خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

mohamad_h

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
29/7/18
ارسال ها
178
امتیاز واکنش
15,318
امتیاز
253
زمان حضور
12 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان:پرتره
نام نویسنده:mohamad_h
نام تایید کننده:Nirvana
ژانر:عاشقانه،تراژدی
خلاصه:
ماجرای اتفاقات عاشقانه بین دو دانشجوی عکاسی به نام های پدرام وهستی است که با به وجود امدن مریضی هستی و ورود یک زن به نام سحر به داستان رابـ*ـطه ی پدرام و هستی دچار مشکلاتی میشود و...


نقد و بررسی رمان پرتره | mohamad_h کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Narges_Alioghli، gandom، نگار 1373 و 10 نفر دیگر

ØMĪĎ

شاعر انجمن
شاعر انجمن
  
عضویت
11/8/18
ارسال ها
101
امتیاز واکنش
2,830
امتیاز
213
محل سکونت
همین حوالی
زمان حضور
8 روز 21 ساعت 41 دقیقه
نقد رمان «پرتره»: زود، تند،سریع​

نقد را با این نقل قول از سامرست موام معروف شروع می کنم:«برای نگارش رمان سه اصل وجود دارد که متاسفانه کسی آنها را نمی داند.»این نقل قول نکته ای را آشکار می کند: هر نویسنده باید روش خودش را پیدا کند و پرورش بدهد. البته این به آن معنا نیست که نویسنده لازم نیست از اصول نویسندگی پیروی کند.
در نگاه اول،رمان«پرتره» را رمانی عجول دیدم. عجله و هول و ولا را در بند بند وجودِ داستان مشاهده کردم و با همه ی اینها، از آن لـ*ـذت بردم!
رمان مقدمه ای دارد که درباره اش باید واژه های «عالی» و «کم نظیر» را بکار ببرم. مقدمه ی «پرتره» همان چیزی بود که سالها در رمانهای عاشقانه ی سایتی، دنباش می گشتم و کم کم داشتم نا امید می شدم.نه مثل نیمی از مقدمه ی رمان های عاشقانه، پر از عجز و لابه بود و نه مثل نیم دیگر این دست رمانها، مملو از جملات فلسفی بزرگان، که قاچاقی در گوشه و کنار واژه ها گنجانده شده باشند.مقدمه حقیقتا منحصر به فرد بود.منحصر به «پرتره». مقدمه ای دوستانه و باور پذیر که برای صمیمیت بیشتر و ارتباط با خواننده، با لحن محاوره ای نوشته شده است.با اینکه این ایده را در چند رمان دیگر هم دیده ام؛ اما هیچوقت از آن خسته نمی شوم.گر چه نظر شخصی ام این است که مقدمه باید معجونی از ابهام و رمزآلودگی باشد.
اول از هر چیزی باید بگویم، اصلا از این قانون نانوشته ی نظرسنجی شخصیت ها، در ابتدای رمان،سر در نمی آورم.خیلی عجیب و غیر ضروری ست؛ مثل این است که روی جلد یک کتاب،مهمترین حوادث آن، لو داده شود.
با افزایش چشمگیر رمانهای عاشقانه، آنهایی موفق اند که خلاق و نوآور باشند.
هر چند که باید تاکید کنم که توضیحات بین دیالوگ ها باید با لحن اصطلاحا«کتابی» نوشته شوند،اما دوست ندارم ذوق ساختارشکنانه یِ «پرتره» را کور کنم.
بگذریم و بپردازیم به ابتدای رمان:
تا حالا چند رمان با شروع این چنینی خوانده اید؟
«در زدم و وارد کلاس شدم و استاد گفت:بازم دیر اومدید!» این کلیشه ی خیلی تکراری،دلِ من یکی را که زده است. می شد که پدرام و هستی در جای دیگری همدیگر را ملاقات کنند؛حیاط دانشگاه،غذاخوری و یا حتی پارک؛ چه می دان، هر جایی غیر از کلاس درس فوق العاده تکراری!
گریزهای لحظه ای و گاه و بی گاه نویسنده به گذشته کاملا دقیق و حساب شده طراحی شده اند.نه خیلی طولانی که در گذشته گیر بیافتیم و نه خیلی کوتاه که شبیه به اشاره ای جزئی باشد.سفر در زمان است، به معنای دقیق کلمه!
یکی از نقاط ضعف رمان،نوع معرفی شخصیت هایی مثل عرفان است که سرسری انجام می گیرد.انگار که نویسنده می خواهد سریع از آن عبور کند.خواننده فکر می کند که عرفان شخصیتی لحظه ای است و نیاز نیست به آن توجهی کند.این فکر وقتی تقویت می شود که در نظرسنجیِ شخصیت های رمان،اسمی از عرفان نیست.می بینید که این نوآوری عجیب چه معایبی دارد؟
خط سیر یکنواخت داستان ادامه دارد و بجز لحظاتی که از رفتارهای کودکانه ی هستی و شورَش را درآوردن های پدرام کفری می شویم، چیزی باعث پستی و بلندی وهیجان خاصی در این خط سیر مستقیم نمی شود.
گرچه خودم را به سختی قانع کرده ام که لازم نیست در مورد متن تماما محاوره ای رمان،ساختارگرا باشم، اما نمی توانم حداقل نکاتی را گوشزد نکنم:
اول دلیلی ک تاکید داریم، برای شرح و توضیحات بین دیالوگ هاريال از لحن«کتابی» استفاده شود این است که،احساس اطمینان از ماهر بودن نویسنده را به خواننده می دهد؛ حتی اگر نویسنده ماهر نباشد!
دوم اینکه لحن«کتابی»، متن را از طاعون یکنواختی نجات می دهد.با قابلیت فوق العاده اش برای استفاده از صنایع و آرایه های ادبی،تنوعی قابل قبول در متن ایجاد می کند؛ که همین تنوع برای خواننده کاریزماتیک است و او را جذب رمان می کند.
دلیل سوم اینکه، اصولا موقع خوانده رمان های تماما محاوره ای، آدم احساس می کند که نویسنده در اتاق تاریک بازجویی، روی میزی که تک چراغی درست بالای آن قرار دارد،نشسته و شروع به اعتراف می کند.خواننده دیگر فرقی میان دیالوگ ها و توضیحات بین آنها قائل نمی شود.
عبارت«بخش»، اول هر پست از رمان، این حس را منتقل می کند که هر پست متنی مستقل از دیگر پست ها دارد.بهتربود این عبارت بکار نمی رفت.اگر هم نویسنده اصرار به یک چنین چیزی داشت،باید براساس یک طبقه بندی ذهنی،فصل یندی ها صورت می گرفت.
قاعدتا وقتی از واکندن سنگ ها حرف به میان می آید،مقدمه ای هم از کنارش سر برمی آورد.وقتی پدر هستی،آقا محمد، از پدرام می خواهد با او به تنها اتاق خانه شان بیاید تا سنگ هایشان را با هم وا بکنند،نه مقدمه ای می بینیم، نه تعلیقی و نه حتی شاخ و برگ دادن عاطفی به جریان؛پدر هستی با اولتیماتوم دو ماه ای که به پدرام برای خرید خانه می دهد،عملا او را ضربه فنی می کند! در میان موجی از سرگردانی،تحییر و نا امیدی رهایش می کند وهمه ایها را هم در چند دقیقه انجام می دهد! این همه عجله برای چیست؟ آیا این گفتگو مهم نبود که پرداخت درستی به آن نشده بود؟ آیا اینها همه مقدمه اند تا نویسنده دست خواننده بگیرد و او را وادار به دویدن کند و بگوید:از اینها سریع بگذر! داستان اصلی جای دیگری است؛ آن جلو ها! همه ی این سوالات در ذهن مخاطب ایجاد می شود و چون نویسنده پاسخی برای آنها ارائه نمی دهد،آرام آرام تبدیل به شک می شوند؛ و شک یعنی اینکه خواننده به نویسنده اعتماد ندارد وخلاصه اینکه فاجعه می شود!
همانقدر که توضیحات بین دیالوگ ها،با آن دور تندشان که مثل برق و باد می گذرند،پاشنه ی آشیل و چشم اسفندیار داستان هستند، در عوض دیالوگ نگاری ها در اغلب موارد عالی و حساب شده بکار رفته اند.این را هم می شود یک نقطه قوت دید و هم یک نقطه ضعف.نقطه قوت از این نظر که عالی اند! و نقطه ضعف از این نظر که خواننده ناخودآگاه قسمت های ضعیف داستان (همان توضیحات بین دیالوگ ها) را رها می کند و به قسمت های قوی داستان(دیالوگ ها)می پردازد.درواقع خواننده،پرشی رمان را می خواند.
توضیحات بریده بریده پدرام،وقتی که بیهوش شدن هستی را به اورژانس اطلاع می دهد، خلاقیت خیلی خوبی است که اگر توضیحات متن هم در همین سطح بودند،تاثیر بیشتری داشت.
از آنجا که توضیح عینکی بودن پدرام، دقیق نیست و چندان هم روی این موضوع مانور داده نشده،خواننده پدرام را بدون عینک مجسم می کند.
در کل،«پرتره» رمانی است که شروعی طوفانی دارد و به موازات جلو رفتنش،انرژی اش را از دست می دهد؛ در عوض عجله اش بیشتر می شود.

اگر می خواهید وقت خود را با رمانی عاشقانه،صمیمی و عجول بگذرانید،رمان«پرتره»اتنخاب خوبی است.


نقد و بررسی رمان پرتره | mohamad_h کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Narges_Alioghli، Sayenovel، gandom و 13 نفر دیگر

Narín✿

سرپرست بخش کتاب
سرپرست بخش
ناظر کتاب
ویراستار انجمن
  
  
عضویت
1/12/19
ارسال ها
2,131
امتیاز واکنش
43,894
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
107 روز 12 ساعت 35 دقیقه
این رمان از همه لحاظ خوبه
ولی انگار نویسنده ی عزیز خیلی عجله داشتن برای پایان دادنش
هرکسی رمانو بخونه متوجه این موضوع میشه
ولی در کل من خیلی این رمانو دوست دارم
خسته نباشید نویسنده عزیز


نقد و بررسی رمان پرتره | mohamad_h کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Narges_Alioghli، Asal_Zinati، gandom و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا