خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Ayda_Na

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,706
امتیاز
178
سن
22
محل سکونت
Tehran
زمان حضور
5 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلاغان سر دوشی گرفتند
از دست چپت
به چپت که کلاغ ها چپاول کردند مزرعه را
هر روز پنج صبح
پنجاه مرتبه می خوانند
پنجاه مرتبه تو را ذکر می کنند
ای رسول وحوش

ساعت پنج بود
و هر چهار پایه مهری می شد
بر پاهای پسر کُرد محکوم
کلاغان سر دوشی گرفتند
که سرخ ستاره ها را
پایین بکشند
یک وجب پایین تر از این چهار پایه
کلاغ به آسمان می رود
اما به ستاره نخواهد رسید...


حسین قنبری پیرمزدی


دل نوشته‌های حسین قنبری

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ^moon shadow^ و MacTavish

Ayda_Na

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,706
امتیاز
178
سن
22
محل سکونت
Tehran
زمان حضور
5 دقیقه
نویسنده این موضوع
بنویس مریم
بنویس شعری تازه
که تو میتوانی!
بنویس که محمد هم بی سواد بود
اما آنقدر نوشت و نوشت
تا سخنوری مشهور شد
بنویس مریم
بنویس که تو میتوانی
در این روزه ی سکوت
لااقل شعری بگو
که تو برترین شاعر جهانی...


حسین قنبری پیرمزدی


دل نوشته‌های حسین قنبری

 
  • تشکر
Reactions: ^moon shadow^ و MacTavish

Ayda_Na

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
8/8/18
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,706
امتیاز
178
سن
22
محل سکونت
Tehran
زمان حضور
5 دقیقه
نویسنده این موضوع
دریای بیکران شده ام
آنقدر بیکران که دیگر ساحلی ندارم
موج ها زورقی را در من شکستند
که نام تو را بر دوش می کشید
موج های که از جنس من بودند
تورا در تنم غرق می کنند ساحل...
چه می گذرد در این ساحل؟
که همگان را غرق کرده در قلب خویش
چه می گذرد در چشم هایشان
که جان تورا می کند تشویش
چه می گذرد در دهانشان
که زخمِ زبانشان
زخمی می زند بر دل تو
چه می گذرد در شعرم؟
که میلی به خواندنش نداری...



حسین قنبری پیرمزدی


دل نوشته‌های حسین قنبری

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad، ^moon shadow^ و MacTavish

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,517
امتیاز واکنش
23,054
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 12 ساعت 25 دقیقه
روز پاییزی میلاد تو در یادم هست
روز خاکستری سرد سفر یادت نیست
ناله ی نا خوش از شاخه جدا ماندن من
در شب آخر پرواز خطر یادت نیست
تلخی فاصله ها نیز به یادت ماندست
نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست
یادم هست ... یادت نیست ...
خواب روزانه اگر درخور تعبیر نبود
پس چرا گشت شبانه در بدر یادت نیست
من به خط و خبری از تو قناعت کردم
قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست
یادم هست... یادت نیست ...
عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید
کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست
تو که خود سوزی هر شب پره را میفهمی
باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست
تو به دلریختگان چشم نداری بی دل
آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست
یادم هست... یادت نیست...

شهریار قنبر زاده


دل نوشته‌های حسین قنبری

 
آخرین ویرایش:
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا