ميگن بگو :

میگه جناب سروان خانه روبرویی ماهواره دارن ازاينجامعلومه !!
*********************
زلزله اومده ، به جای اینکه برم بیرون

هول شدم رفتم دستمو شستم




خدایا خداوندا تکلیف مارو روشن کن
**********************
اﺯ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺕ ﻭﺍﺳﻢ ﭘﯿﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﮐﻪ

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ﺣﺎﻻ ﻣﺎ یه ﻏﻠﻄﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻧﺎﻣﺤﺪﻭﺩ ﺩﺍﺩﯾﻢ

یه ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺘﻢ بخواﺏ

سرطان قیافه می گیری ﺑﺪﺑﺨﺖ
*****************
خدايا آنقدر کرونا تو ایران زیاد شده ما میترسیم امسال ماه رمضون بیایم مهمونیت



خودمون تو قرنطینه صبحانه و نهار يه چيزي درست ميکنيم ميخوريم، دستت درد نکنه ديگه مزاحم شما نميشيم

پیشاپیش ماه رمضان مبارک
*********************
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺻﻒ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﺩﺧﺘﺮﻩ با پسره دعواش شد.







دختره گفت:

ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﻓﺮﻭﺧﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﻩ ﺍﻭﻣﺪﻥ اینجا ادعاشونم میشه!!!

پسره هم گفت:

ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺍﻭﻣﺪ ﺷﻬﺮ، ﮔﻠﻪ ما ﺑﯽ ﭼﻮﭘﻮﻥ ﻣﻮﻧﺪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻭﺧﺘﯿﻢ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ !

ﻣﯿﮕﻦ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻻ ﺩﺍﺷﺘﻪ به پسره ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ شاباش میداده
*****************************
در سه حالت به خانما هیچی نگین....

.

وقتی تازه از خواب بیدار شدن....

وقتی چیزی رو گم کرده و دنبالش میگرده...

وقتی آماده شده بود و برنامه بیرون رفتنش بهم خورده...

***************************
ملاحظه: مورد سومی خطر زنده به گور شدن داره...

اصفهانیه یه بطری آب معدنی میخره یه کمی ازش

میخوره به زنش میگه :


پاشو یه خورده آب بیار بریزیم توش

خیلی غلیظه...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌************************

ﺩﻳﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺩﺍﺩﻡ ﭘﻮﻟﺶ ﺷﺪﻩ ﺳﯿﺼﺪ ﻭ ﺑﻴﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ

به ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ...!!!!

ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﻴﮕﻪ : ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﭼﻴﺰﻳﺖ ﻧﺒﺎﺷﻪ پارت میکنم


ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
*******************************
رفتم خاستگاری:

دختره گفت ماشین داری؟

گفتم آره دوتا یکی مال خودمه یکی مال مادرمه که اونم بیشتر اوقات من استفاده میکنم..

دختره چشاش گرد شد گفت ماشینتون چیه؟

گفتم مال خودم ریش تراش مال مادرم لباسشویی..

خانوادگی تا در خونه دنبالمون کردن .
***********************
همینکه قرار نیست فردا ساعت پنج صبح


با لنگ و لگد بیدارمون کنند تا با عمو و شوهر عمه ی بابات به زور پاشی بری تو دامن طبیعت


یعنی کرونا هنوز قشنگیاشو داره


ایستگاه جُک :)))))

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، Narges_Alioghli و MacTavish

Niloo. J

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/3/20
ارسال ها
208
امتیاز واکنش
3,267
امتیاز
228
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
پسره نوشته از بس تو قرنطینه ظرف شستم جارو زدم آشپزی کردم...






