- عضویت
- 22/4/24
- ارسال ها
- 406
- امتیاز واکنش
- 1,607
- امتیاز
- 133
- محل سکونت
- LALALAND
- زمان حضور
- 11 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
معرفی کتاب قاضی و جلادش به نویسندگی فریدریش دورنمات به ترجمه محمود حسینی زاده در نشر ماهی
این کتاب در ژانر جنایی، معمایی، پلیسی در 150 صفحه نوشته شده است.
خلاصه:
کتاب « قاضی و جلادش »، رمان مدرن کاراگاهی به قلم درخشان "فریدریش دورنمات" است که اسرارآمیز بودن سبک نوشته هایش ، یاد آور آثار "آلن روبه گریلت" است و داستان های علمی تخیلی پست مدرن "پاول استر" و دیگر رمان نویس های معاصر "نئو نوآر" را به خاطر می آورد. این کتاب داستان بازرس برلاخ را دنبال می کند که بین دنیاهایی حرکت می کند که به نظر می رسد تمایز بین جرم و عدالت از بین رفته است.
قهرمان کتاب « قاضی و جلادش» از "فریدریش دورنمات" بازرسی پیر است که روزهای آخر عمر خود را می گذراند. او رئیس مامور جوانی است، که به قتل می رسد و داستان در مسیر تحقیقات این قتل ادامه می یابد. با وجود اینکه برلاخ ظاهری قهرمانانه ندارد اما ماموری کارکشته است که در ضمن، رییس مامور کشته شده یعنی اشمید که یکی از بهترین افسرهای او بود، نیز می باشد. در ادامه ی داستان، برلاخ از دستگیر کردن یک قاتل به منظور دست داشتن او در قتل یک جنایتکار که از او زیرک تر بوده است، چشم پوشی می کند و در سوء ظنی ، با چک کردن کلینیک یک پزشک سابق نازی، او را به امید وادار کردن وی برای لو دادن خود تعقیب می کند. نتیجه ی کار، دو واقعه ی هیجان انگیز است که فلسفه ی وجودی و ژانر کارآگاهی را به همگرایی خیره کننده می رساند. رمان « قاضی و جلادش » به قلم "فریدریش دورنمات" را می توان به عنوان این گزاره هم درک کرد که انسان ها زمانی که سرنوشت دیگران را تعیین می کنند قاضی می شوند و وقتی وسیله ای برای دیگران می شوند مزدور می شوند.
قسمتی از کتاب:
تو یک سال دیگر وقت زندگی کردن داری و چهل سال بی وقفه تعقیبم کرده ای. این صورت حسابش است. برلاخ، بحث ما، در آن میخانه ی بوگندوی حومه ی شهر توفان، غرق دود غلیظ سیگارهای ترکی، درباره ی چی بود؟ تو می گفتی که عدم کمال انسانی، این واقعیت که ما هیچ وقت نمی تونیم شیوه ی عمل فرد دیگر را با اطمینان پیش بینی کنیم، و این که ما نمی خواهیم در برنامه ریزی هایمان عنصر اتفاق را که همه جا نقش دارد دخالت بدهیم، باعث می شود بیشتر جنایتکارها به ناچار دستشان رو بشود. می گفتی جنایت حماقت است.
می گفتی جنایت، حماقت است، چون غیرممکن است بشود با انسان ها مثل مهره های شطرنج رفتار کرد. من، برخلاف تو، کمتر از از سر اعتقاد و بیشتر برای مخالفت با تو، با اطمینان می گفتم که درست همین بی نظمی روابط انسانی، جنایت را ممکن می کند، و باز به همین دلیل، تعداد بی شماری جنایت نه فقط کیفر نشده اند، بلکه بدون انعکاس هم مانده اند؛ انگار که فقط در ناخوداگاه اتفاق افتاده باشند.
منبع:ایران کتاب
این کتاب در ژانر جنایی، معمایی، پلیسی در 150 صفحه نوشته شده است.
خلاصه:
کتاب « قاضی و جلادش »، رمان مدرن کاراگاهی به قلم درخشان "فریدریش دورنمات" است که اسرارآمیز بودن سبک نوشته هایش ، یاد آور آثار "آلن روبه گریلت" است و داستان های علمی تخیلی پست مدرن "پاول استر" و دیگر رمان نویس های معاصر "نئو نوآر" را به خاطر می آورد. این کتاب داستان بازرس برلاخ را دنبال می کند که بین دنیاهایی حرکت می کند که به نظر می رسد تمایز بین جرم و عدالت از بین رفته است.
قهرمان کتاب « قاضی و جلادش» از "فریدریش دورنمات" بازرسی پیر است که روزهای آخر عمر خود را می گذراند. او رئیس مامور جوانی است، که به قتل می رسد و داستان در مسیر تحقیقات این قتل ادامه می یابد. با وجود اینکه برلاخ ظاهری قهرمانانه ندارد اما ماموری کارکشته است که در ضمن، رییس مامور کشته شده یعنی اشمید که یکی از بهترین افسرهای او بود، نیز می باشد. در ادامه ی داستان، برلاخ از دستگیر کردن یک قاتل به منظور دست داشتن او در قتل یک جنایتکار که از او زیرک تر بوده است، چشم پوشی می کند و در سوء ظنی ، با چک کردن کلینیک یک پزشک سابق نازی، او را به امید وادار کردن وی برای لو دادن خود تعقیب می کند. نتیجه ی کار، دو واقعه ی هیجان انگیز است که فلسفه ی وجودی و ژانر کارآگاهی را به همگرایی خیره کننده می رساند. رمان « قاضی و جلادش » به قلم "فریدریش دورنمات" را می توان به عنوان این گزاره هم درک کرد که انسان ها زمانی که سرنوشت دیگران را تعیین می کنند قاضی می شوند و وقتی وسیله ای برای دیگران می شوند مزدور می شوند.
قسمتی از کتاب:
تو یک سال دیگر وقت زندگی کردن داری و چهل سال بی وقفه تعقیبم کرده ای. این صورت حسابش است. برلاخ، بحث ما، در آن میخانه ی بوگندوی حومه ی شهر توفان، غرق دود غلیظ سیگارهای ترکی، درباره ی چی بود؟ تو می گفتی که عدم کمال انسانی، این واقعیت که ما هیچ وقت نمی تونیم شیوه ی عمل فرد دیگر را با اطمینان پیش بینی کنیم، و این که ما نمی خواهیم در برنامه ریزی هایمان عنصر اتفاق را که همه جا نقش دارد دخالت بدهیم، باعث می شود بیشتر جنایتکارها به ناچار دستشان رو بشود. می گفتی جنایت حماقت است.
می گفتی جنایت، حماقت است، چون غیرممکن است بشود با انسان ها مثل مهره های شطرنج رفتار کرد. من، برخلاف تو، کمتر از از سر اعتقاد و بیشتر برای مخالفت با تو، با اطمینان می گفتم که درست همین بی نظمی روابط انسانی، جنایت را ممکن می کند، و باز به همین دلیل، تعداد بی شماری جنایت نه فقط کیفر نشده اند، بلکه بدون انعکاس هم مانده اند؛ انگار که فقط در ناخوداگاه اتفاق افتاده باشند.
منبع:ایران کتاب
معرفی کتاب قاضی و جلادش | فریدریش دورنمات
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com