- عضویت
- 8/8/19
- ارسال ها
- 1,681
- امتیاز واکنش
- 15,271
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقد و بررسی بازی Layers of Fear
خلق کردن برای هنرمندان، وارد شدن به وادی همواره ناشناختهای است که آنها اعتیادی مالیخولیایی به آن پیدا میکنند. خویی که آنان در این وادی تجربه میکنند، خصلتهایی آنی و بیمارگونه است. تفاوتی نمیکند شاعر باشد، نویسنده باشد، فیلم ساز یا مجسمه ساز و نقاش و معمار و موسیقیدان. همه آنان خویشتن خویش را به پیکاری تن به تن و انتزاعی، اما چنان حقیقی که عالم واقع را یارای آن نیست، با مزاجی ناشناخته و نامکرر برای خلق کردن وا مینهند. به الههای تا سر حد جنون فریبا، و مصرانه بیرحم. جنگی که پس از ریختن خون انتزاعی هنرمند، منجر به خلق اثر هنری میشود.
نمونه
اگر بخوانید که همت و اراده میکل آنژ (میکل آنجلو بوناروتی- نقاش و مجسمه ساز قرن پانزدهم و شانزدهم ایتالیا) برای خلق نگارههای سقف نمازخانه سیستین (همان که نقاشی معروف “آفرینش” در مرکزش جا دارد)، چه اندازه ستودنی بوده (چنانچه رومن رولان در کتاب “میکلآنژ” از قول او میگوید: به هنگام کار بر روی سقف نمازخانه سیستین، ریشهایم رو به بالا رشد میکرده است!) یا ویلیام ترنر (نقاش قرن هجدهم و نوزدهم انگلیسی) را که چگونه با انگشت و تف و ضربههای کشنده و جانفرسای قلمو با تابلوهایش برخورد میکرده است، یا اگر فیلم آمادئوس را دیده باشید، که درباره زندگی یکی از نوابغ عالم بشریت، یعنی ولفگان آمادئوس موتزارت، موسیقیدان اتریشی قرن هجدهم است، و سرخوشی زیستن و ولع تخریب کننده توامانش را برای خلق نُتهای قطعهای جدید تماشا کنید، یا اگر فیلم مودیلیانی (بر گرفته از زندگی آمادئو مودیلیانی نقاش ایتالیایی قرن بیستم) را دیده باشید و جان دادنش را برای خلق بهترین اثر زندگیاش؛ شمهای، و ذرهای، و اندکی از آنچه را که این هنرمندان با آن دست و پنجه نرم میکردهاند، خواهید دانست؛ و تنها خواهید دانست. نه چیزی بیش از این. تازه می توانید سراغ این دست هنرمندان شیدا و واله را تا صدها و بلکه هزارها نفر در تاریخ بگیرید.
این باکس آرت رسمی بازی است و تمام رگه های اصلی بازی در آن دیده می شود. قدری با دقت نگاه کنید تا دریابید.
حال به همه اینها احساسی را که هنرمند برای خلق شاهکار خود (Magnum Opus) دارد، بیفزایید. او میاندیشد که برترین آفرینش عالم به واسطه ذهن او و افکار او و دستان او به وجود خواهد آمد. احساسی یگانه و بی همتا که چنگ به بند بند بدن او خواهد زد و آن را خواهد فشرد و ارتعاشی کرکننده در گوش و جان و روحش منعکس میکند، تا با چلاندن هستی واسطهایاش به ظهور برسد. چنین تنشهای روحی بدون شک عواقب بیرونی خواهد داشت. چه آنکه بر تن و روان خود هنرمند اثر بگذارد، و چه آنچنان که استنلی کوبریک در فیلم Shining یا درخشش، سعی در به نمایش در آوردن آن روح خبیث به تسخیر الاهه هنر درآمده کرده است؛ که خویشتن را بر نمیتابد و تبهکارانه از دیوارههای تنش، از چشمانش و از دهان و دستش بیرون میزند و به جنون ختم میشود. بازی Layers of Fear بر همین منوال تاریخدار و پرسابقه ساخته شده و این حیطه ناشناس و خطرآفرین هنرمندان را در قالب بازی تولید کرده است. ایدهای با گسترهای وصف ناشدنی، وجدانگیز و حریص برای ظهور. در ادامه از منبع الهام اصلی بازی نیز سخن خواهیم گفت.
برخورد کله کلهها!
ابتدا باید بگویم که والا بنده تعجب میکنم! این بازی بدون سر و صدا منتشر شد و نامی هم از آن بر سر زبانها نیفتاد. نه به قولی “هایپ” (هیجان زده) کرد، و نه آنقدر تبلیغ و تمجید از خود، که باعث به وجودآیی تصورات کاذب شود. هیچ! بازی را ساختند و فوریه سال میلادی پیش (۲۰۱۶) منتشر کردند و الان هم نشستهاند کنج عزلتشان! در ماه مارس سال جاری هم بازیشان برای ایکس باکس وان رایگان شد و آنان که از همان ابتدا عاشق باکس آرت بازی شده بودند (از جمله خودم) این بازی درخشان در سبک ترسناک روانشناسانه را به غنیمت بردند. گیمفا هم نقدشان نکرد. آقایان در IGN نیز لطف کردند و به این بازی نمره ۵٫۸ عطا کردند و حکما از خود هم راضیاند. Gamespot هم با دو ایراد به بازی ۷ داد. (چطوری آخه؟!) – خدا ازشان نگذرد!- (نام سایتهای معتبر را به آن دلیل میآورم که بخش اعظمی از بازی بازان اعتبار بسیاری از بازیها را از نظرگاه آنها میسنجند- حق آن بازی بازان هم بازی نکردن دستاوردهایی چون “لایههای ترس” است!).
نمایی از اتاق کار آقای نقاش، زمانی که برای نخستین بار پا به آن می گذارید. به طراحی هنری اتاق توجه کنید
Layers of Fear را استودیوی Bloober Team ساخته و Aspyr Media آن را برای کنسولهای PS4 و Xbox One و سیستم عاملهای ویندوز و لینوکس و مکینتاش منتشر کرده است. بازیای از زاویه دید اول شخص، که بازیباز را به جستجو در خانهای متروک و خالی و عجیب، و در پی حل معماهای شخصی هنرمندی وامیدارد. ایده پرورده شده برای داستان بازی میخکوب کننده است. (این میخکوب کنندگی هرچه تجربههای هنرمندانه بیشتری داشته باشید، بیشتر میشود) نه که جستجوی صرف خانهای خالی از سکنه چنین باشد. بلکه دچار شدن نقاش با توهمات و تصوراتی در رابـ*ـطه با زندگی شخصیاش و زندگی زناشویی و رابـ*ـطهاش با تک فرزند دخترش و مواجهه با آنان در عوالم خیال است که جذبه این بازی را چندان میکند. مضمونی آشنا برای زندگی هنرمندان.
آغاز
نقاشی ناشناس و بی نام، در شبی بارانی به خانه باز میگردد و کلیدش را میاندازد و در را باز میکند و یکراست به سراغ اتاق کارش میرود (البته این شمایید که باید بروید) تا بر روی تابلواش کار کند. به محض آنکه چشمتان به جمال بازی روشن شد، محو فضاسازی بینقص آن میشوید. نورپردازیهای قوی با چشمههای نوری موضعی، در کنار تاریکی گوشه کنارهای خانههای خارجی! نور مات چراخهای دیواری که به زور در برابر تاریکی مقاومت کردهاند. خانه خانهای کلاسیک به نظر میآید. با کف پوشی چوبی که صدایش به خوبی احساس میشود. کریدور با راه پلهای به طبقه دوم راه میبرد و زیر آن انباری است و سمت راست انباری آشپزخانه. سمت چپ نیز اتاق کار آقای نقاش است که درش قفل است و باید کلیدش را بیابید و بروید سر خلق شاهکار هنرمندمان. نقاشیهای نصب شده در راه پله توجه را جلب میکنند. خصوصا اگر اندکی با نقاشان بنام غرب آشنا باشید. خاصه آن مرد لپ کیسهای خندان، که پرترهای است از فرانسیسکو گویا، نقاش اسپانیایی. در وهله نخست گمان میکنید تمام محیط بازی همین چند اتاق مشکوک است که یکی دو درش هم قفل است؛ اما بازی خیلی زود و پیش از آنکه حوصلهتان سر برود به شما تفهیم میکند که قضیه از چه قرار است. به همین سبب پس از چند دقیقه چیزی پُر کشش درون بدنتان ترشح میشود و جذب بازی میشوید. ابتدا از پیانو شروع میشود. سپس از اتاق کودک. و سپستر، وقتی از اتاق کارش بیرون میآیید و میبینید کریدور تبدیل به راهرویی شده است که راست به اتاقی میرسد! وارد اتاق میشوید. پنجرهای باز دارد. به بیرون نگاه میکنید. حیاط خلوتی آن بیرون است که روی دیوارش نوشته شده: از دسترس بیرون است! به محض خواندن، پنجره به خودی خود بسته میشود و موهای تنتان سیخ میشود. (باورتان نمیشود؟) همین اندازه کافی است تا با شوقی مالیخولیایی و تشنه برای ترسیدن! بازی را تا به آخر دنبال کنید. البته همانطور که گفتم پیش از وارد شدن به اتاق کار هنرمند باید کلید آن را پیدا کنید و مجبورید در خانه گشتی بزنید. در این مدت ذرهای با چاشنیهای ترس بازی و فضاسازی استثناییاش آشنا خواهید شد.
یکی از طرح هایی که درون بازی پیدا می کنید. خشونت و بی رحمی بی تعارفی در آن دیده می شود
The Picture of Dorian Gray منبع الهام در عالم ادبیات
در اینجا باید به یکی از سرنخهای بازی در رابـ*ـطه با مفاهیم روانشناسانه اشاره کنم. مسالهای که با دنیای هنرمندان پیوستگی و خویشی نزدیکی دارد: جاودانگی. کتابی را در همان ابتدای بازی، در کتابخانه (طبقه دوم) خواهید دید با عنوان The Picture of Dorian Gray. رمانی نوشته اسکار وایلد، نویسنده ایرلندی قرن نوزدهم که با نوشتن همین رمان گوتیک به شهرت جهانی رسید.
رمان دوریان گری درباره جوانی خوشسیما به همین نام است که تنها به زیبایی و لـ*ـذت پایبند است. پس از آنکه دوست نقاشش از او پرترهای در کمال زیبایی و جوانی میکشد، با دیدن نقاشی چهره خود، از اندیشه گذشت زمان و نابودی جوانی و زیبایی در اندوه و غمی عمیق فرو میرود. چنین میشود که در آن دم آرزو میکند چهرهاش همیشه جوان و شاداب بماند و در قبال آن، گذشت زمان و پیری به تصویر او، یعنی پرتره نقاشی شدهاش منتقل شود. آرزوی دوریان گری برآورده میشود. پس از آن او به خوش گذرانی روزگار سپری می کند و تصویر دوریان گری در پرتره، به مرور پیرتر و پلیدتر و کریهتر میشود. دوریان گری تا آن اندازه دچاری پلیدی و پلشتی میشود که نقاش تصویر خود را به قتل میرساند. برای لو نرفتن بیش از اندازه این رمان، از بازگو کردن باقیاش صرف نظر میکنم؛ تا اگر کسانی مشتاق خواندنش هستند، آن را مطالعه کنند و عاقبت دوریان گری را خود دنبال کنند. وجود این رمان در بازی اشارهای است به چگونگی اختلالهای روانی نقاش بازی و پیوند و پیشینه آن با عالم ادبیات. در حقیقت Layers of Fear با ارجاع به چنین منابعی، بار ساخته و پرداخته شدن خود را بیش از پیش سنگینتر و پر ثمرتر کرده است.
P.T منبع الهام در عالم
پس از اشاره به منبع الهام نخست بازی، باید اشارهای به یکی از، از دسترفتهترین بازیهای صنعت بازی –شاید هم بزرگتریناش- یعنی Silent Hills ملقب به P.T بکنیم. Layers of Fear اِلمانهای بسیاری دارد که بیمعطلی شما را به یاد آن بازی خواهد انداخت. راهروهایی که مدام تکرار میشوند و سرتان را به دوران میاندازند. صدای زنگ خوردن تلفن. تغییر ابعاد فیزیکی بازی که حیرانکننده است. صدای ونگ کودکی و زاری زنی در پستو. نحوه غافل گیری و زهره ترک شدن. و حتی خود داستان (!) که میتواند ادای دین این بازی باشد، به آن ترساننده هرگز تمام نشده از کوجیما. البته گمان نکنید که Layers of Fear تقلیدی کورکورانه و خام دستانه از آن بازی است. خیر. لایههای ترس هویت خاص خود را خلق کرده و استقلال کامل دارد. این اشاره نیز به دلیل تاثیر شگرف ساخته کوجیما بر این ژانر است و بنده هم نخواستم از ذکر نام آن بازی افسوس برانگیز غافل بمانم.
اگر این تصویر را در قالب بررسی بازی لایه های ترس نمی دیدید، بدون شک می گفتید: یادش بخیر! حتما یکی از صحنه های P.T بوده ها!
خلق کردن برای هنرمندان، وارد شدن به وادی همواره ناشناختهای است که آنها اعتیادی مالیخولیایی به آن پیدا میکنند. خویی که آنان در این وادی تجربه میکنند، خصلتهایی آنی و بیمارگونه است. تفاوتی نمیکند شاعر باشد، نویسنده باشد، فیلم ساز یا مجسمه ساز و نقاش و معمار و موسیقیدان. همه آنان خویشتن خویش را به پیکاری تن به تن و انتزاعی، اما چنان حقیقی که عالم واقع را یارای آن نیست، با مزاجی ناشناخته و نامکرر برای خلق کردن وا مینهند. به الههای تا سر حد جنون فریبا، و مصرانه بیرحم. جنگی که پس از ریختن خون انتزاعی هنرمند، منجر به خلق اثر هنری میشود.
نمونه
اگر بخوانید که همت و اراده میکل آنژ (میکل آنجلو بوناروتی- نقاش و مجسمه ساز قرن پانزدهم و شانزدهم ایتالیا) برای خلق نگارههای سقف نمازخانه سیستین (همان که نقاشی معروف “آفرینش” در مرکزش جا دارد)، چه اندازه ستودنی بوده (چنانچه رومن رولان در کتاب “میکلآنژ” از قول او میگوید: به هنگام کار بر روی سقف نمازخانه سیستین، ریشهایم رو به بالا رشد میکرده است!) یا ویلیام ترنر (نقاش قرن هجدهم و نوزدهم انگلیسی) را که چگونه با انگشت و تف و ضربههای کشنده و جانفرسای قلمو با تابلوهایش برخورد میکرده است، یا اگر فیلم آمادئوس را دیده باشید، که درباره زندگی یکی از نوابغ عالم بشریت، یعنی ولفگان آمادئوس موتزارت، موسیقیدان اتریشی قرن هجدهم است، و سرخوشی زیستن و ولع تخریب کننده توامانش را برای خلق نُتهای قطعهای جدید تماشا کنید، یا اگر فیلم مودیلیانی (بر گرفته از زندگی آمادئو مودیلیانی نقاش ایتالیایی قرن بیستم) را دیده باشید و جان دادنش را برای خلق بهترین اثر زندگیاش؛ شمهای، و ذرهای، و اندکی از آنچه را که این هنرمندان با آن دست و پنجه نرم میکردهاند، خواهید دانست؛ و تنها خواهید دانست. نه چیزی بیش از این. تازه می توانید سراغ این دست هنرمندان شیدا و واله را تا صدها و بلکه هزارها نفر در تاریخ بگیرید.
این باکس آرت رسمی بازی است و تمام رگه های اصلی بازی در آن دیده می شود. قدری با دقت نگاه کنید تا دریابید.
حال به همه اینها احساسی را که هنرمند برای خلق شاهکار خود (Magnum Opus) دارد، بیفزایید. او میاندیشد که برترین آفرینش عالم به واسطه ذهن او و افکار او و دستان او به وجود خواهد آمد. احساسی یگانه و بی همتا که چنگ به بند بند بدن او خواهد زد و آن را خواهد فشرد و ارتعاشی کرکننده در گوش و جان و روحش منعکس میکند، تا با چلاندن هستی واسطهایاش به ظهور برسد. چنین تنشهای روحی بدون شک عواقب بیرونی خواهد داشت. چه آنکه بر تن و روان خود هنرمند اثر بگذارد، و چه آنچنان که استنلی کوبریک در فیلم Shining یا درخشش، سعی در به نمایش در آوردن آن روح خبیث به تسخیر الاهه هنر درآمده کرده است؛ که خویشتن را بر نمیتابد و تبهکارانه از دیوارههای تنش، از چشمانش و از دهان و دستش بیرون میزند و به جنون ختم میشود. بازی Layers of Fear بر همین منوال تاریخدار و پرسابقه ساخته شده و این حیطه ناشناس و خطرآفرین هنرمندان را در قالب بازی تولید کرده است. ایدهای با گسترهای وصف ناشدنی، وجدانگیز و حریص برای ظهور. در ادامه از منبع الهام اصلی بازی نیز سخن خواهیم گفت.
برخورد کله کلهها!
ابتدا باید بگویم که والا بنده تعجب میکنم! این بازی بدون سر و صدا منتشر شد و نامی هم از آن بر سر زبانها نیفتاد. نه به قولی “هایپ” (هیجان زده) کرد، و نه آنقدر تبلیغ و تمجید از خود، که باعث به وجودآیی تصورات کاذب شود. هیچ! بازی را ساختند و فوریه سال میلادی پیش (۲۰۱۶) منتشر کردند و الان هم نشستهاند کنج عزلتشان! در ماه مارس سال جاری هم بازیشان برای ایکس باکس وان رایگان شد و آنان که از همان ابتدا عاشق باکس آرت بازی شده بودند (از جمله خودم) این بازی درخشان در سبک ترسناک روانشناسانه را به غنیمت بردند. گیمفا هم نقدشان نکرد. آقایان در IGN نیز لطف کردند و به این بازی نمره ۵٫۸ عطا کردند و حکما از خود هم راضیاند. Gamespot هم با دو ایراد به بازی ۷ داد. (چطوری آخه؟!) – خدا ازشان نگذرد!- (نام سایتهای معتبر را به آن دلیل میآورم که بخش اعظمی از بازی بازان اعتبار بسیاری از بازیها را از نظرگاه آنها میسنجند- حق آن بازی بازان هم بازی نکردن دستاوردهایی چون “لایههای ترس” است!).
نمایی از اتاق کار آقای نقاش، زمانی که برای نخستین بار پا به آن می گذارید. به طراحی هنری اتاق توجه کنید
Layers of Fear را استودیوی Bloober Team ساخته و Aspyr Media آن را برای کنسولهای PS4 و Xbox One و سیستم عاملهای ویندوز و لینوکس و مکینتاش منتشر کرده است. بازیای از زاویه دید اول شخص، که بازیباز را به جستجو در خانهای متروک و خالی و عجیب، و در پی حل معماهای شخصی هنرمندی وامیدارد. ایده پرورده شده برای داستان بازی میخکوب کننده است. (این میخکوب کنندگی هرچه تجربههای هنرمندانه بیشتری داشته باشید، بیشتر میشود) نه که جستجوی صرف خانهای خالی از سکنه چنین باشد. بلکه دچار شدن نقاش با توهمات و تصوراتی در رابـ*ـطه با زندگی شخصیاش و زندگی زناشویی و رابـ*ـطهاش با تک فرزند دخترش و مواجهه با آنان در عوالم خیال است که جذبه این بازی را چندان میکند. مضمونی آشنا برای زندگی هنرمندان.
آغاز
نقاشی ناشناس و بی نام، در شبی بارانی به خانه باز میگردد و کلیدش را میاندازد و در را باز میکند و یکراست به سراغ اتاق کارش میرود (البته این شمایید که باید بروید) تا بر روی تابلواش کار کند. به محض آنکه چشمتان به جمال بازی روشن شد، محو فضاسازی بینقص آن میشوید. نورپردازیهای قوی با چشمههای نوری موضعی، در کنار تاریکی گوشه کنارهای خانههای خارجی! نور مات چراخهای دیواری که به زور در برابر تاریکی مقاومت کردهاند. خانه خانهای کلاسیک به نظر میآید. با کف پوشی چوبی که صدایش به خوبی احساس میشود. کریدور با راه پلهای به طبقه دوم راه میبرد و زیر آن انباری است و سمت راست انباری آشپزخانه. سمت چپ نیز اتاق کار آقای نقاش است که درش قفل است و باید کلیدش را بیابید و بروید سر خلق شاهکار هنرمندمان. نقاشیهای نصب شده در راه پله توجه را جلب میکنند. خصوصا اگر اندکی با نقاشان بنام غرب آشنا باشید. خاصه آن مرد لپ کیسهای خندان، که پرترهای است از فرانسیسکو گویا، نقاش اسپانیایی. در وهله نخست گمان میکنید تمام محیط بازی همین چند اتاق مشکوک است که یکی دو درش هم قفل است؛ اما بازی خیلی زود و پیش از آنکه حوصلهتان سر برود به شما تفهیم میکند که قضیه از چه قرار است. به همین سبب پس از چند دقیقه چیزی پُر کشش درون بدنتان ترشح میشود و جذب بازی میشوید. ابتدا از پیانو شروع میشود. سپس از اتاق کودک. و سپستر، وقتی از اتاق کارش بیرون میآیید و میبینید کریدور تبدیل به راهرویی شده است که راست به اتاقی میرسد! وارد اتاق میشوید. پنجرهای باز دارد. به بیرون نگاه میکنید. حیاط خلوتی آن بیرون است که روی دیوارش نوشته شده: از دسترس بیرون است! به محض خواندن، پنجره به خودی خود بسته میشود و موهای تنتان سیخ میشود. (باورتان نمیشود؟) همین اندازه کافی است تا با شوقی مالیخولیایی و تشنه برای ترسیدن! بازی را تا به آخر دنبال کنید. البته همانطور که گفتم پیش از وارد شدن به اتاق کار هنرمند باید کلید آن را پیدا کنید و مجبورید در خانه گشتی بزنید. در این مدت ذرهای با چاشنیهای ترس بازی و فضاسازی استثناییاش آشنا خواهید شد.
یکی از طرح هایی که درون بازی پیدا می کنید. خشونت و بی رحمی بی تعارفی در آن دیده می شود
The Picture of Dorian Gray منبع الهام در عالم ادبیات
در اینجا باید به یکی از سرنخهای بازی در رابـ*ـطه با مفاهیم روانشناسانه اشاره کنم. مسالهای که با دنیای هنرمندان پیوستگی و خویشی نزدیکی دارد: جاودانگی. کتابی را در همان ابتدای بازی، در کتابخانه (طبقه دوم) خواهید دید با عنوان The Picture of Dorian Gray. رمانی نوشته اسکار وایلد، نویسنده ایرلندی قرن نوزدهم که با نوشتن همین رمان گوتیک به شهرت جهانی رسید.
رمان دوریان گری درباره جوانی خوشسیما به همین نام است که تنها به زیبایی و لـ*ـذت پایبند است. پس از آنکه دوست نقاشش از او پرترهای در کمال زیبایی و جوانی میکشد، با دیدن نقاشی چهره خود، از اندیشه گذشت زمان و نابودی جوانی و زیبایی در اندوه و غمی عمیق فرو میرود. چنین میشود که در آن دم آرزو میکند چهرهاش همیشه جوان و شاداب بماند و در قبال آن، گذشت زمان و پیری به تصویر او، یعنی پرتره نقاشی شدهاش منتقل شود. آرزوی دوریان گری برآورده میشود. پس از آن او به خوش گذرانی روزگار سپری می کند و تصویر دوریان گری در پرتره، به مرور پیرتر و پلیدتر و کریهتر میشود. دوریان گری تا آن اندازه دچاری پلیدی و پلشتی میشود که نقاش تصویر خود را به قتل میرساند. برای لو نرفتن بیش از اندازه این رمان، از بازگو کردن باقیاش صرف نظر میکنم؛ تا اگر کسانی مشتاق خواندنش هستند، آن را مطالعه کنند و عاقبت دوریان گری را خود دنبال کنند. وجود این رمان در بازی اشارهای است به چگونگی اختلالهای روانی نقاش بازی و پیوند و پیشینه آن با عالم ادبیات. در حقیقت Layers of Fear با ارجاع به چنین منابعی، بار ساخته و پرداخته شدن خود را بیش از پیش سنگینتر و پر ثمرتر کرده است.
P.T منبع الهام در عالم
پس از اشاره به منبع الهام نخست بازی، باید اشارهای به یکی از، از دسترفتهترین بازیهای صنعت بازی –شاید هم بزرگتریناش- یعنی Silent Hills ملقب به P.T بکنیم. Layers of Fear اِلمانهای بسیاری دارد که بیمعطلی شما را به یاد آن بازی خواهد انداخت. راهروهایی که مدام تکرار میشوند و سرتان را به دوران میاندازند. صدای زنگ خوردن تلفن. تغییر ابعاد فیزیکی بازی که حیرانکننده است. صدای ونگ کودکی و زاری زنی در پستو. نحوه غافل گیری و زهره ترک شدن. و حتی خود داستان (!) که میتواند ادای دین این بازی باشد، به آن ترساننده هرگز تمام نشده از کوجیما. البته گمان نکنید که Layers of Fear تقلیدی کورکورانه و خام دستانه از آن بازی است. خیر. لایههای ترس هویت خاص خود را خلق کرده و استقلال کامل دارد. این اشاره نیز به دلیل تاثیر شگرف ساخته کوجیما بر این ژانر است و بنده هم نخواستم از ذکر نام آن بازی افسوس برانگیز غافل بمانم.
اگر این تصویر را در قالب بررسی بازی لایه های ترس نمی دیدید، بدون شک می گفتید: یادش بخیر! حتما یکی از صحنه های P.T بوده ها!
نقد و بررسی بازی Layers of Fear
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com