امروز زنگ خونه رو زدن هول هولکی دنبال چادر میگشتم برم درو باز کنم
****************************
حیف نون دسشویی بوده برق قطع میشه شروع میکنه به جیغ زدن



زنش میگه چه خبرته؟ برق رفته

حیف نون میگه خدا رو شکر


فک کردم زور که زدم کور شدم
***********************************
تو زندگی مهمترین چیز اینه که شلوارت و خوب بکشی بالا




چون به هر موفقیتی برسی میگن این همونیه که نمیتونست شلوارش و بکشه بالا ..✋️✋️
*********************************************
‏استدلال مادرشوهرا درمورد کرونا گرفتن عروسشون اینه که:


کرونا که هیچ؛ خودِ خفاشم اینو نمیگیرفت،


اگه بچمو جادو نمیکرد این عفریته....
*******************************************
به مامانم میگم: طرف خیلی دوسم داره،

میگه: محلش نذار!


میگم: آخه هی اس‌ام‌اس میده،

میگه: فکر کن ایرانسله....

ینی تا حالا این‌جوری قانع نشده بودم!
*******************************************
مادرم میگه امشب می‌خوام براتون سوشی درست کنم!

گفتم مگه بلدی؟!

میگه کاری نداره، ماهی رو خوب تمیز می‌کنی و می‌ذاری تو ماهیتابه، ولی زیر ماهیتابه رو روشن نمی‌کنی. همین
*************************************

خدایا این قرنطینه رو زودتر تموم کن

‏داشتم پلنگ صورتی می‌دیدم

بابابزرگم سر رسید گفت

خجالت نمیکشی ، مرد گنده پلنگ صورتی نگاه میکنه ؟؟

کنترلو ازم گرفت زد بابا اسنفجی
************************
مادرشوهر مثل کتريه ؛ مدام در حال جوشیدنه !

زن ، قوریه ؛ با جوشیدن کتری اونم کم کم داغ میشه . ..

مرد ، مثل استکانه ؛ نصفشو کتری پر میکنه ، نصفشو قوری !

خواهر شوهر ، مثل قاشق چایخوریه ؛ میاد به هم میزنه و میره !

برادر شوهر، مثل نعلبکیه ؛ بود و نبودش فرقی نداره!



در کل خونواده شوهر وسایل سیزده بدر هستن

اگه باهاتون اومدن بیرون نگران نباشید

جرأت داری بفرست واسه فامیل شوهر

ماکه فرستادیم ، قرار شد سیزده بیان خونه ما
****************************************
خانواده ما هنوز رمضون نیامده به خاطر اینکه روزه نگیرن هرکی یه بهونه ای آورده،


مادرم سنگ کلیه گرفته


خواهرم غلظت خون گرفته

حالا اینا که خوبن

بابام میگه دلم درد میکنه فکر کنم حامله شدم‍♂


ایستگاه جُک :)))))

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، Narges_Alioghli و MacTavish

Niloo. J

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/3/20
ارسال ها
208
امتیاز واکنش
3,267
امتیاز
228
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
یارو دیروز استوری گذاشته بود در خانه بمانیم



امروز استوری گذاشته تو باغ وحش



واقعا خوشحالم که در خانه ی واقعیتون میمونید
*********************************
اعتراف می کنم موقعی که بچه بودم می خواستم برم دستشویی

تلویزیون رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه

و بعدش که میومدم گریه میکردم به مامانم میگفتم

کار تو بود، روشن کردی کارتون تموم شد
***************************
همیشه دوس داشتم میرم حموم...

موسیقى بى کلام گوش بدم و لم بدم تو وان شیر پر از گلبرگ هاى رز آبمیوه بخورم

ولی همیشه بابام‌ داد میزنه میای بیرون یا فلکه آب رو ببندم حمال
********************************
حالا هرسال روز ١٣فروردين جوري از صبح باد و طوفان بودو بارون و تگرگ و سنگ از آسمون ميباريد كه كسي نتونه بره بیرون! امسالو ببين آسمون صاف تا كمي ابري با وزش ملايم نسيم ....
********************************
‏اولین هدیه روز تولد مادرم رو 6سالگی بهش دادم



یه "پفک"خریدم

نصفش رو خوردم

بقیه اش رو داخل روزنامه کردم بهش دادم

انقدر خوشحال شد

گریه اش افتاد


بعد که فهمید "پول"ش رو از جیبش برداشتم انقدر کتکم زد

منم گریه افتادم

بعدش هردومون گریه میکردیم پفک میخوردیم

خیلی خوش گذشت
:smileb:
***************************
ﮐﻼﺱ نهضت ﺳﻮﺍﺩ آﻣﻮﺯﯼ پیرزنها :









ﻣﻌﻠﻢ:

هشت تا جوجه داریم. سه تاشو گربه میخوره. چنتاش میمونه؟


پیر زن : ننه این دیگه جاشو یاد گرفته

میاد همشونو میبره
************************************
یه مدت بابام یه خروس داشت یه بار مامانم بش گفت یه فکری به حال این خروست بکن این اینقدر وقت و بی وقت میخونه دارم دیوونه میشم.


بابام اومد به من گفت بنظرت چیکار کنیم؟

گفتم فقط یه راه هست و یه چاقو از تو جیبم در اوردم.

بابام گفت نه پسرم حتما راه دیگه‌ای هم هست. لازم نیست مادرتو بکشیم
****************************************
یک نصیحت از یک پروفسور نروژی

بنام نیلجسیژوگستانیفیکول




دکتر " نیلجسیژوگستانیفیکول " میگه :

وقتی اینقدر تنبلی که اسم منو نمیخونی

عمرا نصیحتت کنم!!!

بفرس برا تنبل بعدی!


ایستگاه جُک :)))))

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *terme*، Asal_Zinati، Narges_Alioghli و یک کاربر دیگر

Niloo. J

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/3/20
ارسال ها
208
امتیاز واکنش
3,267
امتیاز
228
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو فرهنگ ایرانی هم کرونا با تُک پا منتقل نمیشه،


مثلا شما میتونی یه تُک پا بری بیرون

بعد یه تُک پا بری دوستت رو ببینی سر راه یه تُک پا هم بری تا فلانجا و خب کرونام نگیری


فقط تُک پاش رو حتما باید بگی
**********************************************
مردی ﺭﻓﺖ ﭘﯿﺶ ﻣﻼﯼ ﻭﻻﯾﺘﺸﻮﻥ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺯﻧﻢ ﻧﻤﺎﺯ نمی خونه، ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ؟



ﻣﻼ: ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﻓﻀﻴﻠﺖﻫﺎی ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﮕﻮ، ﺑﮕﻮ ﻛﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﻭﯼ ﺭﻭﺡ ﺁﺩﻡ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻣﺜﺒﺖ ﺩﺍﺭﻩ.

مرد: ﮔﻔﺘﻢ، خیلی ﻫﻢ ﺯﻳﺎﺩ ولی ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﻩ!!!

ﻣﻼ: ﻭﻋﺪه ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ نعمت های ﺍﻭﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﻧﻪ ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎیی ﺗﻮﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺷﻪ.

مرد: ﮔﻔﺘﻢ! خیلی ﻫﻢ ﺍﻏﺮﺍﻕ ﻛﺮﺩﻡ. ولی بی فایده ﺍﺳﺖ.

ﻣﻼ: ﺍﺯ ﻫﻮﻝ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺟﻬﻨﻢ ﻭ سختی هایی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺨﻮﻧﺪﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﻪ ﺑﺮﺍﺵ ﺑﮕﻮ.

مرد: ﮔﻔﺘﻢ خیلی ﻫﻢ ﺯﻳﺎﺩ ولی ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ!!!

ﻣﻼ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﻴﺖ ﺁﺧﻪ ﺣﺮﻑ ﺣﺴﺎﺑﺶ ﭼﯿﻪ!؟

مرد: هیچی، ﻣﻴﮕﻪ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﻥ ﺗﺎ ﻣﻨﻢ ﺑﺨﻮنم!!!
******************************************
نیشگون چیست؟


نوعی حمله کماندویی زنان ایرانی

که بطور ناگهانی گوشت بدن کودک را گرفته و ۳۶۰ درجه میچرخانند



تا باعث تسلیم او و گفتن جمله "غلط کردم" شود
******************************************************
رفتم سوپر مارکت خرید کنم، دختری که چهار سال قبل همدیگه رو دوست داشتیم و جدا شده بودیم رو دیدم



دست یکی رو گرفته بود و خلاصه فضای رومانتیکی داشتن، وقتی منو دید به یه بهونه ای اومد کنار دستم وایساد گفت ببین من با نامزدمم ولی تو از وقتی من ولت کردم هیشکی طرفت نیومده !

خلاصه کم نیاوردم، منم کارتم در آوردم دادم به فروشنده گفتم یه بسته پوشک سایز بچه دو ساله بده و هیچی بهش نگفتم و اومدم بیرون. بنده خدا دختره داشت چشاش از کاسه در می اومد

+ خلاصه میخواستم بگم پوشک هنوز پیشمه، هرکی لازم داره نصف قیمت میفروشم
*******************************************************
مادرم رسوام کرده هرروز ازم میپرسه مگه شبا به خودت جیش می کنی !

نامم را والدینم

زبانم را کشورم

دینم را اجدادم انتخاب كردن

از دار دنیا یک زنم را خودم انتخاب کردم

که آن هم خاک توسرم✋



مهرشو گذاشته اجرا..
*******************************
تو عمرمون اینقد خوشبخت نبودیم که تا لنگ ظهر بخوابیم، سرمون تو گوشی باشه، کار نکنیم، فیلم ببینیم،


بعد ازمون تشکر هم بکنن و بگن: شهروند بافرهنگ و مسئولیت‌پذیر!


ایستگاه جُک :)))))

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati و Narges_Alioghli

Niloo. J

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/3/20
ارسال ها
208
امتیاز واکنش
3,267
امتیاز
228
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
زن: من به خاطر تو حاضرم با تمام دنیا بجنگم.



شوهر: ولے تو فقط با من میجنگی!

زن: چون تو همه‌ے دنیاے منی.❤
*************************************
‏میخاستم گواهینامه بگیرم

بابام گفت اگه بیسواد خودتو ثبت نام کنی خیلی راحت تر قبول میشی


رفتم اموزشگاه به مسئول ثبت نام گفتم بیسوادم

یکم چپ چپ نگام کرد و گفت شوخی میکنین دیگه

گفتم نه اصلا چطور مگه ؟

گفت اخه احمق جون با گواهی اشتغال به تحصیل اومدی برا ثبت نام
*************************************
‏امروز یکی از همکارای قدیم زنگ زد بعد از احوال پرسی گفت متاهل نشدی گفتم نه بابا کدوم ابلهی تو این وضع خودشو بد بخت میکنه



گفتم تو چخبر گفت هیچی زنگ زده بودم واس اخر ماه دعوتت کنم عروسیم :
******************************
دیشب به مامانم میگم منو بفرست خونه شوهر خودتو راحت کن

میگه اولا کسی از جونش سیر نشده بیاد تو رو بگیره...!

دوما حق الناسه!

ما خودمونو راحت کنیم دیگران رو ناراحت؟!


عاشقتم ننه :))))
**********************************
‏انقدر گفتید جنس چینی به درد نمیخوره

حالا یه چیزی تولید کردن،کرک و پر خودشون که هیچ

کرک و پر کل دنیا از کیفیت تولیدشون ریخته
**************************************
ما یه معلم داشتیم خیلی بچه ها رو درک میکرد .



میگفت : اشکال نداره درس نخونین . جامعه حمال هم لازم داره . !!!!

تا جایی که میدونم اکثرا هم به حرفش گوش دادن !

اکثرا هم الان یا مازراتی دارن یا پورشه و یا بساز بفروش موفقن .

یه خرخون هم داشتیم که همیشه کتکش میزدیم . اون فوق لیسانس ریاضی گرفت , الان با پراید سرويسه مدرسه شده

کاش بیشتر کتکش میزدیم , اونم درس نمیخوند الان یه ۲۰۶ داشت حداقل
************************************************************
‏یه کوسه ماده توی اکواریوم سئول از اینکه کوسه نر خیلی بهش برخورد میکرده ناراحت بوده برای همین کوسه نر رو خورده...


همین دیگه، یه مطلب علمی بود که توی دوران قرنطینه خیلی جلوی دست و پای خانومها نباشین


ایستگاه جُک :)))))

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: Asal_Zinati، Narges_Alioghli و ارمین

ارمین

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
8/3/20
ارسال ها
123
امتیاز واکنش
3,379
امتیاز
228
سن
39
محل سکونت
شهر پر از خالی
زمان حضور
22 روز 22 ساعت 41 دقیقه
توی دوارن قرنطینه دختار انقدر بی کار می مونن حوصلشون سر میره می افتن ب جون ما پسرا.
ب کوچیکترین چیز گیر میدن. بیرون نرو جیزه
ب این دست نزن اوخه اینو نخور ویروس داره
در کل دیوونه کردن!
**************************************
مراسم عقد خواهرم بود خانواده ی داماد میگفتن :

نون و پنیر آوردیم ؛ دخترتونو بردیم …!


بابام‌ با خوشحالی میگفت

نون و پنیر ارزونی تون ؛ ترشی چپوندیم بهتون
*******************************************
‏بعد از قرنطینه آرایش‌گرا روپوش تنشون می‌کنن و می‌شن مدافعان زیبایی کشور.

کاسبی آرایشگاه‌های زنونه از تولیدکننده‌های شیشه و کوکایین هم بهتر میشه.
***************************************
آقايون، وقتي يه خانم بهتون ميگه "دلم یه چیزی میخواد ک نمیدونم چیه!"


وقت رو هدر نديد و دنبال چيزي نگرديد!

دلش فقط "خريد كردن" ميخواد

تا تجربه بعدي✋
************************************************
یه گوشی پیدا کردم خواستم پسش بدم رفتم تو مخاطبینش شماره خانمش و گرفتم بش گفتم گوشی شوهرت پیدا کردم اونم گفت باشه بش خبر میدم

بعد خداحافظی کردم بعد ده دقیقه بهم پیام داد



علی گوشیتو یکی پیدا کرده برو بگیرش

بیچاره شوهرش چی میکشه


ایستگاه جُک :)))))

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تعجب
Reactions: Asal_Zinati، Narges_Alioghli و Niloo. J

Niloo. J

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/3/20
ارسال ها
208
امتیاز واکنش
3,267
امتیاز
228
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
معلم :

موضوع انشا : تعطیلات عید را چگونه گذراندید؟





دانش آموز :

بسمه تعالی

رختخواب را جمع می کردیم

سفره را پهن می کردیم

سفره را جمع می کردیم

رختخواب را پهن می کردیم

دیروز یه ژاپنی رو دیدم

******************************

ازش پرسیدم شما که نفت ندارید٬ چرا وزیر نفت دارید؟

گفت شما که رفاه ندارید چرا وزیر رفاه دارید؟!

شما که کار ندارید چرا وزیر کار دارید؟!

شما که اقتصادتون داغونه چرا وزیر اقتصاد دارید؟!

شما که همتون افسرده هستید چرا وزیر بهداشت دارید؟!

هیچی دیگه تصمیم گرفتم دیگه تو امور داخلی کشورها دخالت نکنم .
****************************************************
زنه پشت جنازه همسرش داشت میخندید


گفتن : چرا میخندی؟

گفت :

خدابیامرز اولین باره که میدونم کجا میره!!!
**************************************************
دیشب دزد اومده بود خونمون داشت میگشت. بلند شدم گفتم دنبال چی میگردی؟

گفت : پول


گرفتم خوابیدم

بعد گفت حالا که اینطور شد مودمو میبرم

هیچی دیگه نصف شبی رفتم پول واسش کارت به کارت کردم


ایستگاه جُک :)))))

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: Narges_Alioghli و Asal_Zinati
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا