خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Essence

مدیر تالار طراحی و تایپوتریلر
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
585
امتیاز واکنش
6,107
امتیاز
313
زمان حضور
14 روز 9 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خدا​
سلام و عرض ادب، امیدوارم حال دلتون خوب و قلمتون گرم نوشتن باشه.

این اولین فعالیت من توی بخش آموزش نویسندگیه و برای شروع می‌خوام بگم اصلا چرا قراره دونسته‌هام رو در اختیارتون قرار بدم، هر چند در کنارش خوشحال می‌شم اگه کسی از شما هم می‌تونه چیزی به نوشته‌های من اضافه کنه تا این اطلاعات کامل‌تر شه، دریغ نکنه.

تصور کنید کتابی رو بهتون می‌دن که ارزش ادبی بالایی داره، یا حتی توی دانشگاه جزوه‌ای رو بهتون می‌دن که ارزش علمی مناسبی داره و قراره مطالعه‌ش کنید یا یادش بگیرید. این نوشتاری که دست شماست، پر از ایرادات نگارشی، جمله‌بندی‌های سست و ناتموم، تکرار و زیاده‌گویی، قالب نادرست و به هم ریختگی پاراگرافه. چیکار می‌کنید؟ قراره غذایی که دوست دارید رو از بین کلی پیچ و مهره‌ی توی بشقاب بیرون بکشید؟ از خوردنش لـ*ـذت هم می‌برید؟ اصلا شده آشپز قاشق رو توی قابلمه جا بذاره؟ شده سس ماکارونی حاوی گوشت چرخ کرده و رب، توی سالاد شیرازی ریخته شده باشه؟

چرا این طوری مثال می‌زنم؟ کلمات، غذای مغزن. مغز ما وقتی لـ*ـذت می‌بره که همه چیز درست در جای خودش قرار داده شده باشه، تا بتونه هر چیزی رو در جای خودش مزه مزه کنه و فرو ببره، و اصل مطلب رو درک کنه. گرچه، این مرتب‌سازی گاهی می‌تونه به سلیقه مربوط باشه. مثلا دوست من سالاد رو همراه با غذا می‌خوره، من قبل غذا می‌خورم. ولی هیچ‌کدوم از ما سالاد رو توی بشقاب با غذا هم نمی‌زنیم، درسته؟
بنابراین:
توی نوشتن، اصول ثابتی وجود داره که من می‌خوام ازشون حرف بزنم. بهتره که هر نویسنده حرفه‌ای و بااستعدادی، این اصول رو حین نوشتن به یاد داشته باشه تا علاوه بر ارزش ادبی اثر نهایی، نوشتنش از اساس جلوه زیبایی داشته باشه. علاوه بر زیبایی، انتشار متن به طور رسمی و رسوندنش به دست مخاطب به طور قانونی باید با رعایت قواعد انجام بشه. پس من می‌خوام هر اطلاعاتی که برای یه نویسنده لازمه و پیش‌زمینه ویراستاریه رو در اختیار شما قرار بدم. شاید یه سری چیزا برای خیلیامون حالت مرور داشته باشه، ولی دونستن یا یادآوری شدنش برای بقیه خالی از لطف نیست. من سعی می‌کنم در چکیده‌ترین حالت مطلب رو بیان کنم، و بعد از اون پذیرای هر پیشنهاد و انتقادی هستم.


آموزش اصول الزامی نگارش اثر | اختصاصی انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Tiralin، SH A D I، zariiiiiiiii و 4 نفر دیگر

Essence

مدیر تالار طراحی و تایپوتریلر
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
585
امتیاز واکنش
6,107
امتیاز
313
زمان حضور
14 روز 9 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
بخش اول | علائم نگارشی: که به منظور جدا کردن بخش‌های متن از هم، مطلع کردن خواننده از تغییر نوع متن(مثلا دیالوگ به مونولوگ)، یا نمایش حالت راوی و شخصیت حین ادا شدن اون بخش از متن به کار می‌رن.

نقطه(.): اتمام جمله. وقتی حرفی که داشتیم می‌زدیم تموم می‌شه و می‌ریم سراغ ادامه یا حرف دیگه‌ای، ازش استفاده می‌کنیم.
هوای سرد کم کم تاریک می‌شد.

سه نقطه(...): جمله یا عبارت ادامه داره ولی نویسنده به دلایلی از ادامه دادن خودداری می‌کنه.
- من نمی‌تونم همچین کاری رو...
جمله‌ی فرد اول تموم نشد، چون فرد مقابل بهش اشاره می‌کنه، حرفش رو قطع می‌کنه و می‌گه:
- می‌دونم، تمومش کن.
یا:
شاید یه روزی به آرزوم برسم...
نویسنده افسوس، ناامیدی یا ناآگاهی خاصی نسبت به حرفی که می‌زنه داره.
و مثلا:
وسایل جانبی کامپیوتر عبارتند از اسپیکر، کیبورد و...
نویسنده مثال یا چندتا از اجزای یک چیز رو نام برده، و می‌دونه که خواننده توانایی این رو داره تا بفهمه بقیه‌ی موارد مد نظر چه چیزایی هستن.

علامت سوال(؟): پرسش از یک شخص، چه خواننده و چه شخصیت توی داستان یا... به طور کلی این علامت برای بیان جمله‌ای به کار می‌ره که خود به خود کامل نیست و یا نیازه که بعد از اتمام کامل شه، یا تکاملش توی خود جمله وجود داره اما به طور معنایی محذوفه، که این می‌شه پرسش انکاری.
- کلید خونه رو برداشتی؟
- آره، سوار شو بریم.
توی این مثال جمله کامل می‌شه و فرد پرسشگر طالب یک پاسخه.
در ادامه، سوالاتی رو بیان می‌کنم که پرسش انکاری رو براتون جا بندازه:
- مگه بهت نگفته بودم وقتی تنهایی گوشی رو سایلنت نکن؟
هم شنونده می‌دونه این حرف توسط گوینده گفته شده، هم گوینده می‌دونه این حرف رو قبلا زده. پس این سوال چرا پرسیده می‌شه؟ چون شنونده از کاری که باید انجام می‌داده فرار کرده، پس سزاوار یادآوری و سرزنش یا تهدیده.
- اصلا می‌شه این آدم رو دوست نداشت؟
گوینده از شنونده انتظار راهنمایی یا بله و خیر یا پاسخی رو نداره که بر اون اساس تصمیم بگیره. گوینده خیلی وقته تصمیم گرفته، و با این پرسش فقط می‌خواد بگه چیزی غیر از عقیده‌ای که داره براش پذیرفتنی نیست.

علامت تعجب(!): بیان احساس و عواطف، مخصوصا تهدید و تعجب. این‌طوری بیان از حالت خشک و بی‌احساسش در میاد و توی ذهن خواننده، تصوری از میمیک و حالت دست و صورت و زبان بدن راوی یا شخصیت شکل می‌گیره.
- یه بار بهت هشدار دادم!
- اون رفت و یه کلمه هم باهام حرف نزد!
- خسته شدم!
همچنین، این علامت می‌تونه لحن نویسنده رو از دید خواننده، با هیجان، استحکام، پر از احساس یا تن بالا همراه کنه.(بستگی به توصیف شما از حالت داره.)

سوال و تعجب(؟!): برای بیان یک جمله با عصبانیت و تهدید استفاده می‌شه. یا برای پرسیدن یه سوال مهم و حیاتی که خواننده نباید راحت ازش بگذره.
- هنوز نرفتی مدرسه؟!
- تا حالا به فن بیان ضعیفت دقت کردی؟!
- دوباره بدون اجازه‌ی من با اون حرف زدی؟!

ویرگول(،): نشون می‌ده جمله یا عبارت، هنوز تموم نشده. هنوز کلمه‌ای مونده که توی زنجیره قرار بگیره، هنوز جمله‌ای مونده که حرفمون رو باهاش کامل و واضح‌تر بیان کنیم، هنوز راهی برای ادامه دادن هست. ویرگول یا کاما، توی طرز خوانش یا حتی فهم موضوع نقش بسیار مهمی رو ایفا می‌کنه. با این علامت خیلی ریز می‌تونید به راحتی منظورتون رو به خواننده برسونید، یا ایشون رو طوری گیج کنید که انگار دارید پشت سر هم و بدون هیچ وقفه‌ای صحبت می‌کنید. دقت کنید که توی صحبت، به سادگی می‌شه مقصودتون از حرف‌هاتون رو با یه تعلل نامحسوس و جزئی یا حرکات صورت برسونید، ولی توی نوشتن فقط می‌تونید با ویرگول از سرریز معنای جمله یا کلمه قبلی توی عبارات بعدی جلوگیری کنید. اصلا این ویرگول انقدر ضروریه که با استناد به مثالی آشنا، می‌شه فهمید استفاده کردن یا نکردن ازش چه عواقبی رو رقم می‌زنه:
بخشش، لازم نیست اعدامش کنید.
بخشش لازم نیست، اعدامش کنید.
همون طور که می‌دونیم، افراط همیشه مایه‌ی کراهته. پس وقتی از ویرگول استفاده کنید که قراره بخش‌هایی از جمله رو تفکیک کنید که اثربخشی بهتری روی شیوه بیان داشته باشه و نویسنده با همون نرمی و لطافتی که تا حالا پیش اومده، از یه مقصودرسانی مهم ذهن سالم به در ببره و ناگهانی درگیر دست‌اندازی نشه که مجبورش کنه برای فهمیدن چیزی بیشتر از میانگین سرعت خوانش درنگ کنه.
درس‌هام رو خونده بودم و ناهار مختصری خورده بودم و داشتم فیلم می‌دیدم و منتظر بودم که بابام برگرده خونه و با هم بریم خرید.
توی این بخش، جملات با توجه به این‌که وابستگی مهمی به هم ندارن، می‌تونن از هم جدا بشن. با توجه به اشاره‌ای که به افراط کردم، نیازی به استفاده زیادی از کاما نداریم و نقطه می‌تونه ته جملات رو ببنده و از ذهن خواننده کنار ببره. دقت کنید، ویرگول یه عبارت رو توی ذهن مخاطب نگه می‌داره و دنبال عبارت بعدی می‌کشه، پس در یک آن ذهن مخاطب دچار سنگینی می‌شه چون احساس می‌کنه برای فهمیدن ادامه مطلب باید موارد قبلی رو توی ذهن داشته باشه. این سبک و سنگین شدن ذهن، مخاطب رو به مرور خسته می‌کنه و تبریک، بخاطر بهره نبردن درست از علائم نگارشی، خواننده‌تون رو از اثری که براش زحمت کشیدید طرد کردید. درسته که ویراستار داره به کمکتون میاد، اما اگه نوشته‌تون باید قبل از ویراستاری به دست منتقد داده بشه چطور؟
پس:
درس‌هام رو خونده بودم. ناهار مختصری خورده بودم. داشتم فیلم می‌دیدم، و منتظر بودم که بابام برگرده خونه و با هم بریم خرید.
شخصیت ما، در حین فیلم دیدن انتظار پدرش رو می‌کشیده، ولی درس‌ها رو خونده و ناهار مختصری خورده و این دوتا کار دیگه انجام نمی‌شن. بنابراین فقط از انجام شدنشون خبری می‌دیم، و ازشون می‌گذریم.

نقطه ویرگول(؛): جمله از لحاظ نوشتاری کامل شده، اما از لحاظ معنایی عبارت یا عبارات بعدی حاضرن که کامل‌ترش کنن. نقطه ویرگول وقتی استفاده می‌شه که دو جمله به هم ربط دارن و هم‌پایه هستن؛ بنابراین از هم تفکیک می‌شن تا ذهن مخاطب دچار زنجیره‌ای از جملات دنبال هم نشه.
لازم نبود درس بخونم؛ دوستام هوامو سر جلسه داشتن.

خط تیره(-): معمولا برای شروع دیالوگ استفاده می‌شه، یا ممکنه دو کلمه رو از هم جدا کنه، یا یک جمله بینش قرار بگیره که جمله معترضه نامیده می‌شه و حذف شدنش روی ساختار داستان تاثیری نمی‌ذاره.
- سلام. من برگشتم خونه!
سه-چهار ساله بود که اون اتفاق افتاد.
توی راه‌رو یکی از استادها رو دیدم-که دو سال پیش یه واحد باهاش پاس کردم- و بعد از یه سلام خشک و خالی رد شدم.

کشش حروف(کـــشـشـ): که می‌شه گفت استفاده ازش کاملا از رده و پذیرش خارجه. یادمون باشه قراره با القای معنا به ذهن مخاطب، اون رو با خودمون همراه کنیم و با توصیفات جذاب، انقدر توی بحر اثرمون غرقش کنیم که ناخودآگاه متوجه حالات و احساسات شخصیت بشه و گفته‌هاشون رو به درستی توی ضمیرش ادا کنه. ما قرار نیست با کشیدن و تکرار حروف خواننده رو وادار کنیم که بفهمه شخصیت حالا داره حین حرف زدن کلمات رو دنبال هم می‌کشه.


* دو نکته خیلی مهم استفاده از علائم نگارشی و کشش:
۱.بعد از یک علامت نگارشی، فاصله(اسپیس) و کلمه مد نظر قرار می‌گیره.
۲.معمولا تعداد علائم نگارشی در کنار هم نمی‌تونه بیشتر از سه تا باشه. گاهی اوقات نویسنده‌ها علائم نگارشی رو بیش از حد مجاز در کنار هم تکرار می‌کنن که این می‌تونه نشون‌دهنده خامی قلم یا بی‌نظمی ذهن نویسنده باشه. پس چیزی که من روش تاکید می‌کنم نظمه، و نظم.

دلم می‌خواست برم خونه.......
استفاده زیاد از نقطه! سه تا بسه.

- چرا همچین آدمی رو برای این کار انتخاب کردی؟؟؟؟؟!!!!!
فقط یه علامت سوال و یه علامت تعجب کافیه. قرار نیست توی چت کردن کسی رو تهدید کنیم.

اغلب ویرگول و نقطه ویرگول به تنهایی، نقطه یک یا سه تا، و علامت سوال و تعجب در کنار هم استفاده می‌شن.


آموزش اصول الزامی نگارش اثر | اختصاصی انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tiralin، SH A D I، حامیا و 5 نفر دیگر

Essence

مدیر تالار طراحی و تایپوتریلر
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
585
امتیاز واکنش
6,107
امتیاز
313
زمان حضور
14 روز 9 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک نکته‌ی اضافی تقدیم به نویسنده‌هایی که درست‌نویسی با وجود جناس و حروفی با یک تلفظ و چند شکل توی فارسی براشون مهمه:
بذار یا بزار؟ این دوتا توی آثار نویسنده‌های اکثرا مجازی خیلی به جای هم استفاه می‌شن، توی چت کردن که بماند. چه بسا توی چک‌نویس یه نویسنده‌ی معروف هم این اشتباه پیش بیاد، کسی چه می‌دونه؟ ولی بیاید ما بدونیم قضیه چیه.

مصدر گذاشتن وقتی استفاده می‌شه که معنای اجازه دادن یا قرار دادن می‌ده. مثلا:
- بذار کمکت کنم، اجازه بده کمکت کنم.
- یه لحظه بذار... یه لحظه اجازه بده، یه لحظه وایسا.
- بذارش روی میز، قرارش بده روی میز.

و مصدر گزاشتن وقتی استفاده می‌شه که معنای به جا آوردن می‌ده. برای نمونه:
- سپاس‌گزارم!

به همین سادگی.
با آرزوی درست‌نویسی برای همه نویسنده‌های عزیز.


آموزش اصول الزامی نگارش اثر | اختصاصی انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: zariiiiiiiii، -FãTéMęH-، مبینا زارع و 3 نفر دیگر

Essence

مدیر تالار طراحی و تایپوتریلر
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
585
امتیاز واکنش
6,107
امتیاز
313
زمان حضور
14 روز 9 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
بخش دوم | قالب نوشتن: شامل بخش‌های اصلی آثار داستانی از لحاظ متنی و جداسازی مونولوگ و دیالوگ.

همون طور که می‌دونیم، اولین قسمت اثر مقدمه‌ست؛ حاوی یک چکیده از محتوای داستان، برای ایجاد آشنایی و صمیمیت بین خواننده و اثر.
بعد از اون، سفر خواننده توی داستان ما شروع می‌شه که این سفر باید برای نگه داشتن مخاطب سر جای خودش، منظم طی بشه و هر قسمت سهم خودش رو از وزن کلی اثر برداره. اول با بخش‌های سطحی شروع می‌کنیم، و بعدش عمیق‌تر شیوه درست نگارش رو بررسی می‌کنیم.

پاراگراف: تفکیک اجزای متن بر اساس ارتباط جملات به هم دیگه. این کار از سنگین شدن حجم متن جلوگیری می‌کنه و با تبدیل کردنش به چند جزء کوچیک‌تر، حس بهتری رو به مخاطب می‌ده. معمولا هر سه یا چهار جمله متوسط می‌تونن استقلال خودشون رو به عنوان یه پاراگراف از پاراگراف‌های قبلی و بعدی اعلام کنن و با یه اینتر، جمله بعدی رو به قسمت بعد بسپارن.

دیالوگ: صحبت‌های شخصیت‌ها دیالوگ نامیده می‌شن و با خط تیره‌ای قبل از شروع، مشخصشون می‌کنیم.

مونولوگ: به طور خیلی ساده و شفاف، هر چیزی که دیالوگ نیست مونولوگه. توصیف‌ها، پردازش‌ها، شرح داستان از زبون راوی یا شخصیت اول و... مونولوگ محسوب می‌شن.
* نکته: اکثر ویرستارها و منتقدین پیشنهاد می‌دن که دیالوگ‌ها به پاراگراف تبدیل نشن. ولی این به همون سلایقی برمی‌گرده که اول موضوع بهش اشاره کردم. اگه کتاب‌باز باشید، می‌بینید گاهی توی رمان‌های روان‌شناسی یا حتی کتابی مثل قمارباز، دیالوگ‌ها به سولولوگ(متکلم وحده) و پاراگرافی طویل تبدیل می‌شن و این چیزی از جذابیتشون کم نمی‌کنه. برای بحث مربوط به توصیف حالات شخصیت توی صحبت، بنظر می‌رسه که الزامی نیست بعد از هر جمله شخصیت رو وادار کنیم رفتاری انجام بده تا توصیفش کنیم. چه بسا خودمون هم توی زندگی روزمره بدون رفتار و تعلل قابل توجهی، صحبت حجیمی با طرف مقابل داشته باشیم. ولی باید به این توجه کنیم که نوشتار، نباید مثل گفتار سراسر با جملات پشت هم چیده شده پر بشه.

می‌رسیم به هسته‌ای‌ترین موضوع توی نوشتار فارسی: نیم‌فاصله. فاصله‌ی کوچیکی که کلمات متصل به هم یا مربوط به هم رو طوری به هم می‌چسبونه که از هم فاصله داشته باشن. استفاده از نیم‌فاصله به شدت توی نوشتن مهمه، اما نگران نباشید. قرار نیست تشخیص استفاده کردن یا نکردن ازش خیلی سخت باشه. من با زدن چند مثال، رایج‌ترین استفاده از نیم‌فاصله رو براتون شرح می‌دم.

بین نشانه فعل استمراری یا مستمر و فعل اصلی:
ازت کمک می‌خوام.

بین این یا آن و قید یا کلماتی مثل که، طور، جا و...
این‌طوری، این‌که، آن‌قدر...
* نکته: همین و همان از این قاعده مستثنی هستن. طبق گفته‌های ویراستاران ایرانی، دلیلش اینه که تعداد حروف این دو کلمه به چهار رسیده.
همین طوری، همان قدر.
در حقیقت، این‌طور که من تحقیق کردم هنوز بین دست‌اندرکاران ویراستاری ایران، بین این‌که توی این مثال از نیم‌فاصله استفاده بشه یا نه، دچار شک و اختلافن. ولی در جدیدترین حالت ویراستاری، پیشنهاد می‌شه بینشون نیم‌فاصله قرار بدیم.
همین‌طوری، همان‌قدر...

بین کلماتی که سر هم نوشته می‌شن یا دو جزئی‌ان و به هم مربوطن، مثل:
راه‌رو، پیاده‌رو، پچ‌پچ، یک‌دیگر.

بین یک کلمه و نشونه جمع ″ها″ و یک ضمیر یا حرف متصل:
کتاب‌ها، نوشته‌هام، گنج‌های من.
* نکته: بین یک کلمه و ″ها″ در نقش تهدید، تحذیر و آگاهی ساختن، نیم‌فاصله استفاده نمی‌شه.
- اون‌جا نری ها!
- کلید رو دادم بهش ها!
- می‌دونستم ها...

برای این‌که قلق استفاده از نیم‌فاصله دستتون بیاد، می‌تونید متونی که طبق قواعد ویراستاری ویرایش شدن رو مطالعه کنید. به تدریج استفاده درست ازش رو یاد می‌گیرید. درست نوشتن مثل هر مهارت دیگه‌ای، نیاز به تمرین و تکرار و مشاهده داره.


آموزش اصول الزامی نگارش اثر | اختصاصی انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH-، zariiiiiiiii و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا