نویسنده این موضوع
آیا توضیحی منطقی برای اتفاقاتِ عجیبوغریبی که در «سرزمین شب» میاُفتند، وجود دارد؟ یا آیا این اتفاقات از چیزی ماوراطبیعه سرچشمه میگیرند؟ اپیزود سوم فصل چهارمِ «کاراگاه حقیقی» رسیدن به پاسخ قطعیِ این سؤال را سختتر میکند و گمانهزنی دربارهی آن را جذابتر!
اپیزود سوم «کاراگاه حقیقی: سرزمین شب» با جیغهای یک زن آغاز میشود و به پایان میرسد؛ جیغهایی که گرچه در گذشتهی اِنیس از حنجره خارج میشوند، اما پژواکشان همچنان در زمانِ حالِ این شهر شنیده میشود. چیزی که این دو جیغ را به یکدیگر پیوند میدهد، آنی کوتاکِ فقید است که در هر دو صحنه حضور دارد. جیغهایی که در آغازِ اپیزود به گوش میرسند، نویددهندهی آغاز یک زندگی هستند. در جریانِ یک فلشبک که از لحاظ زمانی به پیش از قتلِ آنی کوتاک مربوط میشود، اِونجلین ناوارو اعزام شده است تا آنی را به جرمِ آسیب زدن به معدنِ محلی پیدا کرده و دستگیر کند. ناوارو اما آنی را در موقعیتِ غیرمنتظرهای پیدا میکند: آنی در یک مرکزِ زایمانِ غیررسمی دارد به یک مادرِ مُضطرب کمک میکند تا نوزادش را به دنیا بیاورد. پس از اینکه بچه به دنیا میآید، آنی از پُمپاژِ کردن هوا به درونِ شُشهای نوزادِ ساکت استفاده میکند تا او را به زندگی بازگرداند؛ به این ترتیب، بچه هم با جیغهای خودش که تمام افرادِ حاضر برای شنیدنِ آن بیتابی میکنند، به پیشوازِ دنیا میرود. اما برخلافِ جیغهای مادرِ باردار و نوزادش که جزئی از چرخهی طبیعی و معمولاً خوشحالکنندهی زندگی هستند، جیغهایی که در پایانِ اپیزود به گوش میرسند، نشاندهندهی سرانجامِ وحشتناکِ یک زندگی هستند. در زمانِ حال، خیلی وقت است که از مرگِ آنی میگذرد و شهر اِنیس در غیبتِ قابلهی بهقتلرسیدهاش در وضعیتِ وخیمتری قرار دارد: نهتنها آلودگیِ ناشی از فعالیتِ معدن پس از ساکت کردنِ آنی همچنان بدتر از گذشته پابرجاست، بلکه ما خبردار میشویم که یکی دیگر از نوزادانِ شهر بر اثرِ این آلودگیها مُرده بهدنیا آمده است.
سریال هویتِ دوگانهی آنی بهعنوان قابلهی شهر و بهعنوانِ فعالِ محیط زیست را بهطورِ سمبلیک به یکدیگر پیوند میزند: همانطور که او با به دنیا آوردنِ نوزادان به معنای واقعی کلمه زندگیبخش بود، اعتراضات او به فعالیتهای معدن هم همانقدر در راستای فراهم کردنِ شرایط مناسب برای تولدِ زندگی و شکوفاییِ آن بودند. به عبارت دیگر، آنی فقط قابلهی مادرانِ باردار نیست، بلکه او قابلهای برای کُلِ این جامعه است. در غیبتِ او نهتنها این جامعه یکی از اعضای حیاتیاش را که زایمان کردنِ مادران را تسهیل میکرد، از دست داده است، بلکه جای او در صفِ اولِ مبارزه علیه معدن، در صفِ اولِ مبارزه برای فراهم کردن محیط زیستِ سالمی که برای زایمانِ مادران ضروری است نیز خالی شده است. خلاصه اینکه، درست همانطور که اپیزود با اولین نفسهای یک نوزاد روی تـ*ـختِ مرکزِ زایمان آغاز شد، آن با صاف شدنِ خطی که علائم حیاتیِ یکی از دانشمندانِ ایستگاهِ تحقیقاتی را نشان میدهد، به پایان میرسد: در همین حین، کاراگاه پیت پِرایر در بیمارستان به دیدن ناوارو و کاراگاه دَنورز میآید و بهشان خبر میدهد که موفق شده است قفلِ گوشیِ آنی کوتاک را باز کند. درحالی که آنها با دلهره به صفحهی گوشی خیره شدهاند، ویدیویی از آنی را که مدتی پیش از مرگش ضبط شده است، تماشا میکنند. آنی که در جایی شبیه به یک غارِ یخی حضور دارد، رو به دوربینِ گوشیاش میگوید: «پیداش کردم. همینجاس». سپس، موبایل از دستاش میاُفتد. ما نمیتوانیم ببینیم او دقیقاً چه وحشتی را کشف کرده است، اما صدای جیغهایش حتی از آنسوی قبرش نیز در راهروهای بیمارستان طنینانداز میشود؛ شاید بدنِ فیزیکی تکهوپارهی او سالها قبل دفن شده باشد، اما جیغهای جانکاهش کماکان همچون بیشمار ارواحِ سرگردانی که در شهر اِنیس پرسه میزنند، از مدفون شدن، از فراموش شدن، گریختهاند و بهدنبالِ گوشهایی که حاضر به شنیدن آنها هستند، میگردند
نقد سریال True Detective: Night Country | فصل چهارم، قسمت سوم
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com