- عضویت
- 16/7/18
- ارسال ها
- 1,274
- امتیاز واکنش
- 34,299
- امتیاز
- 443
- زمان حضور
- 9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
****
1. اولین بارى که بابام ی چک خوابوند تو گوشم خندیدم, گفتم چکو باید تو بانک بخوابونى...
بزرگوار چک دوم رو طورى خوابوند که با مفهوم همراهبانک آشنا شدم!
2. بابام گفت: برو به داداشت بگو ماشینو بشوره!
میگم خب خودت چرا نمیگی؟!
میگه: اونکه زبونِ آدمیزاد حالیش نمیشه شاید زبونِ تورو بفهمه
حالا من موندم بابام به اون فوش داد؟ به من فوش داد؟
یا کلا منظور نداشت؟ یا با جفتمون بود؟!
3. بچه های گروه به علت یه سفر اروپایى، چند روزى نمیتونم در خدمتتون باشم
این همسایمون هرموقع میره اروپا مودمشو خاموش میکنه!
4. ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﻧﺬﺭﯼ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺪﺍﺭﻭﺷﮑﺮ !!
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﻣﺎ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺍﺯ ﮔﺸﻨﮕﯽ ﻣﯿﻤﺮﺩﯾﻢ، ﺩﻭﺗﺎ ﺑﻬﻢ ﺩﺍﺩ..!!
5. اینایی که سر امتحان استادو صدا میکنن جواب سوال رو میگیرن دقیقا چی میپرسن؟؟ من هر بار استادو صدا کردم بهم گفته سوال واضحه چیشو توضیح بدم..؟!
6. + این ساعته چه قیمته؟
_ ۸۰۰ هزار تومن
+ رنگ سیاهشو هم دارین؟
_ بله
+ اها خوبه.. رنگ شیرشکری هم دارین؟
_ نه متاسفانه!
+حیف شد ... اون رنگی میخواستم..(فرار میکند)!
7. رفتیم گوسفندزنده بخریم.قیمتش خیلی بالابود. میگف نژاد این گوسفندا نیوزلندیه.
حالا چه فرقی میکنه مگه. بالهجه بریتیش میخواد بَه بَه کنه برامون؟ :|
8. امروز عرق سوز شده بودم تو خیابون داشتم به صورت پرانتزی راه می رفتم که سوزشش کم شه، یهو یه زنه اومد یه ۲ تومنی داد و گفت خدا انشالله همه ی معلولارو شفا بده تاخونه رسیدم دیگه جیبام جا نداشت حساب کردم تو هفته سه روز عرق سوز بشم تا اخر مرداد یه ۲۰۶ میخرم :)
خدایا شکرت که گرماتم نعمته :))
9. رو تختم دراز کشیده بودم بابام در اتاقو باز کرد اومد تو اتاق رفت سراغ لباسام گفتم سلام بابا جواب نداد,دیدم داره گریه میکنه و به تی شرت سفیدی که اویزون بود زل زده فک کردم بوی سیگارو متوجه شده.گفتم چی شده بابا چرا گریه میکنی گفت شاکیم ازت خدا,اومد رو تـ*ـخت دراز کشید و از بدنم رد شد.
10. الان از حمیدرضا صدر بپرسی سخت ترین کنکور چه سالی بوده؟ میگه سال ۱۹۶۲ اونجایی که فرانک رایکارد اون سانتر اعجاب انگیز رو برای فدریکو فلینی انجام داد درست در همون لحظه کنکوری برگزار میشد که به عنوان سخت ترین کنکور بعد از لشگر کشی استالین به تپه های شمالی اسکاندیناوی محسوب میشد!
11. ازين هندزفرى بيسيماى آيفون ميزاريد بزاريد ولى ديگه فاز مامور FBI رو نگيريد!!
12. تو خونمون بوی جوجه کباب اومد خوشحال شدم رفتم نون و پیاز آماده کردم رفتم سر قابلمه دیدم عدس پلو داریم. الان نیم ساعته همش حس میکنم ساندرو ثبت نام کردم بهم ال نود دادن!
13. تقسیم کار پشه های اتاقمو دوست دارم. دو تاشون از پا به پایینو میزنن، دو تاشون رو شیکم و بازوها کار میکن. یکیشونم با کوادکوپتر بالاسرم گشت میزنه، به بقیه پوشش میده!
14. راننده تاكسي گفت گرمته؟
فكر كردم ميخواد كولر روشن كنه، گفتم خيلي..
گفت اين گرما هم كار خودشونه كه ذهن مردمو منحرف كنن!!
15. دقت کردین پشت ماشین باباها همیشه چندتا شیشه آب هست که بهش دست نمیزنن
بعد از اینکه طلای مامانا رو ریختن تو چرخه اقتصاد باید از باباها هم بخوان اون شیشه آب ها رو ببرن بریزن تو سد کرج تا مشکل کم آبی هم برطرف بشه!
16. پشت چراغ قرمز از ماشین کناریم ی دختره پرسید آتیش داری؟ گفتم «آتش عشقت به جانم شعله زد» ک یهو شوهرش پیاده شد زد رو شیشه و «سوختم، خاکسترم را باد بُرد».!
17. مامانم زنگ زده میگه برقامون رفته من میرم خونه مامبزرگ شب بیا اونجا، بعد رسیده دوباره زنگ زده میگه اینجام برق نیست ما با مامبزرگ میریم خونه خالت شب بیا اونجا. فقط خدا کنه خالم اینا برق داشته باشن وگرنه بلند میشن با هم میرن آلمان خونه داییم!
18. یه مسواک خریدم صدهزار تومن
سوالم اینه که دندونام واسه مسواک ضرر نداره ؟! :|
19. اونقدر هوا گرمه که کولرمونم از پشت بوم اومده رو مبل نشسته شربت بهش دادیم
میگه بذار ده دیقه خنک بشم الان میرم بالا!
20. آدم جرأت نداره تو ایران موفق و سرشناش شه یهو یه عکس دوران بلوغو پیدا میکنن ازت میذارن مینویسن کی فکرشو میکرد؟ هفت نسلت داغون میشه!
1. اولین بارى که بابام ی چک خوابوند تو گوشم خندیدم, گفتم چکو باید تو بانک بخوابونى...
بزرگوار چک دوم رو طورى خوابوند که با مفهوم همراهبانک آشنا شدم!
2. بابام گفت: برو به داداشت بگو ماشینو بشوره!
میگم خب خودت چرا نمیگی؟!
میگه: اونکه زبونِ آدمیزاد حالیش نمیشه شاید زبونِ تورو بفهمه
حالا من موندم بابام به اون فوش داد؟ به من فوش داد؟
یا کلا منظور نداشت؟ یا با جفتمون بود؟!
3. بچه های گروه به علت یه سفر اروپایى، چند روزى نمیتونم در خدمتتون باشم
این همسایمون هرموقع میره اروپا مودمشو خاموش میکنه!
4. ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﻧﺬﺭﯼ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺧﺪﺍﺭﻭﺷﮑﺮ !!
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﻣﺎ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺍﺯ ﮔﺸﻨﮕﯽ ﻣﯿﻤﺮﺩﯾﻢ، ﺩﻭﺗﺎ ﺑﻬﻢ ﺩﺍﺩ..!!
5. اینایی که سر امتحان استادو صدا میکنن جواب سوال رو میگیرن دقیقا چی میپرسن؟؟ من هر بار استادو صدا کردم بهم گفته سوال واضحه چیشو توضیح بدم..؟!
6. + این ساعته چه قیمته؟
_ ۸۰۰ هزار تومن
+ رنگ سیاهشو هم دارین؟
_ بله
+ اها خوبه.. رنگ شیرشکری هم دارین؟
_ نه متاسفانه!
+حیف شد ... اون رنگی میخواستم..(فرار میکند)!
7. رفتیم گوسفندزنده بخریم.قیمتش خیلی بالابود. میگف نژاد این گوسفندا نیوزلندیه.
حالا چه فرقی میکنه مگه. بالهجه بریتیش میخواد بَه بَه کنه برامون؟ :|
8. امروز عرق سوز شده بودم تو خیابون داشتم به صورت پرانتزی راه می رفتم که سوزشش کم شه، یهو یه زنه اومد یه ۲ تومنی داد و گفت خدا انشالله همه ی معلولارو شفا بده تاخونه رسیدم دیگه جیبام جا نداشت حساب کردم تو هفته سه روز عرق سوز بشم تا اخر مرداد یه ۲۰۶ میخرم :)
خدایا شکرت که گرماتم نعمته :))
9. رو تختم دراز کشیده بودم بابام در اتاقو باز کرد اومد تو اتاق رفت سراغ لباسام گفتم سلام بابا جواب نداد,دیدم داره گریه میکنه و به تی شرت سفیدی که اویزون بود زل زده فک کردم بوی سیگارو متوجه شده.گفتم چی شده بابا چرا گریه میکنی گفت شاکیم ازت خدا,اومد رو تـ*ـخت دراز کشید و از بدنم رد شد.
10. الان از حمیدرضا صدر بپرسی سخت ترین کنکور چه سالی بوده؟ میگه سال ۱۹۶۲ اونجایی که فرانک رایکارد اون سانتر اعجاب انگیز رو برای فدریکو فلینی انجام داد درست در همون لحظه کنکوری برگزار میشد که به عنوان سخت ترین کنکور بعد از لشگر کشی استالین به تپه های شمالی اسکاندیناوی محسوب میشد!
11. ازين هندزفرى بيسيماى آيفون ميزاريد بزاريد ولى ديگه فاز مامور FBI رو نگيريد!!
12. تو خونمون بوی جوجه کباب اومد خوشحال شدم رفتم نون و پیاز آماده کردم رفتم سر قابلمه دیدم عدس پلو داریم. الان نیم ساعته همش حس میکنم ساندرو ثبت نام کردم بهم ال نود دادن!
13. تقسیم کار پشه های اتاقمو دوست دارم. دو تاشون از پا به پایینو میزنن، دو تاشون رو شیکم و بازوها کار میکن. یکیشونم با کوادکوپتر بالاسرم گشت میزنه، به بقیه پوشش میده!
14. راننده تاكسي گفت گرمته؟
فكر كردم ميخواد كولر روشن كنه، گفتم خيلي..
گفت اين گرما هم كار خودشونه كه ذهن مردمو منحرف كنن!!
15. دقت کردین پشت ماشین باباها همیشه چندتا شیشه آب هست که بهش دست نمیزنن
بعد از اینکه طلای مامانا رو ریختن تو چرخه اقتصاد باید از باباها هم بخوان اون شیشه آب ها رو ببرن بریزن تو سد کرج تا مشکل کم آبی هم برطرف بشه!
16. پشت چراغ قرمز از ماشین کناریم ی دختره پرسید آتیش داری؟ گفتم «آتش عشقت به جانم شعله زد» ک یهو شوهرش پیاده شد زد رو شیشه و «سوختم، خاکسترم را باد بُرد».!
17. مامانم زنگ زده میگه برقامون رفته من میرم خونه مامبزرگ شب بیا اونجا، بعد رسیده دوباره زنگ زده میگه اینجام برق نیست ما با مامبزرگ میریم خونه خالت شب بیا اونجا. فقط خدا کنه خالم اینا برق داشته باشن وگرنه بلند میشن با هم میرن آلمان خونه داییم!
18. یه مسواک خریدم صدهزار تومن
سوالم اینه که دندونام واسه مسواک ضرر نداره ؟! :|
19. اونقدر هوا گرمه که کولرمونم از پشت بوم اومده رو مبل نشسته شربت بهش دادیم
میگه بذار ده دیقه خنک بشم الان میرم بالا!
20. آدم جرأت نداره تو ایران موفق و سرشناش شه یهو یه عکس دوران بلوغو پیدا میکنن ازت میذارن مینویسن کی فکرشو میکرد؟ هفت نسلت داغون میشه!
شوخیهای جالب؛ از گوسفند نیوزلندی تا پشههای اتاقم!
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: