- عضویت
- 12/8/18
- ارسال ها
- 2,007
- امتیاز واکنش
- 7,220
- امتیاز
- 308
- زمان حضور
- 0
نویسنده این موضوع
به بهانه سالگرد درگذشت یک مرد بزرگ
زدراکو رایکوف مردی که زیاد میدانست
امروز مصادف با سالگرد سرمربی استقلال در دهه 50 است که به همراه این تیم توانست افتخارات زیادی را کسب کند.
به گزارش "ورزش سه"، 25 خرداد 1337 دریکی از شهرهای سوئد در سن 31 سالگی یکی از گلهای یوگسلاوی سابق را در مقابل پاراگوئه در جام جهانی 1958 به ثمر میرساند تا به لطف این گل این تیم بهعنوان تیم دوم گروه بعد از فرانسه به مرحله بعد صعود کند.
*آغاز کار در ایران در سال 1347
او درست 11 سال بعدازاین گل در سن 41 سالگی پایش به ایران باز میشود تا آغازگر دورانی نو برای فوتبال این مرز و بوم باشد. از زدراکو رایکوف حرف میزنیم همان کسی که به قول منصور پورحیدری سیستم را وارد فوتبال ایران کرد تا نامش بر اریکه فوتبال ایران بهخصوص باشگاه استقلال برای همیشه جاودانه بماند.
کافی است پای خاطرات تکتک شاگردانش بنشینید تا پی به درایت و کاردانی این مربی ببرید. از جواد قراب گرفته تا مسعود مژدهی از ناصر حجازی گرفته و مظلومی و جباری تا حسن روشن که طفل شیرینش لقب داشت. همان نسلی که در یکشب تاریخی با غلبه برهاپول تلاویو فصلی نو در تاریخ فوتبال تاج سابق رقم زدند و معمار این افتخار زدراکو رایکوف بود.عکسی که از آن بازی به یادگار مانده است شاید تنها یادگار بهجامانده برای نسلی باشد که او را ندیده و فقط از او شنیده است.
*توجه ویژه به جوانان و تبحر در کشف استعداد
خاطرم است علی جباری میگفت برداران مژدهی را وقتیکه با همسرش در پارک ساعی قدم میزدند مشغول فوتبال دید وآن قدر ایستاد تا آنها را به تمرین تیم دعوت کند یا رضا نعلچگر را در سن 12 سالگی کشف کرد و همواره در تمرینات تیم جوانان حضور داشت و بازیکنان بزرگی را مثل ناصر حجازی و غلامحسین مظلومی و حسن روشن را تحویل جامعه فوتبال ایران داد.»
خود رایکوف در همین خصوص اعتقاد داشت: «غلامحسین مظلومی چیز دیگری بود. دلم برایش تنگشده است. وقتی از او جدا شدم، همیشه آرزو داشتم مثل او را پیدا کنم، چون فوتبال در خونش بود. او بزرگترین بازیکنی بود که در ایران دیدم. سالهای بعد وقتی یک بازیکن مثل روشن بزرگ شد، دیگر میخواست باکارهای فردیاش ستاره بماند. اما مظلومی این شکلی نبود. او برای تیم کار میکرد، نه ستاره شدن. عجب بازیکنی بود. من اولین بار روشن را در تیم ملی جوانان دیدم. یک بازیکن فوقالعاده تکنیکی که شخصیت محکم و باثباتی داشت. وقتی از او میخواستم در کارهای گروهی شرکت کند، خیالم راحت بود. چون همه را تحت تأثیر قرار میداد.»
*تغییر سبک فوتبال ایران از هوا به زمین
رایکوف با دیدی منطقی به فوتبال مخالف حمله با چشمان بسته بود. او اعتقاد داشت تیمهای بزرگ اگر گل مفت نخورند بازیها را میبرند. رایکوف در مصاحبهای که بعد از رفتنش از ایران انجام داد میگفت: «هنوز یادم هست که فوتبال شما چقدر سخت عوض میشد. اصلاً تغییر نمیکرد! وقتی به ایران آمدم، دیدم تمامی گروهها به سبک انگلیسی بازی میکنند. سانتر کردن و سر زدن برنامه اول همه آنها بود. درحالیکه میدانستم فوتبال ایران قابلیتهای دیگری دارد. خیلی سعی کردم که آرام، آرام نوع بازی ملی پوشان ایرانی را عوض کنم، ولی هیچ فایدهای نداشت. آنها با سیستم یوگسلاوی که من در نظرم بود کنار نمیآمدند.»
او درعینحال با آشنایی به فوتبال روز دنیا که آن زمان در اختیار بلوک شرق بود به طب ورزشی اشراف زیادی داشت. آن روزها که مثل امروز گذاشتن یخ روی منطقه آسیبدیده بدن ورزشکاران مد نبود، این مربی با فشار آب سرد و با شلنگ درواقع کار فیزیوتراپها را انجام میداد.
*6 بر صفر یکی از روزهای بد زندگی من
رایکوف علاوه بر خلق روزهای خوب مثل همه مربیان دنیا روزهای بدی هم داشت. شاید تلخترین خاطره آبیها هم تحت هدایت مستر رایکوف ثبتشده باشد همان باخت 6 بر صفر در ورزشگاه بزرگ آزادی.
خودش دراینباره چنین نظری دارد: «در دربی تاج و پرسپولیس چشمباز کردم و یکصد هزار ایرانی را در ورزشگاه آزادی دیدم. واقعاً تصویر فوقالعادهای بود. من کمتر در دربی شکست میخوردم. 3 یا 4 بازی را بردیم، ولی در یک مسابقه 6 بر یک شکست خوردیم... چی؟ اشتباه میکنم؟ بله... بله ... یادم افتاد. 6 بر صفر باختیم. چرایش را هیچوقت نفهمیدم. تاج تیمی بود که یا همه بود و یا هیچ نبود! ما آن روز انگیزه بردن نداشتیم. یعنی هیچی نبودیم. وقتی گل اول و دوم را خوردیم، پرسپولیس میتوانست تا فردا صبح به ما گل بزند. روز 6 بر صفر وحشتناک بود، خیلی روز بدی بود... یکی از روزهای بد زندگی من!»
*اگر پروین را به من میدادند، قبولش نمیکردم
درعینحال رایکوف درباره علی پروین هم نظرات جالبی را مطرح می کند: «آن موقع در پرسپولیس بازی می کرد. همه می گفتند بازیکن خوبی است، ولی اگر پروین را به من می دادند، قبولش نمی کردم. او وقتی پا به توپ می شد خیلی فکر می کرد. بازیکن سریعی نبود. با بقیه بازیکنان همکاری نداشت. می خواست فقط خودش باشد. البته پروین به تنهایی خوب کار می کرد. من بازیکنان هم تیپ پروین را نمی پسندیدم. می خواستم بچه هایم تک ضرب کار کنند. پاسکاری برایم از دریبل خیلی مهمتر بود.!»
پایانی بر راه رایکوف نیست
رایکوف توانست سازمانی را تاسیس کند تا استقلال بر پایه همان سال 20 سال بعد توسط دستیار اولش منصور پورحیدری باز هم بر بام فوتبال آسیا تکیه زند چرا که این مربی همواره او به عنوان یک مرجع یاد می کرد. و جالب آنکه حجازی هم تا مرز به دست آوردن این جام پیش رفت تا نشان دهد پایانی بر راه رایکوف نیست. همین امروزهم در هیئت مدیره استقلال نام دو تن از شاگردان این مرد بزرگ به چشم می خورد.
قهرمانی با الجزایر بعد از ترک ایران
اما پایان کار رایکوف پس از ده سال در سال 1355 چندان به شیرینی دوران حضورش نبود تا او با قلبی شکسته کشوری که عاشقش بود را تر ک کرد. اما بعد از رفتنش کمتر کسی سراغی از او نگرفت تا او در همان مصاحبه با ناراحتی فراوان بگوید: «هیچ کس دیگر یادی از من نمی کند. کسی سراغم را نمی گیرد. از بین شاگردان گذشته ام در ایران کسی با من در تماس نیست.»
رایکوف بعد از ترک ایران به همراه الجزایر قهرمان آفریقا شد «بعد از ایران، الجزایر یکی از عزیزترین کشورهایی بود که در آن عمرم را سپری کردم. اما به خاطر مشکلات خانوادگی مجبور شدم به کرواسی بر گردم!»
پایان عمر در فاصلهای دورتر از زادگاه
زدراکو رایکوف که به خاطر دوران فروپاشی یوگسلاوی سابق در منزل دخترش لیدیا در شهر مکزیکوسیتی زندگی میکرد در تاریخ 9 مرداد 1376 چشم از جهان گشود تا فوتبال ایران از یکی از معماران دوستداشتنی خود را ازدستداده باشد. روحش شاد و یادش گرامی.
نویسنده: کیاوش عزیزی
زدراکو رایکوف مردی که زیاد میدانست
امروز مصادف با سالگرد سرمربی استقلال در دهه 50 است که به همراه این تیم توانست افتخارات زیادی را کسب کند.
به گزارش "ورزش سه"، 25 خرداد 1337 دریکی از شهرهای سوئد در سن 31 سالگی یکی از گلهای یوگسلاوی سابق را در مقابل پاراگوئه در جام جهانی 1958 به ثمر میرساند تا به لطف این گل این تیم بهعنوان تیم دوم گروه بعد از فرانسه به مرحله بعد صعود کند.
*آغاز کار در ایران در سال 1347
او درست 11 سال بعدازاین گل در سن 41 سالگی پایش به ایران باز میشود تا آغازگر دورانی نو برای فوتبال این مرز و بوم باشد. از زدراکو رایکوف حرف میزنیم همان کسی که به قول منصور پورحیدری سیستم را وارد فوتبال ایران کرد تا نامش بر اریکه فوتبال ایران بهخصوص باشگاه استقلال برای همیشه جاودانه بماند.
کافی است پای خاطرات تکتک شاگردانش بنشینید تا پی به درایت و کاردانی این مربی ببرید. از جواد قراب گرفته تا مسعود مژدهی از ناصر حجازی گرفته و مظلومی و جباری تا حسن روشن که طفل شیرینش لقب داشت. همان نسلی که در یکشب تاریخی با غلبه برهاپول تلاویو فصلی نو در تاریخ فوتبال تاج سابق رقم زدند و معمار این افتخار زدراکو رایکوف بود.عکسی که از آن بازی به یادگار مانده است شاید تنها یادگار بهجامانده برای نسلی باشد که او را ندیده و فقط از او شنیده است.
*توجه ویژه به جوانان و تبحر در کشف استعداد
خاطرم است علی جباری میگفت برداران مژدهی را وقتیکه با همسرش در پارک ساعی قدم میزدند مشغول فوتبال دید وآن قدر ایستاد تا آنها را به تمرین تیم دعوت کند یا رضا نعلچگر را در سن 12 سالگی کشف کرد و همواره در تمرینات تیم جوانان حضور داشت و بازیکنان بزرگی را مثل ناصر حجازی و غلامحسین مظلومی و حسن روشن را تحویل جامعه فوتبال ایران داد.»
خود رایکوف در همین خصوص اعتقاد داشت: «غلامحسین مظلومی چیز دیگری بود. دلم برایش تنگشده است. وقتی از او جدا شدم، همیشه آرزو داشتم مثل او را پیدا کنم، چون فوتبال در خونش بود. او بزرگترین بازیکنی بود که در ایران دیدم. سالهای بعد وقتی یک بازیکن مثل روشن بزرگ شد، دیگر میخواست باکارهای فردیاش ستاره بماند. اما مظلومی این شکلی نبود. او برای تیم کار میکرد، نه ستاره شدن. عجب بازیکنی بود. من اولین بار روشن را در تیم ملی جوانان دیدم. یک بازیکن فوقالعاده تکنیکی که شخصیت محکم و باثباتی داشت. وقتی از او میخواستم در کارهای گروهی شرکت کند، خیالم راحت بود. چون همه را تحت تأثیر قرار میداد.»
*تغییر سبک فوتبال ایران از هوا به زمین
رایکوف با دیدی منطقی به فوتبال مخالف حمله با چشمان بسته بود. او اعتقاد داشت تیمهای بزرگ اگر گل مفت نخورند بازیها را میبرند. رایکوف در مصاحبهای که بعد از رفتنش از ایران انجام داد میگفت: «هنوز یادم هست که فوتبال شما چقدر سخت عوض میشد. اصلاً تغییر نمیکرد! وقتی به ایران آمدم، دیدم تمامی گروهها به سبک انگلیسی بازی میکنند. سانتر کردن و سر زدن برنامه اول همه آنها بود. درحالیکه میدانستم فوتبال ایران قابلیتهای دیگری دارد. خیلی سعی کردم که آرام، آرام نوع بازی ملی پوشان ایرانی را عوض کنم، ولی هیچ فایدهای نداشت. آنها با سیستم یوگسلاوی که من در نظرم بود کنار نمیآمدند.»
او درعینحال با آشنایی به فوتبال روز دنیا که آن زمان در اختیار بلوک شرق بود به طب ورزشی اشراف زیادی داشت. آن روزها که مثل امروز گذاشتن یخ روی منطقه آسیبدیده بدن ورزشکاران مد نبود، این مربی با فشار آب سرد و با شلنگ درواقع کار فیزیوتراپها را انجام میداد.
*6 بر صفر یکی از روزهای بد زندگی من
رایکوف علاوه بر خلق روزهای خوب مثل همه مربیان دنیا روزهای بدی هم داشت. شاید تلخترین خاطره آبیها هم تحت هدایت مستر رایکوف ثبتشده باشد همان باخت 6 بر صفر در ورزشگاه بزرگ آزادی.
خودش دراینباره چنین نظری دارد: «در دربی تاج و پرسپولیس چشمباز کردم و یکصد هزار ایرانی را در ورزشگاه آزادی دیدم. واقعاً تصویر فوقالعادهای بود. من کمتر در دربی شکست میخوردم. 3 یا 4 بازی را بردیم، ولی در یک مسابقه 6 بر یک شکست خوردیم... چی؟ اشتباه میکنم؟ بله... بله ... یادم افتاد. 6 بر صفر باختیم. چرایش را هیچوقت نفهمیدم. تاج تیمی بود که یا همه بود و یا هیچ نبود! ما آن روز انگیزه بردن نداشتیم. یعنی هیچی نبودیم. وقتی گل اول و دوم را خوردیم، پرسپولیس میتوانست تا فردا صبح به ما گل بزند. روز 6 بر صفر وحشتناک بود، خیلی روز بدی بود... یکی از روزهای بد زندگی من!»
*اگر پروین را به من میدادند، قبولش نمیکردم
درعینحال رایکوف درباره علی پروین هم نظرات جالبی را مطرح می کند: «آن موقع در پرسپولیس بازی می کرد. همه می گفتند بازیکن خوبی است، ولی اگر پروین را به من می دادند، قبولش نمی کردم. او وقتی پا به توپ می شد خیلی فکر می کرد. بازیکن سریعی نبود. با بقیه بازیکنان همکاری نداشت. می خواست فقط خودش باشد. البته پروین به تنهایی خوب کار می کرد. من بازیکنان هم تیپ پروین را نمی پسندیدم. می خواستم بچه هایم تک ضرب کار کنند. پاسکاری برایم از دریبل خیلی مهمتر بود.!»
پایانی بر راه رایکوف نیست
رایکوف توانست سازمانی را تاسیس کند تا استقلال بر پایه همان سال 20 سال بعد توسط دستیار اولش منصور پورحیدری باز هم بر بام فوتبال آسیا تکیه زند چرا که این مربی همواره او به عنوان یک مرجع یاد می کرد. و جالب آنکه حجازی هم تا مرز به دست آوردن این جام پیش رفت تا نشان دهد پایانی بر راه رایکوف نیست. همین امروزهم در هیئت مدیره استقلال نام دو تن از شاگردان این مرد بزرگ به چشم می خورد.
قهرمانی با الجزایر بعد از ترک ایران
اما پایان کار رایکوف پس از ده سال در سال 1355 چندان به شیرینی دوران حضورش نبود تا او با قلبی شکسته کشوری که عاشقش بود را تر ک کرد. اما بعد از رفتنش کمتر کسی سراغی از او نگرفت تا او در همان مصاحبه با ناراحتی فراوان بگوید: «هیچ کس دیگر یادی از من نمی کند. کسی سراغم را نمی گیرد. از بین شاگردان گذشته ام در ایران کسی با من در تماس نیست.»
رایکوف بعد از ترک ایران به همراه الجزایر قهرمان آفریقا شد «بعد از ایران، الجزایر یکی از عزیزترین کشورهایی بود که در آن عمرم را سپری کردم. اما به خاطر مشکلات خانوادگی مجبور شدم به کرواسی بر گردم!»
پایان عمر در فاصلهای دورتر از زادگاه
زدراکو رایکوف که به خاطر دوران فروپاشی یوگسلاوی سابق در منزل دخترش لیدیا در شهر مکزیکوسیتی زندگی میکرد در تاریخ 9 مرداد 1376 چشم از جهان گشود تا فوتبال ایران از یکی از معماران دوستداشتنی خود را ازدستداده باشد. روحش شاد و یادش گرامی.
نویسنده: کیاوش عزیزی
زدراکو رایکوف مردی که زیاد میدانست
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com