- عضویت
- 22/4/24
- ارسال ها
- 406
- امتیاز واکنش
- 1,602
- امتیاز
- 133
- محل سکونت
- LALALAND
- زمان حضور
- 11 روز 11 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خدا
نام دلنوشته: ضعف من دوست داشتنت بود
ژانر: تراژدی، عاشقانه
نگارشگر: zariiiiiiiii کاربر انجمن رمان ۹۸
مقدمه:
اون روز قشنگ تر از هر روزی منو دعوت میکردی تا با خندهی قشنگت جون بگیرم.
شادی که تو اون ظاهرت بود، دوسش داشتم.
بیشتر از هر زمانی که میدیدمت صورتت میدرخشید و به باد اجازه میدادی دستش رو تو موهای سیاهت به گردش در بیاره. موهایی که با روح من عجین شدن.
تصویر لبخندتو، ذوق های بچگونتو، قهقه زدنت رو و چرخ زدنت تو باد رو با حس عجیبی به اعماق قلبم میسپردم.
اون روز یه تفاوتی با بقیهی روز ها داشت و من سردرگم از ندانستن بودم.
وقتی که مبهوت چال گونه هات شدم از بین دو چشمام غیبت زد.
وحشتزده و با ترس اطرافم رو نگاه کردم تا شاید سربه سرم گذاشته باشی. اما تورو غرق خون میان سیاهی جادهی داغ پیدا کردم. با لبخندی که به من نگاه میکردی.
موهای مشکیت اطرافت رو گرفته بود و چندتاریش روی صورتت افتاده بود.
صورت همچون ماهت لکه های خون رو پذیرا بود و دو گوی سیاه چشمات به من نگاه میکرد. اونجا بود که فرود اومدم. فرود اومدم از اون خوشی و فهمیدم چرا امروزم عجیب بود.
ولی امروز از خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجم؛ قراره دوباره اون لبخند گیرات رو ببینم و انگشت هام موهای ابریشمت رو لمس کنن، زیبای من..
نام دلنوشته: ضعف من دوست داشتنت بود
ژانر: تراژدی، عاشقانه
نگارشگر: zariiiiiiiii کاربر انجمن رمان ۹۸
مقدمه:
اون روز قشنگ تر از هر روزی منو دعوت میکردی تا با خندهی قشنگت جون بگیرم.
شادی که تو اون ظاهرت بود، دوسش داشتم.
بیشتر از هر زمانی که میدیدمت صورتت میدرخشید و به باد اجازه میدادی دستش رو تو موهای سیاهت به گردش در بیاره. موهایی که با روح من عجین شدن.
تصویر لبخندتو، ذوق های بچگونتو، قهقه زدنت رو و چرخ زدنت تو باد رو با حس عجیبی به اعماق قلبم میسپردم.
اون روز یه تفاوتی با بقیهی روز ها داشت و من سردرگم از ندانستن بودم.
وقتی که مبهوت چال گونه هات شدم از بین دو چشمام غیبت زد.
وحشتزده و با ترس اطرافم رو نگاه کردم تا شاید سربه سرم گذاشته باشی. اما تورو غرق خون میان سیاهی جادهی داغ پیدا کردم. با لبخندی که به من نگاه میکردی.
موهای مشکیت اطرافت رو گرفته بود و چندتاریش روی صورتت افتاده بود.
صورت همچون ماهت لکه های خون رو پذیرا بود و دو گوی سیاه چشمات به من نگاه میکرد. اونجا بود که فرود اومدم. فرود اومدم از اون خوشی و فهمیدم چرا امروزم عجیب بود.
ولی امروز از خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجم؛ قراره دوباره اون لبخند گیرات رو ببینم و انگشت هام موهای ابریشمت رو لمس کنن، زیبای من..
دل نوشته ضعف من دوست داشتنت بود | zariiiiiiiii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: