- عضویت
- 8/8/19
- ارسال ها
- 1,681
- امتیاز واکنش
- 15,271
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقد و بررسی بازی Watch Dogs 2
در دهه ۶۰ میلادی برای اولین بار از واژه “هک” (Hack) با معنایی نزدیک به معنایی که امروزه از آن در سر داریم استفاده شد، و همان طور که احتمالاً حدس میزنید، در کشور آمریکا. البته آن زمان واژه هک معنای امروزیاش را نداشت، خیلی واژه پاکتر و دوست داشتنیتری بود. شاید کسی هم فکرش را نمیکرد که چهار – پنج دهه بعد، واژه هک این چنین رعب آور و وحشتناک شود. در آن زمان از هک به عنوان روشی برای رفع سریع یک مشکل فنی یاد میشده است، و هکر هم کسی بوده که این روشها را پیدا میکرده. به مرور زمان، همان طور که خیلی از لغات معنای متفاوتی با آن چه که قرار بود معنی دهند پیدا کردند، هک و هکر هم تغییر کردند. در چند سال اخیر هم که مقوله هک و هکر به قدری جدی و البته خطرناک شده که تا وقتی میشنویم فلان چیز هک شد، لرزه به تنمان میافتد و به این فکر فرو میرویم که نکند ما هم به زودی هک شویم! این رشد روز افزون هک و رخنه به حفرههای امنیتی سایتهای مختلف و سو استفاده از اطلاعات شخصی دیگران که از هک کردن به دست آمده، مطمئن باشید ادامه خواهد داشت و روز به روز شیب آن نیز تندتر میشود.
موبایل یا همان تلفن همراه، یکی از بزرگترین پدیدههای قرن بیستم بود. البته، در زمانی که اولین تلفنهای همراه به بازار عرضه شدند کسی انتظار نداشت که امروزه، انواع و اقسام آنها با کاراییهای مختلف و با این حجم از تنوع در بازار موجود باشند. اولین موبایل (موبایل به معنایی که امروزه از آن سراغ داریم، وگرنه تلفنهای سیار مدتی قبل در دسترس قرار داشتهاند) را شرکت موتورولا (Motorola) در سال ۱۹۷۳ تولید کرد. جالب است بدانید که این موبایل وزنی نزدیک به ۲ کیلوگرم داشت! حالا شرکتهای مختلف فعال در زمینه تولید موبایل در تلاش هستند تا وزن گوشیهای خود را به کمتر از ۱۰۰ گرم برسانند. بدون شک یکی از بزرگترین حوزههای فناوری در دنیای امروزی، مربوط به گوشیهای هوشمند است.
یوبی سافت (Ubisoft) شرکتی است که معمولاً ایدههای خوبی را پرورش میدهد، البته کاری به این نداریم که پس از مدتی آن قدر از آن ایده استفاده میکند که دیگر دستاش برای مخاطب رو میشود. قبل از شروع نسل هشتم بود که این شرکت یک IP جدید به نام Watch Dogs را معرفی کرد، عنوانی که هسته اصلی گیم پلیاش را “هک با گوشی هوشمند” تشکیل داده بود. به هر حال این بازی با فراز و نشیبهای مختلفی قبل از عرضه و البته بعد از انتشار به بازار مواجه شد و در نهایت هم نه عنوانی بد، ولی یک بازی کاملاً “ناامید کننده” بود. از آن جایی که یوبی سافت نشان داده علاقه زیادی به حفظ سری بازیهای معروف خود در بازار دارد و هر از گاهی یک نسخه جدید از آنها را عرضه میکند، مشخص شد که دنبالهای برای Watch Dogs نیز در راه است و این دنباله Watch Dogs 2 نام گرفت. این بازی برخی تغییرات را نسبت به نسخه اول به خود دیده و حال قصد داریم تا به نقد و بررسی کامل آن بپردازیم و ببینیم که آیا این بازی توانسته نسبت به پدر خویش یعنی Watch Dogs موفقتر عمل کند یا خیر. با ادامه این مقاله همراه گیمفا باشید.
