خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
خسته ام از آرزوها؛ آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی؛ بال های استعاری
لحظه های کاغذی را؛ روز و شب تکرارکردن
خاطرات بایگانی زندگی های اداری
آفتاب زرد وغمگین؛ پله های رو به پایین
سقف های سرد و سنگین؛ آسمان های اجاری
با نگاهی سرشکسته؛ چشم هایی پینه بسته
خسته از درهای بسته؛ خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده؛ میزهای صف کشیده
خنده های لـ*ـب پریده؛ گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی؛ پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی؛ نیمکت های خماری
رونوشت روزها را؛ روی هم سنجاق کردم
شنبه های بی پناهی؛ جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را؛ با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی؛ باد خواهد برد باری
روی میز خالی من؛ صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیت ها؛ نامی از ما یادگاری


اشعار قیصر امین پور

 
  • تشکر
Reactions: BINA.A، MacTavish و *Ghazale*

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
دل داده ام بر باد، بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی، از دودمان باد
آب از تو توفان شد، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد، کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد، بوی تو می آید
تنها تو می مانی، ما می رویم از یاد


اشعار قیصر امین پور

 
  • تشکر
Reactions: BINA.A، MacTavish و *Ghazale*

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
من
سال های سال مردم
تا اینکه یک دم زندگی کردم
تو می توانی
یک ذره
یک مثقال
مثل من بمیری؟
***
حرف‌های ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می‌کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می‌شود!


اشعار قیصر امین پور

 
  • تشکر
Reactions: BINA.A، MacTavish و *Ghazale*

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونان که بایدند
نه باید ها...
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض می خورم
عمری است
لبخند های لاغر خود را
در دل ذخیره می کنم:
باشد برای روز مبادا!
اما
در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه می داند؟
شاید
امروز نیز روز مبادا باشد!


اشعار قیصر امین پور

 
  • تشکر
Reactions: BINA.A، MacTavish و *Ghazale*

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
باز هم اول مهر آمده بود
و معلم آرام
اسم ها را می خواند.
اصغر پورحسین!
پاسخ آمد: حاضر.
قاسم هاشمیان!
پاسخ آمد: حاضر.
اکبر لیلا زاد...
پاسخش را کسی از جمع نداد.
بار دیگر هم خواند:
اکبر لیلازاد!
پاسخش را کسی از جمع نداد
همه ساکت بودیم
جای او اینجا بود
اینک اما، تنها
یک سبد لاله ی سرخ
در کنار ما بود
لحظه ای بود، معلم سبد گل را دید
شانه هایش لرزید
همه ساکت بودیم
ناگهان در دل خود زمزمه ای حس کردیم
گل فریاد شکفت!
همه پاسخ دادیم:
حاضر، ما همه اکبر لیلا زادیم


اشعار قیصر امین پور

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: BINA.A، MacTavish و *Ghazale*

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
با تو ام
ای لنگر تسکین!
ای تکان های دل!
ای آرامش ساحل!
با تو ام
ای نور!
ای منشور!
ای تمام طیف های آفتابی!
ای کبودِ ارغوانی!
ای بنفشابی!
با تو ام ای شور ای دل شوره شیرین!
با تو ام
ای شادی غمگین!
با تو ام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمی دانم!
هر چه هستی باش!
ای کاش…
نه،جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش!
اما باش!



اشعار قیصر امین پور

 
  • تشکر
Reactions: BINA.A، MacTavish و *Ghazale*

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
خسته‌ام از این کویر، این کویر کور و پیر
این هبوط بی‌دلیل، این سقوط ناگزیر
آسمان بی‌هدف، بادهای بی‌طرف
ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر
ای نظاره‌ی شگفت، ای نگاه ناگهان!
ای هماره در نظر، ای هنوز بی‌نظیر!
آیه آیه‌ات صریح، سوره سوره‌ات فصیح!
مثل خطی از هبوط، مثل سطری از کویر
مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی‌امان
مثل لحظه‌های وحی، اجتناب‌ناپذیر
ای مسافر غریب، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر!
از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر!
این تویی در آن طرف، پشت میله‌ها رها
این منم در این طرف، پشت میله‌ها اسیر
دست خسته‌ی مرا، مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر، خسته‌ام از این کویر!


اشعار قیصر امین پور

 
  • تشکر
Reactions: BINA.A، MacTavish و *Ghazale*

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
خارها
خوار نیستند
شاخه های خشک
چوبه های دار نیستند
میوه های کال کرم خورده نیز
روی دوش شاخه بار نیستند
پیش از آن که برگ های زرد را
زیر پای خویش، سرزنش کنی
خش خشی به گوش میرسد:
برگ های بی گنـ*ـاه،
با زبان ساده اعتراف میکنند
خشکی درخت
از کدام ریشه آب می خورد!


اشعار قیصر امین پور

 
  • تشکر
Reactions: BINA.A و MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
ما در عصر احتمال به سر می بریم
در عصر شک و شاید
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید ...
در عصر قاطعیتِ تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال، یقینی نیست
اما من
بی نام تو
حتی یک لحظه احتمال ندارم
چشمان تو عین الیقین من
قطعیت نگاه تو دین من است
من از تو ناگزیرم
من بی نام ناگزیر تو می میرم!


اشعار قیصر امین پور

 
  • تشکر
Reactions: BINA.A و MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,430
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
این ترانه بوی نان نمی‌دهد
بوی حرف دیگران نمی‌دهد
سفرهء دلم دوباره باز شد
سفره‌ای که بوی نان نمی‌دهد
نامه‌ای که ساده و صمیمی است
بوی شعر و داستان نمی‌دهد:
با سلام و آرزوی طول عمر
که زمانه این زمان نمی‌دهد
کاش این زمانه زیر و رو شود
روی خوش به ما نشان نمی‌دهد
یک وجب زمین برای باغچه
یک دریچه، آسمان نمی‌دهد
وسعتی به قدر جای ما دو تن
گر زمین دهد، زمان نمی‌دهد!
فرصتی برای دوست داشتن
نوبتی به عاشقان نمی‌دهد
هیچ کس برایت از صمیم دل
دست دوستی تکان نمی‌دهد
هیچ کس به غیر ناسزا تو را
هدیه‌ای به رایگان نمی‌دهد
کس ز فرط های‌و‌هوی گرگ و میش
دل به هی‌هی شبان نمی‌دهد
جز دلت که قطره‌ای است بیکران
کس نشان ز بیکران نمی‌دهد
عشق نام بی‌نشانه است و کس
نام دیگری بدان نمی‌دهد
جز تو هیچ میزبان مهربان
نان و گل به میهمان نمی‌دهد
ناامیدم از زمین و از زمان
پاسخم نه این ، نه آن…نمی‌دهد
پاره‌های این دل شکسته را
گریه هم دوباره جان نمی‌دهد
خواستم که با تو درد دل کنم
گریه‌ام ولی امان نمی‌دهد…


اشعار قیصر امین پور

 
  • تشکر
Reactions: BINA.A و MacTavish
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا