- عضویت
- 7/1/24
- ارسال ها
- 1,247
- امتیاز واکنش
- 4,647
- امتیاز
- 203
- سن
- 18
- محل سکونت
- دیار خیالات
- زمان حضور
- 57 روز 8 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
نمی دانم از کجا شروع کنم. داستانی که می خواهم بگویم مربوط به سالیان بسیار کهن می باشد. حدود 2300سال قبل از میلاد.
هنگامی که من با یک نفر یا بهتر بگویم زاده ی آتش، شیطان تمام الختیار جهان آشنا شدم و این بدترین اتفاق ممکن در طول زندگی من بود.
آن موقع من یکی از هزاران خدمتکار قصر بزرگ امپراطوری جزیره کرت ( یونان کنونی) بودم، در آن زمان تمدن ما (تمدن مینُوسی) بسیار پر رونق بودو امپراطور با خرد و دانا، حکومتی یکپارچه و سراسر آرامش به وجود آورده بود. همه روزگار خوشی داشتیم تا اینکه...
کمی مکث می کندو سپس دوباره ادامه می دهد:
_ او پیدایش شد، می گفتند پسر ارشد امپراطور مینوس، ارباب ایستاتیس است، اما من می دانستم یک جای کار مشکل دارد
او اصلا شبیه به ارباب ایستاتیسی که من از بچگی به یاد داشتم نبود! او درواقع جانشین امپراطور نبود، او خودِ شیطان بود و معلوم نبود چگونه هویت ارباب را دزدیده بود!
هنگامی که من با یک نفر یا بهتر بگویم زاده ی آتش، شیطان تمام الختیار جهان آشنا شدم و این بدترین اتفاق ممکن در طول زندگی من بود.
آن موقع من یکی از هزاران خدمتکار قصر بزرگ امپراطوری جزیره کرت ( یونان کنونی) بودم، در آن زمان تمدن ما (تمدن مینُوسی) بسیار پر رونق بودو امپراطور با خرد و دانا، حکومتی یکپارچه و سراسر آرامش به وجود آورده بود. همه روزگار خوشی داشتیم تا اینکه...
کمی مکث می کندو سپس دوباره ادامه می دهد:
_ او پیدایش شد، می گفتند پسر ارشد امپراطور مینوس، ارباب ایستاتیس است، اما من می دانستم یک جای کار مشکل دارد
او اصلا شبیه به ارباب ایستاتیسی که من از بچگی به یاد داشتم نبود! او درواقع جانشین امپراطور نبود، او خودِ شیطان بود و معلوم نبود چگونه هویت ارباب را دزدیده بود!
داستان کوتاه ظهور خونآشام
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com