این گروه شوخ طبع
DedSec علیه ctOS
نمیدانم که آیا نسخه قبلی را بازی کردهاید یا نه، ولی اول از هر چیز و در همین ابتدای کار به شما توصیه میکنم تا حتماً این کار را انجام دهید، به یک علت: بیشتر با آن آشنا شوید و دقیقاً متوجه شوید که چرا Watch Dogs 2 یکی از عناوین امسال است که تهیه آن ضروری به شمار میرود. همین ابتدای کار باید گفت که Watch Dogs 2 شاهکار نیست، عالی هم نیست، بینقص هم نیست یا بهتر بگویم، چیز خاصی هم ندارد که آن را از دیگر بازیهای “خوب” بازار جدا کند و به مرتبهای بالاتر برساند، ولی خوشبختانه سازندگان به معنای واقعی کلمه نسبت به نسخه نخست در آن پیشرفت به وجود آوردهاند و شاید بتوان گفت Watch Dogs 2 همان چیزی است که قرار بود نسخه Watch Dogs باشد، یا حداقل از آن انتظار داشتیم باشد. پس باز هم تکرار میکنم اگر پیش از این نسخه اول را به هر علتی تجربه نکردهاید، حتیالامکان سری به آن بزنید.
اگر نسخه اول را تجربه کرده باشید میدانید که داستان آن در مورد هکری ایرلندی تبار به نام ایدن پیرس (Aiden Pearce) بود. طی ماجراهای مختلفی که برای او رخ داد، او به فکر انتقام جویی از افرادی افتاد که به زندگی و خانوادهاش لطمه زده بودند و در این راه، بیشتر با سیستم ctOS آشنا شد. اگر نمیدانید ctOS چیست باید یادآور شویم که این سیستم که نام آن مخفف Central Operating System (سیستم عامل مرکزی) است، همه چیز و همه کس را به هم متصل میکند! در حقیقت این سیستم توانایی آن را دارد تا به اطلاعات شخصی شهروندان یک شهر دسترسی داشته باشد و آنها را در صورت لزوم در اختیار سازندگاناش قرار دهد. این سیستم به طور کلی زندگی مردم را تحت نظر دارد و بدون شک، صاحبان آن سو استفادههای زیادی هم از این گنج بزرگ اطلاعاتی میکنند. تم کلی داستان نسخه اول تاریک بود و ایدن هم شخصیتی سردخو، خشن، بیرحم و البته انتقامجو داشت. این تاریکی داستان را میشد تا حدی یکی از نکات مثبت نسخه اول محسوب کرد، حداقل برای نگارنده که یکی از نکات مثبت آن بود و به شخصه توانستم تا حد قابل قبولی با ایدن و داستان بازی ارتباط برقرار کنم. حالا مشخص نیست یوبی سافت چه فکری پیش خودش کرده که آن تم تاریک نسخه قبل را برای نسخه جدید، دیگر مورد استفاده قرار نداده است. شاید به این خاطر که دیگر صدای طرفداران به خاطر شباهت به نسخه قبلی درنیاید، یا شاید به این خاطر که بتواند با روشنتر کردن تم داستانی به مخاطبان آن بیفزاید، یا چندین شاید دیگر. احتمالاً از این دو خط بالا این نکته را دریافتهاید که تم داستانی بازی به مانند نسخه قبلی، تیره و تاریک نیست. بله، همین طور هم هست. به طور کلی تم بازی در این نسخه بسیار شادتر و رنگیتر از نسخه قبلی است و این تغییر نسبتاً بزرگ، یکی از مواردی است در این نسخه حاصل شده. درآمدن از آن فضای تاریک نسخه قبلی به سازندگان اجازه داده تا بتوانند به طور کلی به پویایی شخصیتها و داستان بازی توجه بیشتری داشته باشند و در کل، شاهد کم کاری خاصی از سوی سازندگان در این زمینه نیستیم.
بازی تقریباً از هر نظر، نسبت به نسخه قبلی پیشرفت کرده است
شخصیت اصلی این نسخه مارکس هالُوی (Marcus Holloway) نام دارد، جوانی سیه چرده که عضو گروهی از هکرها به نام ددسِک (DedSec) است. او و دوستاناش با نفوذ به سیستم ctOS کم کم از رازهای پشت پرده این سیستم و نیات شوم افراد پشت آن باخبر میشوند و کم کم رقابت با این سیستم برای از بین بردن آن آغاز میشود. البته به مانند نسخه نخست، مارکس هالوی هم دلایلی شخصی برای تنفر از ctOS و سازندگان آن دارد. او حداقل تا قبل از آغاز ماجراهای Watch Dogs 2 (یعنی تا قبل از آن که کنترلاش به دستان شما سپرده شود) از لحاظ قانونی مرتکب جرم خاصی نشده است. البته، گاهی اوقات انسانهای بیگنـ*ـاه هم به اشتباه مظنون پنداشته میشوند و این اتفاق برای مارکس هم افتاده است. او در سیستم ctOS به اشتباه فردی مجرم نام گرفته و در لیست افراد تحت تعقیب قرار میگیرد. این دلیل اصلی تنفر مارکس از این سیستم است. همین مسئله هم باعث میشود تا او سعی داشته باشد به کمک دوستاناش در گروه ددسِک در این سیستم فوق امنیتی رخنه کند و نوعی بازی را با سازندگان ctOS به راه بیندازد. اگر بخواهیم شخصیت مارکس را بررسی کنیم، در ابتدا باید بگوییم او شخصیتی شوخ طبع و جالب دارد. او به وقتش با دیگران شوخی میکند، به وقتش هم جدی و مصمم میشود و برای دستیابی به هدفش از هیچ چیز فرو نمیگذارد. تقریباً میتوان شخصیت او را در رده شخصیتهایی چون دلسین رو (Delsin Rowe) در بازی inFamous Second Son قرار داد هرچند که در حد دلسین هم کاریزماتیک نیست. او به ظاهر شخصیتی عدالت طلب دارد، ولی این خصلت او چندان در اعمالی که انجام میدهد نمود ندارد. در حقیقت کارهایی که مارکس در طول بازی انجام میدهد گاهاً با یکدیگر تناقض دارند و همین مسئله باعث میشود تا از ارزش شخصیت پردازی او کاسته شود. به طور کلی میتوان گفت شخصیت مارکس اندکی از ایدن بهتر جلوه میکند ولی هنوز هم با شخصیتی چون اتزیو آدیتوره (Ezio Auditore) که به عنوان یکی از سمبلهای یوبی سافت شناخته میشود فاصله دارد. شخصیتهای جانبی بازی هم به مانند نسخه اول تقریباً مناسب هستند و شخصیت پردازی قابل قبولی دارند. بازی در هر زمان سعی دارد شما را بخنداند، به همین جهت حتی در جدیترین لحظات هم میتوان منتظر شوخ طبعی شخصیتها یا رخ دادن اتفاقات بامزه بود. این شوخیها گاهاً جالب هستند و گاهاً هم بیمزه. به هر حال، این مورد کاملاً سلیقهای است و به خلق و خوی هر شخص برمیگردد، شاید کسانی که به دنبال بازیهای جدی هستند اصلاً نتوانند با Watch Dogs 2 کنار بیایند و بالعکس، عاشقان بگو و بخند کردنهای دائمی کاملاً از آن رضایت پیدا کنند. به طور کلی میتوان گفت که بازی از لحاظ داستان و شخصیت پردازی در سطح مناسبی قرار دارد و از برخی جهات نسبت به نسخه نخست نیز بهتر عمل میکند، ولی هنوز هم از این لحاظ بینقص نیست و جای پیشرفت بیشتری دارد. شاید اگر سری Watch Dogs ادامه پیدا کند، در نسخه بعدی آن شاهد داستان سرایی و شخصیت پردازی به نسبت بهتری باشیم.
مارکس هالوی، شخصیتی شوخ طبع دارد
تجربه هکر بودن، نسخه ۲٫۰
نسخه قبلی بازی مکانیزمهای مختلفی را در گیم پلی خود جای داده بود تا بتواند به مذاق تمامی بازیبازان خوش بیاید. در بازی قبلی ایدن توانایی داشت تا موانع مختلف را پشت سر بگذارد (نمیتوان اسم آن را پارکور گذاشت)، هدایت ماشینها و موتور سیکلتهای مختلف را بر عهده بگیرد، از اسلحههای گرم مختلف استفاده کند، به کمک یک باطوم درگیریهای تن به تن را به نفع خودش پایان بخشد، در مواقع لزوم از مخفی کاری استفاده کند و مهمتر از همه، به کمک گوشی هوشمند خود از نعمتی به نام “هک کردن” بهره ببرد. حتی او به سیستم ctOS نیز متصل بود و به کمک آن، میتوانست هویت افراد مختلف را به کمک گوشی خود شناسایی کند و به مواردی چون سن، اسم و حتی شغل و میزان درآمد آنها دسترسی پیدا کند. البته، تقریباً هیچ کدام از موارد ذکر شده در حد اعلایی قرار نداشت. پشت سر گذاشتن موانع شامل موارد و اجسام خاصی میشد و از آن جایی که ایدن پارکورکار نبود، خیلی از موانع را هم نمیتوانست پشت سر بگذارد و با محدودیتهایی در این زمینه مواجه بود. سیستم رانندگی بازی که در یک کلام، شرم آور بود. در حقیقت سیستم رانندگی بازی از GTA IV که در سال ۲۰۰۸ عرضه شده بود (بزرگترین نقطه ضعف آن بازی هم سیستم رانندگی نچسباش بود) نیز در این زمینه ضعیفتر عمل کرد و روی Sleeping Dogs را که در سال ۲۰۱۲ عرضه شد و میزان تصنعی بودن سیستم رانندگی در یک بازی کامپیوتری را چندین گام به جلو برد را نیز سفید کرد و یک سیستم رانندگی به شدت مصنوعی، عجیب و غریب و آزار دهنده را به خورد مخاطبان داد. سیستم تیراندازی بازی یکی از کم ایرادترین بخشهای بازی بود ولی هنوز هم نمیتوانم دلیل مناسبی برای عدم وجود قابلیت تیراندازی از داخل خودرو پیدا کنم. درگیریهای تن به تن هم که شامل موارد کاملاً محدودی میشد و در کنار بخش مخفی کاری، پس از مدتی تمامی شیوههای از پای در آوردن دشمنان در این دو زمینه به وسیله باطوم برای بازیبازان تکراری جلوه میکرد. قابلیتهای مربوط به هک هم یکی از بخشهای جذاب بازی بود ولی آن قدر این مکانیزمها تا انتهای بازی مورد استفاده قرار میگرفتند که پس از مدتی، کاملاً تکراری و کهنه میشدند و کار به جایی میرسید که برخی بازیبازان کم حوصلهتر در صورت مواجه شدن با بخشی از یک مرحله که برای انجام آن نیاز به استفاده از قابلیتهای هک بود، آهی از ته دل میکشیدند و با خود میگفتند “دوباره شروع شد!”
خوشبختانه سیستم رانندگی در بازی بسیار آبرومندانهتر از نسخه قبل است
در دهه ۶۰ میلادی برای اولین بار از واژه “هک” (Hack) با معنایی نزدیک به معنایی که امروزه از آن در سر داریم استفاده شد، و همان طور که احتمالاً حدس میزنید، در کشور آمریکا. البته آن زمان واژه هک معنای امروزیاش را نداشت، خیلی واژه پاکتر و دوست داشتنیتری بود. شاید کسی هم فکرش را نمیکرد که چهار – پنج دهه بعد، واژه هک این چنین رعب آور و وحشتناک شود. در آن زمان از هک به عنوان روشی برای رفع سریع یک مشکل فنی یاد میشده است، و هکر هم کسی بوده که این روشها را پیدا میکرده. به مرور زمان، همان طور که خیلی از لغات معنای متفاوتی با آن چه که قرار بود معنی دهند پیدا کردند، هک و هکر هم تغییر کردند. در چند سال اخیر هم که مقوله هک و هکر به قدری جدی و البته خطرناک شده که تا وقتی میشنویم فلان چیز هک شد، لرزه به تنمان میافتد و به این فکر فرو میرویم که نکند ما هم به زودی هک شویم! این رشد روز افزون هک و رخنه به حفرههای امنیتی سایتهای مختلف و سو استفاده از اطلاعات شخصی دیگران که از هک کردن به دست آمده، مطمئن باشید ادامه خواهد داشت و روز به روز شیب آن نیز تندتر میشود.
موبایل یا همان تلفن همراه، یکی از بزرگترین پدیدههای قرن بیستم بود. البته، در زمانی که اولین تلفنهای همراه به بازار عرضه شدند کسی انتظار نداشت که امروزه، انواع و اقسام آنها با کاراییهای مختلف و با این حجم از تنوع در بازار موجود باشند. اولین موبایل (موبایل به معنایی که امروزه از آن سراغ داریم، وگرنه تلفنهای سیار مدتی قبل در دسترس قرار داشتهاند) را شرکت موتورولا (Motorola) در سال ۱۹۷۳ تولید کرد. جالب است بدانید که این موبایل وزنی نزدیک به ۲ کیلوگرم داشت! حالا شرکتهای مختلف فعال در زمینه تولید موبایل در تلاش هستند تا وزن گوشیهای خود را به کمتر از ۱۰۰ گرم برسانند. بدون شک یکی از بزرگترین حوزههای فناوری در دنیای امروزی، مربوط به گوشیهای هوشمند است.
یوبی سافت (Ubisoft) شرکتی است که معمولاً ایدههای خوبی را پرورش میدهد، البته کاری به این نداریم که پس از مدتی آن قدر از آن ایده استفاده میکند که دیگر دستاش برای مخاطب رو میشود. قبل از شروع نسل هشتم بود که این شرکت یک IP جدید به نام Watch Dogs را معرفی کرد، عنوانی که هسته اصلی گیم پلیاش را “هک با گوشی هوشمند” تشکیل داده بود. به هر حال این بازی با فراز و نشیبهای مختلفی قبل از عرضه و البته بعد از انتشار به بازار مواجه شد و در نهایت هم نه عنوانی بد، ولی یک بازی کاملاً “ناامید کننده” بود. از آن جایی که یوبی سافت نشان داده علاقه زیادی به حفظ سری بازیهای معروف خود در بازار دارد و هر از گاهی یک نسخه جدید از آنها را عرضه میکند، مشخص شد که دنبالهای برای Watch Dogs نیز در راه است و این دنباله Watch Dogs 2 نام گرفت. این بازی برخی تغییرات را نسبت به نسخه اول به خود دیده و حال قصد داریم تا به نقد و بررسی کامل آن بپردازیم و ببینیم که آیا این بازی توانسته نسبت به پدر خویش یعنی Watch Dogs موفقتر عمل کند یا خیر. با ادامه این مقاله همراه گیمفا باشید.
این گروه شوخ طبع
DedSec علیه ctOS
نمیدانم که آیا نسخه قبلی را بازی کردهاید یا نه، ولی اول از هر چیز و در همین ابتدای کار به شما توصیه میکنم تا حتماً این کار را انجام دهید، به یک علت: بیشتر با آن آشنا شوید و دقیقاً متوجه شوید که چرا Watch Dogs 2 یکی از عناوین امسال است که تهیه آن ضروری به شمار میرود. همین ابتدای کار باید گفت که Watch Dogs 2 شاهکار نیست، عالی هم نیست، بینقص هم نیست یا بهتر بگویم، چیز خاصی هم ندارد که آن را از دیگر بازیهای “خوب” بازار جدا کند و به مرتبهای بالاتر برساند، ولی خوشبختانه سازندگان به معنای واقعی کلمه نسبت به نسخه نخست در آن پیشرفت به وجود آوردهاند و شاید بتوان گفت Watch Dogs 2 همان چیزی است که قرار بود نسخه Watch Dogs باشد، یا حداقل از آن انتظار داشتیم باشد. پس باز هم تکرار میکنم اگر پیش از این نسخه اول را به هر علتی تجربه نکردهاید، حتیالامکان سری به آن بزنید.
اگر نسخه اول را تجربه کرده باشید میدانید که داستان آن در مورد هکری ایرلندی تبار به نام ایدن پیرس (Aiden Pearce) بود. طی ماجراهای مختلفی که برای او رخ داد، او به فکر انتقام جویی از افرادی افتاد که به زندگی و خانوادهاش لطمه زده بودند و در این راه، بیشتر با سیستم ctOS آشنا شد. اگر نمیدانید ctOS چیست باید یادآور شویم که این سیستم که نام آن مخفف Central Operating System (سیستم عامل مرکزی) است، همه چیز و همه کس را به هم متصل میکند! در حقیقت این سیستم توانایی آن را دارد تا به اطلاعات شخصی شهروندان یک شهر دسترسی داشته باشد و آنها را در صورت لزوم در اختیار سازندگاناش قرار دهد. این سیستم به طور کلی زندگی مردم را تحت نظر دارد و بدون شک، صاحبان آن سو استفادههای زیادی هم از این گنج بزرگ اطلاعاتی میکنند. تم کلی داستان نسخه اول تاریک بود و ایدن هم شخصیتی سردخو، خشن، بیرحم و البته انتقامجو داشت. این تاریکی داستان را میشد تا حدی یکی از نکات مثبت نسخه اول محسوب کرد، حداقل برای نگارنده که یکی از نکات مثبت آن بود و به شخصه توانستم تا حد قابل قبولی با ایدن و داستان بازی ارتباط برقرار کنم. حالا مشخص نیست یوبی سافت چه فکری پیش خودش کرده که آن تم تاریک نسخه قبل را برای نسخه جدید، دیگر مورد استفاده قرار نداده است. شاید به این خاطر که دیگر صدای طرفداران به خاطر شباهت به نسخه قبلی درنیاید، یا شاید به این خاطر که بتواند با روشنتر کردن تم داستانی به مخاطبان آن بیفزاید، یا چندین شاید دیگر. احتمالاً از این دو خط بالا این نکته را دریافتهاید که تم داستانی بازی به مانند نسخه قبلی، تیره و تاریک نیست. بله، همین طور هم هست. به طور کلی تم بازی در این نسخه بسیار شادتر و رنگیتر از نسخه قبلی است و این تغییر نسبتاً بزرگ، یکی از مواردی است در این نسخه حاصل شده. درآمدن از آن فضای تاریک نسخه قبلی به سازندگان اجازه داده تا بتوانند به طور کلی به پویایی شخصیتها و داستان بازی توجه بیشتری داشته باشند و در کل، شاهد کم کاری خاصی از سوی سازندگان در این زمینه نیستیم.
بازی تقریباً از هر نظر، نسبت به نسخه قبلی پیشرفت کرده است
شخصیت اصلی این نسخه مارکس هالُوی (Marcus Holloway) نام دارد، جوانی سیه چرده که عضو گروهی از هکرها به نام ددسِک (DedSec) است. او و دوستاناش با نفوذ به سیستم ctOS کم کم از رازهای پشت پرده این سیستم و نیات شوم افراد پشت آن باخبر میشوند و کم کم رقابت با این سیستم برای از بین بردن آن آغاز میشود. البته به مانند نسخه نخست، مارکس هالوی هم دلایلی شخصی برای تنفر از ctOS و سازندگان آن دارد. او حداقل تا قبل از آغاز ماجراهای Watch Dogs 2 (یعنی تا قبل از آن که کنترلاش به دستان شما سپرده شود) از لحاظ قانونی مرتکب جرم خاصی نشده است. البته، گاهی اوقات انسانهای بیگنـ*ـاه هم به اشتباه مظنون پنداشته میشوند و این اتفاق برای مارکس هم افتاده است. او در سیستم ctOS به اشتباه فردی مجرم نام گرفته و در لیست افراد تحت تعقیب قرار میگیرد. این دلیل اصلی تنفر مارکس از این سیستم است. همین مسئله هم باعث میشود تا او سعی داشته باشد به کمک دوستاناش در گروه ددسِک در این سیستم فوق امنیتی رخنه کند و نوعی بازی را با سازندگان ctOS به راه بیندازد. اگر بخواهیم شخصیت مارکس را بررسی کنیم، در ابتدا باید بگوییم او شخصیتی شوخ طبع و جالب دارد. او به وقتش با دیگران شوخی میکند، به وقتش هم جدی و مصمم میشود و برای دستیابی به هدفش از هیچ چیز فرو نمیگذارد. تقریباً میتوان شخصیت او را در رده شخصیتهایی چون دلسین رو (Delsin Rowe) در بازی inFamous Second Son قرار داد هرچند که در حد دلسین هم کاریزماتیک نیست. او به ظاهر شخصیتی عدالت طلب دارد، ولی این خصلت او چندان در اعمالی که انجام میدهد نمود ندارد. در حقیقت کارهایی که مارکس در طول بازی انجام میدهد گاهاً با یکدیگر تناقض دارند و همین مسئله باعث میشود تا از ارزش شخصیت پردازی او کاسته شود. به طور کلی میتوان گفت شخصیت مارکس اندکی از ایدن بهتر جلوه میکند ولی هنوز هم با شخصیتی چون اتزیو آدیتوره (Ezio Auditore) که به عنوان یکی از سمبلهای یوبی سافت شناخته میشود فاصله دارد. شخصیتهای جانبی بازی هم به مانند نسخه اول تقریباً مناسب هستند و شخصیت پردازی قابل قبولی دارند. بازی در هر زمان سعی دارد شما را بخنداند، به همین جهت حتی در جدیترین لحظات هم میتوان منتظر شوخ طبعی شخصیتها یا رخ دادن اتفاقات بامزه بود. این شوخیها گاهاً جالب هستند و گاهاً هم بیمزه. به هر حال، این مورد کاملاً سلیقهای است و به خلق و خوی هر شخص برمیگردد، شاید کسانی که به دنبال بازیهای جدی هستند اصلاً نتوانند با Watch Dogs 2 کنار بیایند و بالعکس، عاشقان بگو و بخند کردنهای دائمی کاملاً از آن رضایت پیدا کنند. به طور کلی میتوان گفت که بازی از لحاظ داستان و شخصیت پردازی در سطح مناسبی قرار دارد و از برخی جهات نسبت به نسخه نخست نیز بهتر عمل میکند، ولی هنوز هم از این لحاظ بینقص نیست و جای پیشرفت بیشتری دارد. شاید اگر سری Watch Dogs ادامه پیدا کند، در نسخه بعدی آن شاهد داستان سرایی و شخصیت پردازی به نسبت بهتری باشیم.
مارکس هالوی، شخصیتی شوخ طبع دارد
تجربه هکر بودن، نسخه ۲٫۰
نسخه قبلی بازی مکانیزمهای مختلفی را در گیم پلی خود جای داده بود تا بتواند به مذاق تمامی بازیبازان خوش بیاید. در بازی قبلی ایدن توانایی داشت تا موانع مختلف را پشت سر بگذارد (نمیتوان اسم آن را پارکور گذاشت)، هدایت ماشینها و موتور سیکلتهای مختلف را بر عهده بگیرد، از اسلحههای گرم مختلف استفاده کند، به کمک یک باطوم درگیریهای تن به تن را به نفع خودش پایان بخشد، در مواقع لزوم از مخفی کاری استفاده کند و مهمتر از همه، به کمک گوشی هوشمند خود از نعمتی به نام “هک کردن” بهره ببرد. حتی او به سیستم ctOS نیز متصل بود و به کمک آن، میتوانست هویت افراد مختلف را به کمک گوشی خود شناسایی کند و به مواردی چون سن، اسم و حتی شغل و میزان درآمد آنها دسترسی پیدا کند. البته، تقریباً هیچ کدام از موارد ذکر شده در حد اعلایی قرار نداشت. پشت سر گذاشتن موانع شامل موارد و اجسام خاصی میشد و از آن جایی که ایدن پارکورکار نبود، خیلی از موانع را هم نمیتوانست پشت سر بگذارد و با محدودیتهایی در این زمینه مواجه بود. سیستم رانندگی بازی که در یک کلام، شرم آور بود. در حقیقت سیستم رانندگی بازی از GTA IV که در سال ۲۰۰۸ عرضه شده بود (بزرگترین نقطه ضعف آن بازی هم سیستم رانندگی نچسباش بود) نیز در این زمینه ضعیفتر عمل کرد و روی Sleeping Dogs را که در سال ۲۰۱۲ عرضه شد و میزان تصنعی بودن سیستم رانندگی در یک بازی کامپیوتری را چندین گام به جلو برد را نیز سفید کرد و یک سیستم رانندگی به شدت مصنوعی، عجیب و غریب و آزار دهنده را به خورد مخاطبان داد. سیستم تیراندازی بازی یکی از کم ایرادترین بخشهای بازی بود ولی هنوز هم نمیتوانم دلیل مناسبی برای عدم وجود قابلیت تیراندازی از داخل خودرو پیدا کنم. درگیریهای تن به تن هم که شامل موارد کاملاً محدودی میشد و در کنار بخش مخفی کاری، پس از مدتی تمامی شیوههای از پای در آوردن دشمنان در این دو زمینه به وسیله باطوم برای بازیبازان تکراری جلوه میکرد. قابلیتهای مربوط به هک هم یکی از بخشهای جذاب بازی بود ولی آن قدر این مکانیزمها تا انتهای بازی مورد استفاده قرار میگرفتند که پس از مدتی، کاملاً تکراری و کهنه میشدند و کار به جایی میرسید که برخی بازیبازان کم حوصلهتر در صورت مواجه شدن با بخشی از یک مرحله که برای انجام آن نیاز به استفاده از قابلیتهای هک بود، آهی از ته دل میکشیدند و با خود میگفتند “دوباره شروع شد!”
خوشبختانه سیستم رانندگی در بازی بسیار آبرومندانهتر از نسخه قبل است
نقد و بررسی بازی Watch Dogs 2
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com