خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

zariiiiiiiii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/4/24
ارسال ها
406
امتیاز واکنش
1,607
امتیاز
133
محل سکونت
LALALAND
زمان حضور
11 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خدا
نام دلنوشته: ضعف من دوست داشتنت بود
ژانر: تراژدی، عاشقانه
نگارشگر: zariiiiiiiii کاربر انجمن رمان ۹۸
مقدمه:
اون روز قشنگ تر از هر روزی منو دعوت میکردی تا با خنده‌ی قشنگت جون بگیرم.
شادی که تو اون ظاهرت بود، دوسش داشتم.
بیشتر از هر زمانی که میدیدمت صورتت میدرخشید و به باد اجازه میدادی دستش رو تو موهای سیاهت به گردش در بیاره. موهایی که با روح من عجین شدن.
تصویر لبخندتو، ذوق های بچگونتو، قهقه زدنت رو و چرخ زدنت تو باد رو با حس عجیبی به اعماق قلبم میسپردم.
اون روز یه تفاوتی با بقیه‌ی روز ها داشت و من سردرگم از ندانستن بودم.
وقتی که مبهوت چال گونه هات شدم از بین دو چشمام غیبت زد.
وحشت‌زده و با ترس اطرافم رو نگاه کردم تا شاید سربه سرم گذاشته باشی. اما تورو غرق خون میان سیاهی جاده‌ی داغ پیدا کردم. با لبخندی که به من نگاه می‌کردی.
موهای مشکیت اطرافت رو گرفته بود و چندتاریش روی صورتت افتاده بود.
صورت همچون ماهت لکه های خون رو پذیرا بود و دو گوی سیاه چشمات به من نگاه می‌کرد. اونجا بود که فرود اومدم. فرود اومدم از اون خوشی و فهمیدم چرا امروزم عجیب بود.
ولی امروز از خوشحالی تو پوست خودم نمی‌گنجم؛ قراره دوباره اون لبخند گیرات رو ببینم و انگشت هام موهای ابریشمت رو لمس کنن، زیبای من..


دل نوشته ضعف من دوست داشتنت بود | zariiiiiiiii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Offline، moh@mad، daryam1 و 6 نفر دیگر

zariiiiiiiii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/4/24
ارسال ها
406
امتیاز واکنش
1,607
امتیاز
133
محل سکونت
LALALAND
زمان حضور
11 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
قلم به دست گرفته ام تا چند خطی را برای تو بنویسم. بنویسم از نبودن هایت، از تنهایی های بعد از تو و از دوست داشتنت! نمی دانم کلمات در تحریر وصف تو نمی‌گنجد یا ذهن من پوچ است؟ آنقدری به تو فکر کرده ام که پوچ شده یا کلمات را مناسب تو نمی‌داند؟
هرچه که هست بیشتر و بیشتر نبودت را نمک می‌کند و به روی زخم به جای مانده از رفتنت می‌پاشد.
می‌دانی الان کجای زندگی ام؟ من، رسیده ام به حرمان! همانی که موقع نجوا های عاشقانه‌ات در میان فر موهایم و لاله‌ی گوشم می‌خواندی. می‌گفتی با فکرِ نبودِ من هم به آن می‌رسی! غصه و نا امیدی زیاد و بعد رها کردن آن؛ رها کردنش و دوباره امیدوار شدن به دیدنِ من!

من در اوج حرمان ایستاده ام، به مسیری که رفتی نگاه می‌کنم و منتظر برگشت توام.


دل نوشته ضعف من دوست داشتنت بود | zariiiiiiiii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، moh@mad، Della࿐ و 6 نفر دیگر

zariiiiiiiii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/4/24
ارسال ها
406
امتیاز واکنش
1,607
امتیاز
133
محل سکونت
LALALAND
زمان حضور
11 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
قلمم را بر روی سردیِ کاغذِ سختِ زیر دستم حرکت می‌دهم. بی هدف، خط هایی می‌کشم که نافهوم است. ذهنم پر از حرف هایی است که حتی برای خودم هم گنگ‌اند. دستم بی آنکه من بخواهم روی کاغذ حرکت می‌کند. چشمانم را می‌بندم و از پشت پلک های لرزانم، تویی را تجسم می‌کنم که آخرین لبخندت را تحویلم می‌دهی. آخرینی که اگر می‌دانستم آخرین است، حتما آن را ثبت دوربین های فراوان می‌کردم. چشمانم را باز می‌کنم و به کاغذ سرد زیر دستم خیره می‌شوم. باز هم همان اتفاق، باز هم بی آنکه بخواهم تو را در میان سفیدی ها به نمایش کشیده بودم. آن مژه های پرپشت مشکی ات میان سفیدی های کاغذ، دلربا تر از هر زمانی چشمان کشیده و مشکی ات را در بر گرفته. کلافه دستی داخل موهای کوتاه شده ام که اگر اینجا بودی بخاطرش با من به شدت دعوا می‌کردی می‌کشم. کاغذ زیر دستم را به روی میزی که در میان عکس ها و نقاشی هایی از چهره‌ی تو، پر شده می‌گذارم. نفس عمیقی می‌کشم و اشک هایی که نمی‌دانم کی راه خودشان را پیدا کرده بودند پاک می‌کنم و به سمت تراس می‌روم. فکرت لحظه ای هم مرا تنها نمی‌گذارد. بوی عطرت لحظه ای از مشامم دور نمی‌شود، گویی تو هنوز هم روی آن صندلی چوبی داخل تراس نشسته ای و منتظر به منی خیره شدی که با قهوه‌ی دلچسبت به سمتت می‌آیم.


دل نوشته ضعف من دوست داشتنت بود | zariiiiiiiii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، moh@mad، Della࿐ و 5 نفر دیگر

zariiiiiiiii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/4/24
ارسال ها
406
امتیاز واکنش
1,607
امتیاز
133
محل سکونت
LALALAND
زمان حضور
11 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی صدای رعد و برق به گوشم می‌خوره یاد تو می‌افتم. یاد وقتی که می‌دونستی من تنهام و با صدای رعد و برق خودت رو بهم می‌رسوندی تا بـ*ـغلم کنی و نذاری از ترس به خودم بلرزم...ولی یه چیزی بگم، من هیچوقت از رعد و برق نترسیدم؛ همیشه از این ترسیدم که بارون بعدش باعث بشه نبینمت برای همین خودم رو ترسیده نشون دادم تا تو قبل از خودکشی ابر های تو آسمون خودت رو بهم برسونی و بـ*ـغلم کنی و من تو آ*غو*ش گرمت از گرما ذوب بشم و لـ*ـذت ببرم.
الان دقیقا صدای رعد و برق تو گوشمه، قبلا برام دوست داشتنی بود چون می‌دونستم تو حتی اگه قله‌ی کوه هم باشی خودت رو می‌رسونی ولی الان برام عذاب‌اور ترین صدایی هست که می‌تونم بشنوم. چون تو دیگه نیستی تا بیای و بـ*ـغلم کنی... ولی هنوزم با وجود نبودت تو این دنیا نگرانم که موقع خودکشی ابرها اتفاقی برات بیوفته دلبر خودخواه من.


دل نوشته ضعف من دوست داشتنت بود | zariiiiiiiii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، moh@mad، Essence و 5 نفر دیگر

zariiiiiiiii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/4/24
ارسال ها
406
امتیاز واکنش
1,607
امتیاز
133
محل سکونت
LALALAND
زمان حضور
11 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
قلبم شکسته؟ نمی‌دونم. تیکه تیکه شده؟ نمی‌دونم. شاید هم پودر شده؟ بازم نمی‌دونم. چه جوابی بدم برای چیزی که خیلی وقته متعلق به من نیست؟ من زجر خرابیش رو، زجر زجرکشیدنش رو زجر کشته شدنش رو میکشم اما نظری راجع به حالش نمیدم. خودت بیا و بگو الان این قلبی که مدت هاست برای توعه، تو چه وضعیتی به سر میبره.
اره تو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته ضعف من دوست داشتنت بود | zariiiiiiiii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: YeGaNeH، Essence، moh@mad و 3 نفر دیگر

zariiiiiiiii

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/4/24
ارسال ها
406
امتیاز واکنش
1,607
امتیاز
133
محل سکونت
LALALAND
زمان حضور
11 روز 12 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
عزیزترینم، امشب از اون شباییه که دلم برات حسابی تنگ شده. از اون شبایی که طوفان وجودم بیدار شده و افسار کشی میکنه!
قلبم وحشی شده و مدام خودش رو به نرده‌های قفسه‌ی سـ*ـینم می‌کوبه تا بیرون بیاد، شاید که تو رو پیدا کنه....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته ضعف من دوست داشتنت بود | zariiiiiiiii کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، MaRjAn، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا