خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

گیل دخت

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
105
امتیاز واکنش
191
امتیاز
88
سن
21
محل سکونت
تیان شان
زمان حضور
2 روز 7 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
فریدریش ویلهلم نیچه یا فریدریش ویلهلم نیتسچه (به آلمانی: Friedrich Wilhelm Nietzsche) (تلفظ آلمانی: [ˈfʁi:dʁɪç ˈvɪlhɛlm ˈni:tʃə] (دربارهٔ این پرونده شنیدن)) (زادهٔ ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ – درگذشتهٔ ۲۵ اوت ۱۹۰۰) فیلسوف، ادیب، شاعر، منتقد فرهنگی، جامعه‌شناس، آهنگساز و لغت‌شناس آلمانی و استاد زبان‌های لاتین و یونانی بود که آثارش تأثیر بسیار عمیقی بر فلسفهٔ غرب و تاریخ اندیشهٔ مدرن برجای گذاشته است.[۱][۲][۳][۴] مهم‌ترین اثر فلسفی و ادبی نیچه کتاب چنین گفت زرتشت است که از دیدگاه هایدگر تنها مدخلی است به کتاب ناتمام او یعنی ارادهٔ معطوف به قدرت.[۵]
در سال ۱۸۶۹ با ۲۴ سال سن، به کرسی لغت‌شناسی کلاسیک در دانشگاه بازل دست یافت که جوان‌ترین فرد در نوع خود در تاریخ این دانشگاه به‌شمار می‌رود. در سال ۱۸۷۹ به واسطهٔ بیماری‌هایی که در تمام طول زندگی با او همراه بود، از جایگاه خود در دانشگاه بازل کناره‌گیری کرد و دههٔ بعدی زندگانی‌اش را به تکمیل هستهٔ اصلی آثار خود که تا پیش از آن به نگارش درآورده بود، اختصاص داد. او بیماری خود را موهبتی می‌دانست که باعث زایش افکاری نو در وی شده است.[۶] در سال ۱۸۸۹ در سن ۴۴سالگی، قوای ذهنی‌اش را به‌طور کامل از دست داد و دچار فروپاشی ذهنی گردید. دلیل این اتفاق، بیماری ارثی (نرم شدگی مغز) از پدر بود که همین بیماری برادر کوچکتر او را در اوایل زندگی و پدرش را در ۳۵ سالگی از بین برد.[۷] او سال‌های باقی‌ماندهٔ عمر را با پرستاری مادرش (تا زمان مرگ او در سال ۱۸۹۷) و پس از آن خواهرش الیزابت فورستر-نیچه گذراند و سرانجام در سال ۱۹۰۰ پس از تجربهٔ عارضهٔ نومونیا و سکته‌های متعدد درگذشت.[۸]

شاکلهٔ اصلی نوشته‌های نیچه از جدل فلسفی، شاعری، نقد فرهنگی و قصه تشکیل شده و در کنار آن به‌طور گسترده‌ای نیز به هنر، لغت‌شناسی، تاریخ، دین و دانش پرداخته شده است. نوشته‌های او در عین آنکه سرشار از جملات قصار و گوشه کنایه[۹] است، شامل مباحث بسیار دیگری همچون اخلاق، زیبایی‌شناسی، تراژدی، معرفت‌شناسی، خداناباوری و خودآگاهی نیز می‌شود. بنیان‌های اصلیِ فلسفهٔ او عبارتند از نقدهایی تند علیه حقیقت مطلق در دفاع از منظرگرایی، انگارهٔ «آپولونی و دیونیسی»، نقدهای تبارشناختی بر دین و اخلاق مسیحی و نظریهٔ او در این باره تحت عنوان «اخلاق ارباب-برده‌ای»،[۱۰] تصدیق زیبایی‌شناختی وجود در واکنش به پدیدهٔ «مرگ خدا» و بحران عمیق هیچ‌انگاری، و تعریف سوژهٔ بشری به‌عنوان تجلی‌گاه اراده‌های متنازع و در کشاکش، که در مجموع با عنوان «ارادهٔ معطوف به قدرت» شناخته می‌شود.[۱۱] نیچه در آثار پسینش، مفاهیم تأثیرگذاری همچون «اَبَر-مرد» و «بازگشت جاودانه» را مطرح کرد و به‌طور فزاینده‌ای با قدرت‌های خلّاقهٔ فرد به‌عنوان نیرویی برای غلبه بر پیش‌فرض‌های اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و نیل به ارزش‌های نو و خلوص زیبایی‌شناختی درگیر شد و به غور و تفحّص در بابِ آن‌ها پرداخت.[۱۲]

پس از درگذشتِ نیچه، خواهر او الیزابت فورستر-نیچه متصدّی و ویراستار دست‌نوشته‌های او شد و شماری از آثار منتشرنشدهٔ او را جهتِ تطابق با ایدئولوژی ملی‌گرایانهٔ آلمانیِ شخصی‌اش بازنویسی کرد و در عین حال دیدگاه‌های صریح او را که به‌روشنی در تضاد با یهودستیزی و ملی‌گرایی بودند دچار واگردانی، پیچیدگی و غموض گردانید. الیزابت در مراسمی عصای نیچه را به هیتلر پیشکش کرد. آثار نیچه در ویراست‌های چاپی الیزابت به فاشیسم و نازیسم ارتباط داده شد،[۱۳] اما شماری از پژوهشگران سدهٔ بیستم چنین خوانشی از آثار نیچه را به چالش کشیدند و ویراست‌های اصلاح‌شدهٔ آثار او به‌زودی عرضه گردید.[۱۴] اندیشه‌های او در دههٔ ۱۹۶۰ بار دیگر به محبوبیت رسید، و از آن زمان تاکنون تأثیری عمیق بر اندیشمندان حوزه‌های فلسفه (به‌ویژه مکاتب فلسفه قاره‌ای همچون اگزیستانسیالیسم، پست‌مدرنیسم و پسا-ساختارگرایی)، هنر، ادبیات، روان‌شناسی و فرهنگ عامه در قرون بیستم و بیست و یکم گذاشته است.[۱۲][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸]

از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفهٔ امروزی بر مبنای پرسش‌های بنیادینی دربارهٔ بنیان ارزشها و اخلاق بوده است. نوشته‌های وی سبک تازه‌ای در زبان آلمانی محسوب می‌شد؛ نوشته‌هایی بسیار ژرف و پر از ایجاز، آمیخته با افکاری انقلابی که نیچه خود روش نوشتاری خویش را گزین‌گویی‌ها می‌نامید. یکی از مشهورترین جملات او «خدا مرده است»[۱۹][۲۰] می‌باشد که بحث‌های فراوانی را پدیدآورده است.


بیوگرافی فریدریش ویلهلم نیچه | فیلسوف

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

گیل دخت

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
105
امتیاز واکنش
191
امتیاز
88
سن
21
محل سکونت
تیان شان
زمان حضور
2 روز 7 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
داروین، و طغیان‌های عمومی علیه سنّت و سلطه ارائه کرده بود شدیداً نیچه را مجذوبِ خود ساخت. محیطِ فرهنگیِ عصری که در آن می‌زیست، نیچه را بیش از پیش تهییج کرد که افق‌های مطالعاتیِ خود را به فراسوی حوزه‌های لغت‌شناسی بسط دهد و مطالعات فلسفی‌اش را همچنان دنبال کند، هر چند او ارائهٔ توضیحی فرگشتی در بابِ حسّ زیبایی‌شناختی بشری را ناممکن می‌دانست.[۴۷]

او در سال ۱۸۶۷ برای یک سال خدمتِ داوطلبانه در توپخانهٔ ارتشِ پروس در ناومبورگ نام‌نویسی کرد. در این دوران، وی در میان هم‌قطاران تازه‌واردش به عنوانِ بهترین سوارکار شناخته شد، و افسرانِ او پیش‌بینی کردند که به‌زودی به مقامِ فرماندهی دست خواهد یافت. با این همه، در مارسِ ۱۸۶۸ هنگامِ پریدن بر زینِ اسب سـ*ـینه‌اش با قاشِ زین برخورد پیدا کرد و ماهیچه‌های سمتِ چپ آن از دو ناحیه دچار پارگی شد. این مسئله باعث شد که تواناییِ راه رفتن را برای ماه‌ها از دست بدهد.[۴۸][۴۹] از همین رو، نیچه بارِ دیگر توجّهِ خود را به مطالعاتِ گذشتهٔ خویش معطوف و آن‌ها را در سال ۱۸۶۸ تکمیل کرد، و بعدها در همان سال برای نخستین بار به دیدار ریچارد واگنر رفت.[۵۰]

استادی در دانشگاه بازل
ویرایش


دانشگاه بازل، جایی که نیچه در آن به عنوان استاد تدریس می‌کرد.

از چپ به راست: اروین رود، کارال فون گرسدورف و نیچه اکتبر ۱۸۷۱
تا حدودی به‌واسطهٔ حمایت‌های ریچل، نیچه در سال ۱۸۶۹ پیشنهادی اعتناپذیر برای مقام استادیِ لغت‌شناسی کلاسیک در دانشگاه بازل سوئیس دریافت کرد. در آن زمان نیچه تنها ۲۴ سال داشت و هنوز نه دورهٔ دکتریِ خود را به پایان رسانیده و نه گواهیِ شایستگیِ علمی دریافته کرده بود. در اینجا نیز باز با حمایت‌های ریچل از سوی دانشگاه لایپزیک به او دکتری افتخاری داده شد.[۵۱] این پیشنهاد در زمانی به او ارائه شد که او به تغییر رشته از لغت‌شناسی به علومِ تجربی فکر می‌کرد، لیک به‌هرروی، او این پیشنهاد را پذیرفت.[۵۲] تا به امروز، هنوز هم نام نیچه در فهرستِ جوان‌ترین استادان ثابتِ علومِ کلاسیک به چشم می‌خورد.[۵۳]

نیچه در این دوران آشنایی نزدیکی با «یاکوب بورکهارت» نویسندهٔ کتاب «تمدن فرهنگی رنسانس در ایتالیا» داشت. او هوادار فلسفهٔ آرتور شوپنهاور فیلسوف نامدار آلمانی بود و با واگنر، آهنگ‌ساز آلمانی، دوستی نزدیکی داشت. وی بعدها گوشهٔ انزوا گرفت و از همهٔ دوستانش رویگردان شد.

او در طول دوران تدریس در دانشگاه بازل با واگنر آشنایی داشت. قسمت دوم کتاب تولد تراژدی تا حدی با جهان موسیقی «واگنر» نیز سروکار دارد. نیچه این آهنگ‌ساز را با لقب «مینوتار پیر» می‌خواند. برتراند راسل در «تاریخ فلسفه غرب» دربارهٔ نیچه می‌گوید: «ابرمرد نیچه شباهت بسیاری به زیگفرید (پهلوان افسانه‌ای آلمان) دارد فقط با این تفاوت که او زبان یونانی هم می‌داند.»

با رسیدن به اواخر دههٔ ۱۸۷۰ نیچه به روشنگری فرانسه مشتاق شد و این در حالی بود که بسیاری از اندیشه‌ها و آرای او در آلمان جای خود را در میان فیلسوفان و نویسندگان پیدا کرده بود.

ترک شهروندی آلمان
ویرایش

نیچه و لو آندره آس سالومه و پل ری در ۱۸۸۲
در سال ۱۸۶۹ نیچه شهروندی «پروسی» خود را ملغی کرد و تا پایان عمرش بی سرزمین ماند. او در حالی که در آلمان، سوئیس و ایتالیا سرگردان بود و در پانسیون زندگی می‌کرد بخش عمده‌ای از آثار نامور خود را آفرید.

تغییر نام
ویرایش
نیچه ادعا کرد که دارای تباری از یک خانواده سرشناس لهستانی است و بر این مسئله اصرار زیادی نیز ورزید. از او نقل شده است که نوشته: «آلمان دارای ملتی بزرگ است چرا که مردمانش خون لهستانی در رگهایشان جاری است… من به لهستانی‌تبار بودن خود می‌بالم.»[۵۴][۵۵] نیچه نوشت: «به من گفته شده که نیاکانم از سرشناسان لهستانی بوده‌اند که حدود یکصد سال پیش به واسطهٔ باورهای مذهبی‌شان (پروتستان در لهستان اکثریت کاتولیک) مجبور به ترک خانه و سرزمینشان شدند؛ نامشان بعد از مهاجرت، آلمانی‌مآب می‌گردد و از نیتسکی (Niëtzky) به نیچه (Nietzsche) تغییر داده می‌شود.[۵۶]

لو آندرئاس سالومه دختر یک افسر ارتش روسیه بود که به دردناک‌ترین عشق نیچه بدل شد. او می‌گوید: «من در برابر چنین روحی قالب تهی خواهم کرد» و «از کدامین ستاره بر زمین افتادیم تا در اینجا یکدیگر را ملاقات کنیم.» این‌ها نخستین جملاتی بود که نیچه در نخستین دیدارش با سالومه بر زبان آورد.

دیوانگی و مرگ
ویرایش

پرتره کشیده شده توسط هانس اولده در ۱۹۰۰
در باب آغاز جنون نیچه روایتی معروف وجود دارد که می‌گوید روز سوم ژانویه ۱۸۸۹ نیچه در میدان کارلو آلبرتوی[۵۷] تورین داشت قدم می‌زد که با صحنهٔ تازیانه خوردن یک اسب به دست یک کالسکه‌چی روبه‌رو شد. نیچه با دیدنِ این صحنه منقلب می‌شود و به سوی آن حیوان می‌شتابد: نیچهٔ گریان، گردن اسب را در آ*غو*ش می‌گیرد و با مهربانی نوازش می‌کند و پس از چند لحظه در برابر چشمان حیرت‌زدهٔ کالسکه‌چی و بینندگان، ناگهان نقش بر زمین می‌شود. جنون و کسوف معنویِ نیچه با این رخداد در میدان کارلو آلبرتو آغاز می‌گردد.[۵۸][۵۹]

نیچه زندگی خصوصی پرتلاطمی داشته و چندان با زنان هم میانه‌ای نداشت. نیچه همواره بیمار بوده و سردرد داشته و این سردردها را نتیجهٔ زایش اندیشه‌های نو می‌دانسته است. در اواخر عمرِ نیچه خواهرش از او پرستاری می‌کرد. نیچه در ده سال واپسین عمرش عملاً مجنون بود. برخی روان‌پزشکانِ هم‌عصر نیچه به‌ویژه پزشکان درمانگر او علت دیوانگیِ نیچه را فلج تدریجیِ مغزی ناشی از عفونت سیفلیس دانستند.[۶۰] بنا بر این نظریه، طی سال‌های ۱۸۶۴ تا ۱۸۸۸ نیچه ابتدا در یکی از روسپی‌خانه‌های اروپا به سیفلیس مبتلا شده و سپس دچار فلج مغزی شده است. مدتی این تشخیص معیار عام و خاص بود و تا اواسط سدهٔ بیستم بسیاری به آن استناد می‌کردند؛ موردی که بعداً هم از لحاظ روان‌شناختی و هم پزشکی به چالش کشیده شد. الیزابت فورستر-نیچه خواهر او باور داشت که عامل جنون او استعمال کلورال[۶۱] (نوعی مسکّن که نیچه برای دردهای خود استفاده می‌کرد) است. او همچنین مدعی بود که کار فکری شدید نیز در آشفتگی‌های ذهنی برادرش نقش بسیاری داشته است.[۶۲]

برخی پژوهشگران از جمله پییر کلوسفسکی به دیوانگیِ ساختگی نیچه باور دارند.[۶۳][۶۴] بنا بر این نظریه، نیچه توطئه کرده و طبقِ برنامه‌ای ازپیش‌تنظیم‌شده طوری نقش بازی کرده است که با وانمود کردنِ خود هم جامعه و هم زمانهٔ خود را دست بیندازد. این نظریه با استناد به برخی پاره‌نوشت‌های نیچه بیش از پیش تقویت می‌شود؛ مثلاً او در کتابِ «سپیده‌دمان» چنین می‌نویسد:

«تقریباً در همه‌جا جنون و دیوانگی راهِ اندیشهٔ جدید را باز می‌کند… قدیمی‌ها گمان می‌کردند آنجا که جنون پدیدار می‌شود ذره‌ای نبوغ و خردمندی نیز همراهِ آن است… وقتی انسانِ برتر می‌خواهد یوغِ اخلاقِ حاکم را متلاشی و قانون جدیدی را وضع کند ناچار است دیوانه شود؛ یا اگر واقعاً دیوانه نباشد [با رجوع به متن کتاب مشخص می‌شود که نیچه زیر عبارت «اگر واقعاً دیوانه نباشد» خط کشیده است!] خود را به دیوانگی بزند… مشاهده می‌شود که حتی نوآوران علمِ عروض مجبور شده‌اند نگرشِ شاعریِ تازهٔ خود را زیر نقابِ جنون پنهان و مطرح کنند… چگونه می‌توان دیوانه شد وقتی دیوانه نباشی و شجاعتِ وانمود کردن به آن را نداشته باشی؟... ای نیروهای الهی به من دیوانگی عطا کنید، آری دیوانگی عطا کنید تا بتوانم سرانجام خودم را باور کنم! آری به من هذیان، تشنج، روشنایی و تاریکی بدهید…»[۶۵]

نیچه در ادامه می‌نویسد که در یونان باستان سه شیوهٔ دیوانگی وجود داشته است: جنون ساختاری (وجودی)، جنون عمد (ارادی) و جنون ساختگی (تظاهر). در گفتارِ دیگری از همین اثر، نقش مؤثر جنون در تغییر و تحوّل جامعهٔ سنتی مطرح شده است:

«تمامیِ رهبرانِ معنوی ملت‌ها به عوامل دیوانگی و شهادت متوسل می‌شدند و با تغییر آداب و رسوم جامعه روند راکد آن را متحوّل می‌کردند.»[۶۶]

نیچه در کتاب «حکمت شادان» می‌گوید که مردمِ عوام، اشخاص برجسته و تاریخ‌ساز را دیوانه می‌پندارند:

«به چشم عوام، احساسات والا و سخاوتمندانه فاقدِ سود عملی و در نتیجه به دور از واقعیت است… آدم‌های حقیر، آدم نجیب و بزرگ‌منش را دیوانه می‌پندارند، چون او سرشتِ نامعقول‌تری دارد. کشش انسان‌های برتر به طرف چیزهای استثنائی است، چیزهایی که هیچ جذابیتی برای سایر مردم ندارد.»[۶۷]


بیوگرافی فریدریش ویلهلم نیچه | فیلسوف

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

گیل دخت

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
105
امتیاز واکنش
191
امتیاز
88
سن
21
محل سکونت
تیان شان
زمان حضور
2 روز 7 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
در خود فرومی‌روی ابدی،
از خود می‌پروازی ابدی،
رخشندگی همهٔ ژرفاها،
و سرخوشی همهٔ مستانی.
- تو و نوشیدنی؟[۱۲۵]
معرفی بعضی از آثار
ویرایش
غروب بتان یا غروب بت‌ها
ویرایش
نیچه در این اثر (تألیف ۱۸۸۸) به جنگ بت‌های قدیم می‌رود و به قول خودش یکی یکی آن‌ها را طوری با پتک آشنا می‌کند که گویی با مضراب؛ پتک را نخست همچون مضراب با بدنه میان‌تهیِ بت‌ها آشنا می‌کند تا پیش از در هم کوفتنِ‌شان آن‌ها را به صدا درآورد. یکی از کسانی که در این اثر به جد نقد می‌شود سقراط به مثابه یکی از بزرگ‌ترین بت‌ها است.

فراسوی نیک و بد
ویرایش
این کتاب در اصل در ۱۸۸۶ از پیِ «چنین گفت زرتشت» چاپ شد. این اثر را به نوعی بیان تمامیِ آنچه که در چنین گفت زرتشت آمده است اما به زبانی دیگر می‌دانند. آنچه که نیچه در زرتشت به زبانی شاعرانه و نمادین بیان کرده بود، در این کتاب بیانی دیگر یافته است. خود نیچه در نامه‌ای به یاکوب بورکهارت در سپتامبر ۱۸۸۶ می‌نویسد: «خواهش می‌کنم این کتاب را بخوان. اگر چه همان چیزهایی را می‌گوید که زرتشتِ من گفته است، اما به زبانی دیگر، بسیار دیگر.»[۱۲۶]

دربارهٔ حقیقت و دروغ در مفهومی فرااخلاقی
ویرایش
رسالهٔ دربارهٔ حقیقت و دروغ در مفهومی غیراخلاقی که با عنوان دربارهٔ حقیقت و دروغ در مفهومی فرااخلاقی[۱۲۷] نیز شناخته می‌شود، در سال ۱۸۷۳، یک سال پس از نوشتن زایش تراژدی به نگارش درآمد، اما در دوران زندگی نیچه هرگز به انتشار نرسید. در بخش اعظمی از این اثر به پرسش‌هایی معرفت‌شناختی در باب ماهیت حقیقت و زبان، و چگونگی ارتباط آن‌ها با شکل‌گیری مفاهیم پرداخته می‌شود.

واپسین شَطْحیّات
ویرایش
واپسین شطحیات کتابی است شامل یادداشت‌های دوران بیماری نیچه، که به دست یوهان خوک[۱۲۸] زبانشناس دانشگاه لیدن هلند جمع‌آوری شده و در سال ۱۹۹۸ زیر عنوان «من مرده‌ام چون احمقم» به چاپ رسیده است. گردآور اصلی، عنوان «یادداشت‌های بیماری»[۱۲۹] را بر اثر خود گذارده که مترجم فارسی بنا بر ذوق خود عنوان «واپسین شطحیات» را برای آن برگزیده است. در واقع این نوشته تنها اثری از نیچه است که توسط او بین سال‌های ۱۸۸۹ تا ۱۸۹۷، یعنی دوران کسوف معنوی‌اش، به تحریر درآمده و می‌توان آن را به نوعی واپسین نوشته‌های او دانست.[۱۳۰]

ارادهٔ معطوف به قدرت
ویرایش
سال دقیق نگارشِ این اثر مشخص نیست و در واقع هیچ‌گاه از سوی خود نیچه به صورت یک کتاب در نیامد و دست کم صورتی از یک طرح بوده که نیچه در پی تکمیل آن برآمده بود. سرانجام نخستین بار به همت «پیتر گاست» و «ارنست و اوت هورنه فِر» در سال ۱۹۰۱ (یک سال پس از مرگ نیچه) گردآوری، تنظیم، تدوین و منتشر شد.

آرمانِ زُهد
ویرایش
پیش‌انگارهٔ نیچه در رسالهٔ «آرمانِ زهد» از کتاب تبارشناسی اخلاق چنین است: گناهکاریِ انسان نه یک واقعیت، که تفسیرِ یک واقعیت است.[۱۳۱]

منبع:*دانشنامه آزاد


بیوگرافی فریدریش ویلهلم نیچه | فیلسوف

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-

گیل دخت

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/2/23
ارسال ها
105
امتیاز واکنش
191
امتیاز
88
سن
21
محل سکونت
تیان شان
زمان حضور
2 روز 7 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع



منبع: دانشنامه آزاد


بیوگرافی فریدریش ویلهلم نیچه | فیلسوف

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و -FãTéMęH-
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا