خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,216
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 19 دقیقه
نویسنده این موضوع
دست‌هایم را لبه‌ی پنجره قرار دادم. کمی خود را به سمت بالا کشیدم تا بتوانم داخل خانه را ببینم:
- سیاوش؟
سیاوش جلوی کمد لباس‌هایش ایستاده بود. با دیدنم که چگونه زور می‌زنم تا بتوانم ببینمش، خنده‌اش گرفت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Mitra_Mohammadi، Tiralin، ~MobinA~ و یک کاربر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,216
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 19 دقیقه
نویسنده این موضوع
خندیدم:
- گفت همین رو دارم.
- باشه، زود بیا بالا.
سرم را تکان دادم و او پنجره را بست و رفت داخل. نمی‌دانم چرا یک‌دفعه دلم گرفت. دیگر برف بازی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Mitra_Mohammadi، MaRjAn، Tiralin و یک کاربر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,216
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 19 دقیقه
نویسنده این موضوع
سیاوش در جواب گفت:
- چیزی نیست، ما می‌ریم اونور، بعدا میام می‌گم.
سریع دمپایی‌ام را به پا کردم و راه افتادم سمت خانه‌ی سیاوش. احساس می‌کردم صورتم داغ شده؛ خیلی عصبی بودم. دوست داشتم زیر گریه بزنم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: MaRjAn، ~MobinA~، -FãTéMęH- و 2 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,216
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 19 دقیقه
نویسنده این موضوع
قطره اشکی که روی گونه‌ام جاری شد، با انگشت اشاره‌ پاک کردم. سیاوش گفت:
- می‌فهمم چی می‌گی دختر! خودمم موندم؛ ولی به نظرم برگردیم. تو که دیگه باکره نیستی مجبورن بزارن با هم ازدواج کنیم. حالا که برف زیاد اومده و بیش‌تر جاده ‌ها بسته‌ان‌. اگه دوباره زنگ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Mitra_Mohammadi، Tiralin، MaRjAn و 2 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,216
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 19 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرم را تکان داده و بلند شدم. لباس مناسب پوشیدم و با هم به خانه‌ی مادرش رفتیم.
بعد از سلام و احوال‌پرسی، رو‌به‌روی سفره کنار بخاری کنار سیاوش نشستم. مادر سیاوش ظرف را برداشت و یک کفگیر پر برنج درونش ریخت. اوه! گوریل هستم مگر!؟ با تشکر ظرف را گرفته و نصف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Mitra_Mohammadi، Tiralin، ~MobinA~ و 2 نفر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,216
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 19 دقیقه
نویسنده این موضوع
- نمی‌دونم.
و درب یخچال را بسته و بر روی مبل دراز کشیدم. سیاوش گفت:
- چی‌شده؟ حالت خوب نیست؟
- زیاد میزون نیستم....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Tiralin، ~MobinA~، MaRjAn و یک کاربر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,216
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 19 دقیقه
نویسنده این موضوع
چند نفری به یک‌دیگر نگاهی انداختند:
- چند لحظه بیرون منتظر بمونید.
من و سیاوش را از اتاق بیرون کردند و درب را بستند. بر روی صندلی‌های کنار اتاق نشستم. سیاوش مدام جلوی درب اتاق قدم رو می‌رفت:
- یعنی چی دارن می‌گن؟
دستی به پیشانی‌ام کشیدم:
- نمیدونم.
یک‌دفعه آمد و کنارم نشست. دست‌هایم را میان دست‌های یخ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Tiralin، -FãTéMęH-، MaRjAn و یک کاربر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,216
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 19 دقیقه
نویسنده این موضوع
آن‌قدری در احساسم غرق شده بودم که به کل زمان فراموشم شده بود. با صدای زنگ گوشیم از آن حال و هوا خارج شدم. برش داشتم و دکمه‌ی اتصال را لمس نمودم:
- جانم؟
سیاوش گفت:
- بیایید نفس، همین الان یه خانم اومد و درب رو باز کرد.
- باشه الان می‌آییم.
اشک‌هایم را پاک کرده و به سمت مادر رفتم:
- یکی اومد باز کرد دفتر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Tiralin، MaRjAn، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,216
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 19 دقیقه
نویسنده این موضوع
رها پوزخندی زد. رها کمی شیطون بود و برعکس او من سر به زیر و آرام بودم. برای همین هضم کردن این کار من برای‌شان سخت بود. مادر ادامه داد:
- حالا فرارت با پسره به کنار، چرا دیگه رفتی بهش دادی؟ تو حیا نداری؟ خدا و پیغمبر حالیت نیست؟ واقعا انتظار نداشتم. ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Tiralin، MaRjAn، ~MobinA~ و یک کاربر دیگر

crying_lollipop

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,216
امتیاز
118
سن
23
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 19 دقیقه
نویسنده این موضوع
به پشت پرده رفته و کاری که گفته بود را انجام دادم. مثل آن وقتی که با سیاوش پیش دکتر رفته بودم، دراز کشیدم و پاهایم را بر روی سکوی مخصوص معاینه گذاشتم. دکتر همان‌جور که مشغول معاینه بود، شروع به صحبت کرد:
- خب، یک‌کم عفونت داری، برات یه پماد می‌دم.
مادر بلافاصله پرسید:
- میشه ببینید هنوز دختره یا نه؟ آخه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: MaRjAn، -FãTéMęH- و ~MobinA~
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا